انتحاری جوان که هند و پاکستان را در آستانه‌ی جنگ قرار داد

انتحاری جوان که هند و پاکستان را در آستانه‌ی جنگ قرار داد

  • نیویورک تایمز – بشارت پیر

طی چند دهه‌ی گذشته، در گزارش‌های خبری و مقالات سیاسی معمولا به منازعه‌ی کشمیر به سادگی تهیه‌‌ی کباب ‌بره با فراغت خاطر، به عنوان «منازعه‌ی کم‌شدت» اشاره شده است. اما برای آن عده از ما که این منطقه را خانه می‌گوییم، منازعه‌ی کشمیر به معنی زندگی با درد دائمی تاریخ دردناک ما است؛ ناامیدی و خشم در مورد حال ظالم و آینده‌ی نامعلوم.

نارضایتی سیاسی از زمان چند پارچه‌شدن هند در سال 1947، در کشمیر موج می‌زند. هند و پاکستان که هرکدام بخشی از این منطقه را اداره می‌کنند اما مدعی کل منطقه‌اند، سه بار بر سر کشمیر وارد جنگ شده‌اند. هند خودمختاری بخشی از کشمیر تحت کنترلش را با زندانی‌کردن رهبران منتخب آن و انتصاب فرمان‌داران دست‌نشانده، از بین برد. کشمیری‌ها پس از انتخابات محلی تقلب‌آمیز سال 1987، با حمایت پاکستان دست به قیام مسلحانه‌ تجزیه‌طلبانه‌ای [علیه هند] زدند.

حضور نظامی هند در کشمیر به نیم میلیون سرباز رسید و در اواسط دهه‌ی 1990، شبه‌نظامیان اسلام‌گرا از پاکستان فرمان شورش را به دست گرفتند. درگیری تا سال‌های 2000 و پس از تحمیل ضایعات سنگین فروکش کرد. حدود 70 هزار نفر در جریان درگیری‌ها در کشمیر کشته‌ شده‌اند، چند صد هزار نفر آواره و بیش از 10 هزار نفر ـ پس از دست‌گیرشدن ـ ناپدیدند.  

نیم میلیون سرباز هندی همچنان در کشمیر حضور دارد. در دهه‌ی 2000، کشمیری‌ها در برابر اشغال نظامی به اعتراضات خیابانی ـ چه مسالمت‌آمیز و چه مسلحانه با سنگ ـ رو آوردند. پاسخ سربازان هندی گلوله بود و اخیرا به تفنگ‌های ساچمه‌ای که منجر به کورشدن کامل و یا جزئی صدها معترض شده است، متوسل شدند.

هند و پاکستان یک‌دیگر را مقصر می‌دانند و درگیر این اند که خود را بهتر از دیگری اثبات کنند اما در ویرانی کشمیر و تباهی زندگی چند نسل از کشمیری‌ها، هر دو کشور شریکند. چند سالی می‌شود وقتی به کشمیر فکر می‌کنم اغلب این جمله به یادم می‌آید: «مردن نامرئی یک و دو نفره»؛ این‌که هر مرگ چاقوی دیگریست به یک بدن خون‌آلود.

طی دو هفته‌ی گذشته فکرم به صورت قابل‌توجهی درگیر همه‌ی این‌ها بوده است. در 14 فبروری حمله‌ی انتحاری به کاروانی از نیروهای شبه‌نظامی هند در کشمیر، جان دست‌کم 40 سرباز را گرفت. بمب‌گذار کشمیری جوانی بود که به یک گروه شبه‌نظامی پاکستانی ملحق شده بود.

