با آغاز پنجمین دور مذاکرات صلح دیپلماتهای ایالات متحده به رهبری زلمی خلیلزاد، نمایندهی خاص رییسجمهور ترمپ در مورد صلح افغانستان با نمایندگان طالبان در قطر، کماکان خبری از مشارکت حکومت افغانستان در این مذاکرات نیست. در دور پنجم مذاکرات میان دو طرف گفتوگوی صلح افغانستان، یک چهرهی شاخص رهبری طالبان، پشت میزهای مذاکرات حضور یافته است. ملا عبدالغنی برادر، یکی از چهار نفری که جنبش اسلامی طالبان را در سال 1994 در قندهار تأسیس کرد و چند سال پس از ظهور مجدد این گروه در سال 2006، به عنوان معاون ملا محمدعمر، شورای کویته را به راه انداخت، اکنون سطح صلاحیت هیأت مذاکرهکنندهی طالبان را در گفتوگو با دیپلماتهای ایالات متحده افزایش داده است. حضور ملا عبدالغنی برادر در مذاکرات با ایالات متحده پس از رهایی از حبس هشت ساله در پاکستان، نشان میدهد که سطح مذاکرات جدیتر شده و احتمال دستیابی به توافقاتی پیشرفته میان دو طرف را ممکنتر کرده است. علاوه بر آن، بر مبنای توییتهای زلمی خلیلزاد و ادعاهای برخی از نمایندگان طالبان، رضایت طرفین از روند گفتوگوها بیش از دورهای قبل است.
غیبت حکومت افغانستان در پنجمین دور مذاکرات میان دیپلماتهای امریکایی و نمایندگان طالبان، بیش از هر زمانی، این تصور را تقویت کرده است که گفتوگوهای اکنون، الزاما به معنای مصالحهی طالبان با حکومت و نظام قانون اساسی هجده سال اخیر نیست بل، توافقی خواهد بود که بر مبنای آن، ایالات متحده موفق به خروج آبرومندانه از باتلاق جنگ هجده سالهی این کشور با طالبان میشود. اگرچه زلمی خلیلزاد مدعی شده است که عقد توافق در خصوص پایان جنگ، آغاز آتشبس و خروج نیروهای امریکایی از افغانستان میان طالبان و این کشور، مشروط به آغاز مذاکرات بین الافغانی میان طالبان و حکومت افغانستان است، اما در عمل، احتمال کشیده شدن گفتوگوها به این مرحله، کمرنگ است.
حکومت افغانستان، از بدو زمزمههای آغاز مذاکرات صلح، تا کنون نه تنها موفق به ایجاد یک اجماع سیاسی داخلی در خصوص مذاکره با طالبان و مواجههی متحدانه با صلح نشده است که روزبهروز، گسست و تششت سیاسی در خصوص نوع مواجههی گروههای سیاسی داخلی نسبت به صلح بیشتر شده و ناتوانی حکومت، آشکارتر میشود. در سوی دیگر، گروههای سیاسی داخلی، به دلیل رقابت با رهبران حکومت وحدت ملی از یک سو و چشمداشت به امکان دستیابی به فرصتهای سیاسی ناشی از عقد توافق صلح با طالبان از سوی دیگر، نتوانستند اشتهای مهارنشدنیشان برای گفتوگو با طالبان به هر قیمت و روشی را کنترل کرده و در نشست مسکو، عمق ناتوانیشان در دفاع از نظام قانون اساسی در گفتوگو با نمایندگان طالبان را به نمایش گذاشتند. طالبان به صورت هدفمند و معنادار، حاضرند با احزاب و چهرههای سیاسی خارج از چارچوب حکومت افغانستان با آن گفتوگو کنند زیرا میدانند که از سویی میتوانند حکومت افغانستان را دور بزنند و از سوی دیگر، در گفتوگو با احزاب و چهرههای سیاسی، غالب میشوند. حکومت افغانستان، فارغ از نقد و ایرادهایی که بر آن وارد است، استراتژی سنجیدهتری در خصوص مذاکره با طالبان نسبت به احزاب و چهرههای سیاسی دارند. نمیتوان انکار کرد که در این برههی حساس، با توجه به اشد نیاز به اجماع داخلی در خصوص مذاکرات صلح، هر یک از طرفهای داخلی، التفاتی به منافع سیاسیـانتخاباتیشان نیز دارند.
غیبت حکومت افغانستان در پنجمین دور مذاکرات صلح دوحه، به عنوان تنها نهادی که در شرایط اکنون افغانستان میتوان آن را صاحب صلاحیت و مشروعیت در گفتوگو با طالبان دانست، بیانگر این نکته است که طالبان در بیش از یک دهه شورشگری و سپس مذاکراتشان، موفقانه عمل کرده و در این سو، گروههای سیاسی دخیل، مربوط و منسوب به نظام قانون اساسی پس از سقوط طالبان، نتوانستهاند حضور و مواجههی منسجم و قدرتمندی در پروسهی صلح داشته باشند. گزارشها تأیید میکند که در آستانهی آغاز پنجمین دور مذاکرات در قطر، افرادی به نمایندگی از جامعهی مدنی و رسانهها نیز به قطر رفتهاند تا در حاشیهی مذاکرات اصلی با طالبان دیدار و گفتوگو کنند. این سطح از تشتت و چند دستگی در گفتوگو با طالبان، نشان میدهد که احتمال دستیابی به یک صلح پایدار ناشی از یک مواجهه و حضور منسجم طرفداران نظام قانون اساسی، چقدر دست نیافتنی مینماید.