پس از این حمله، شبکه‌های تلویزیونی مافوق ناسیونالیست هند و رزمندگان رسانه‌های اجتماعی این کشور، به صورت خستگی‌ناپذیری فریاد انتقام سر دادند. موج ناسیونالیست و تشنه‌ی خون کشمیری‌ها در سراسر هند به راه افتاد. دانشجویان کشمیری مورد حمله‌ی مردم قرار گرفتند و گفته می‌شود که بیش از دو هزار تن از آن‌ها از ترس جان‌شان به خانه بازگشته‌اند. یک روزنامه‌نگار کشمیری که حدود 25 سال می‌شود در دهلی نو کار می‌کند، خانه‌اش را در محاصره‌ی مردم یافت. او در خانه با همسر و پسرش و سرگرم نوشتن یک ستون بود. او در پیامی به من نوشته است: «فکر کردم که این آخرین ستونی است که می‌نویسم.» او را همسایگانش از دست مردم نجات دادند.

نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند، همان‌طور که حاکمان قدرت‌مند عادت دارند، تلاش کرد تا موج ناسیونالیستی را که در هند به راه افتاده، برای خودش به رای در انتخاباتی که در ماه آینده شروع می‌شود، تبدیل کند. او قول انتقام داد. روز سه‌شنبه، هند حملات هوایی را بالای اردوگاه شبه‌نظامی در منطقه بالاکوت در شمال‌غرب پاکستان انجام داد. پس از 1971، این اولین باری بود که جنگنده‌های هندی به آن‌سوی مرز عبور می‌کردند.

دیپلمات‌های ارشد هند با زبانی که به صورت شرورانه‌ای خام بود این حملات را «حملات هوایی پیش‌گیرانه [بر اهداف] غیرنظامی» خواندند. رسانه‌های خبری که هم‌سویی‌شان از سر گیجی بود، از قول منابع رسمی گزارش دادند که در این حملات بیش از 300 شبه‌نظامی کشته شده است. تحلیل‌گران امنیتی در هند، حملات هوایی را نابودکننده‌ی این توهم دانستند که بازدارنده‌ی هسته‌ای [پاکستان] می‌تواند هند را از حمله به زیرساخت‌های تروریستی در خاک پاکستان باز دارد.

اما نقشه‌ی آقای مودی آن‌طور که قرار بود پیش نرفت. گزارش‌های مستقل نشان داد که جنگنده‌های هندی به جز چند درخت و یک مزرعه چیز دیگری را هدف قرار نداده است. صبح روز بعد، جنگنده‌های پاکستانی چند بمب را در داخل قلمرو تحت کنترل هند پرتاب کردند که خسارتی در پی نداشت. با این کار نیروهای هوایی پاکستان غرور ملی پاکستان را برگرداندند و اراده‌ی پاکستان را برای رویارویی فراتر از انتظارات هند، به نمایش گذاشتند.

پاسخ پاکستان به حملات هوایی هند، تعقیب‌وگریز هوایی را میان جت‌های پاکستان و هند در پی داشت که در اثر آن یک جنگنده‌ی هندی در قلمرو پاکستان ساقط شد و خلبان آن اسیر شد. پاکستان ویدیویی را از این خلبان که مرد ورزش‌کاری را با سبیل تجملی، چهره‌ی کبود و خون‌آلود و در حال نوشیدن فنجان چایی که اسیرکنندگانش به او داده بودند، ‌نشان می‌دهد، منتشر کرد. گفت‌وگوی مدنی و درخوری میان او و بازجویانش جریان داشت. این ویدیو لحظاتی را نشان می‌داد که نشانه‌ای از امید را در خود حمل می‌کرد. ارتش پاکستان و هند به زیرپاگذاشتن کنوانسیون ژنوا با بریدن سر و سوزاندن اجساد شورشیان در مرز معروف اند.

به نظر می‌رسید که دست‌گیری خلبان هندی آقای مودی را از سروصدا انداخت. او و همکارانش مدتی را در سکوت سپری کردند. روز پنج‌شنبه، عمران خان نخست‌وزیر پاکستان تصمیمش را برای رهایی و برگرداندن خلبان هندی اعلام کرد و در پی آن پیشنهاد گفت‌وگوهای صلح را ارائه کرد. آقای مودی، براساس گزارش‌های مطبوعات هند، حاضر نشد تا زمانی که پاکستان اقدامات بیشتری را علیه گروه‌های تروریستی مستقر در این کشور و تحت حمایت دستگاه نظامی این کشور روی دست نگیرد، وارد گفت‌وگو شود.

آبیناندان وارتامان، خلبان هندی روز جمعه به خانه بازگشت. اما نگرانی‌‌ها در مورد اقدام بعدی آقای مودی پابرجاست، زیرا ناسیونالیست‌های رادیکال هند دست از سروصدا و جنگ‌طلبی نکشیده‌اند. شبکه‌‌های اجتماعی هند مملو از ویدیوهایی است که تانک‌ها و وسایل نقلیه‌ی نظامی را در حال حرکت به سمت مرز با پاکستان نشان می‌دهد. روز پنج‌شنبه در میدان هوایی دهلی من صدها سرباز هندی را مشاهده کردم که در صف‌های طولانی خاموش ایستاده و منتظر پرواز، احتمالا به سمت مرز با پاکستان بودند.

آقای مودی روز پنج‌شنبه تاکید کرد که حملات هوایی بر پاکستان تنها یک تذکر بود. او گفت: «اکنون [حرکت] واقعی باید انجام شود؛ قبلی یک تمرین بود.» این کلمات آبستن فاجعه هستند. کلمات مرد قدرت‌مندی که نمی‌تواند کوتاه‌آمدن خودش را در به زانو در آوردن دشمنی ببیند که دوست دارد از آن [پاکستان] متنفر باشد.

نگرانی در مورد گام مرگ‌بار بعدی، فریاد انتقام و جنگ و تنش نظامی، همه تا زمانی که از محرک این بحران، یعنی اختلاف طولانی و خونین بر سر کشمیر، چشم‌پوشی شود، دست از سر هند، پاکستان و جهان گسترده‌تر از آن بر نخواهد داشت.

با به پروزا درآمدن جنگنده‌های بیشتر و اعزام چندین هزار سرباز هندی به کشمیر، وحشت افزایش یافته است و در دور جدیدی از سرکوب در کشمیر، صدها نفر بازداشت شده‌اند. اما سوال اساسی نادیده گرفته می‌شود: این‌که چه چیزی باعث شد عادل احمد‌ دار، مرد جوان کشمیری جلیقه‌ی انتحاری بپوشد و کاری کند که جنوب آسیا در آستانه‌ی جنگ قرار بگیرد؟ آن‌هم وقتی که آخرین ـ و اولین ـ بمب‌گذاری انتحاری در کشمیر، مال 19 سال پیش بود.

به همان اندازه که گردانندگان جیش محمد از این مرد جوان ـ که در یک جنگ بی‌رحم پرورده شده و خودش را شناخته بود ـ بهره بردند، خشونت ساختاری و سرکوب سیاسی در کشمیر نیز در تبدیل‌شدن آقای دار به یک سلاح مرگ‌بار، نقش داشته است.

او پس از ترک مکتب در روستای کوچکی در کشمیر، در کنار کارهای عجیب‌وغریب دیگر برای حمایت از خانواده‌اش، در کارخانه‌ی اره‌کشی همسایه کار کرده بود. پدرش به خبرنگاران گفته است که پسرش اغلب در مورد روزی حرف می‌زد که در آن گروهی از افسران پولیس او را در مسیر برگشت از مکتب متوقف کرده و مجبور کرده بودند در‌حالی‌که بینی‌اش روی زمین کشیده می‌شود، موتر پولیس‌ها را دور بزند. در جریان اعتراضات گسترده‌ی سال 2016 در کشمیر، هنگامی که نیروهای هندی حدود 100 معترض را به قتل رساندند و چند صد نفر دیگر را کور کردند، آقای دار در پایش گلوله خورد. خانواده‌اش به خبرنگاران گفته‌اند پس از این‌که او در مارچ 2018 به شبه‌نظامیان پیوست، سربازان هندی به خانه‌ی آن‌ها حمله کردند، آن‌ها را درون خانه قفل کردند و سپس خانه را آتش زدند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *