سرور دانش، معاون دوم رییسجمهور در نشست «چالشها و راهکارهای صلح افغانستان» اعلام کرد که حفظ نظام سیاسی، قانون اساسی و ارزشها و دستآوردهای 18 سال اخیر کشور، خط سرخ حکومت و مردم افغانستان در گفتوگوهای صلح است. آقای دانش گفت که نمایندگان زنان، جامعهی مدنی و نسل نو افغانستان باید در گفتوگوهای صلح دخیل و سهیم باشند و هیچ جریانی به شمول حکومت نمیتوانند از این طیفهای اجتماعی در روند مصالحهی افغانستان نمایندگی کند. همچنین آقای دانش به تکرار تأکید کرد که مالکیت و رهبری دولت افغانستان بر پروسهی صلح باید به رسمیت شناخته شده و هیچ توافق و تصمیمی در خصوص صلح خارج از صلاحیت و دخالت حکومت مدار اعتبار و اجرایی نیست.
ماهها پیش از جدی شدن گفتوگوهای صلح، محمداشرف غنی، به تکرار خواستار پذیرش مذاکرات بدون و قید شرط صلح از سوی طالبان شده بود. او بارها و از جمله در کنفرانس کابل، اعلام کرد که حکومت افغانستان بدون هیچ قید و شرطی، حاضر است با طالبان گفتوگو کند. اکنون اما، سرور دانش معاون دوم رییسجمهور در سخنرانی دیروزش، خط سرخ هایی در پروسهی صلح تعریف کرده است که در واقع حیثیت پیش شرطهایی را در گفتوگوهای صلح دارد. حکومت افغانستان که با اشتیاق و تکرار، خواهان مذاکرات بدون قید و شرط با طالبان شده بود، اکنون پیش شرطهایی برای گفتوگوهای صلح علم کرده است. به نظر میرسد که این چرخش در دیپلماسی دولت در خصوص مصالحه با شورشیان از دو امر ناشی میشود.
یک: حکومت و جریانهای سیاسی افغانستان، در آستانهی گفتوگوهای صلح و سپس آغاز این گفتوگوها، به هر دلیلی، موفق به ایجاد یک اجماع سیاسی داخلی نشدند. ناکامی در ایجاد یک اجماع سیاسی حداکثری برای گفتوگوهای صلح باعث شد که اگر نه یک تشتت درشت که دستکم یک اختلاف نظر آشکار در خصوص کم و کیف مذاکره و مصالحه با طالبان میان گروههای مختلف سیاسی و حکومت شکل بگیرد. این اختلاف نظر باعث شد که دیدگاهها و ایدههای متفاوتی در خصوص کیفیت مذاکرات و توافق صلح با طالبان علم شود و گروهها سیاسی، به صورت مستقل با طالبان در تماس شده و در یک مورد، به صورت رسمی نشست صلح مسکو را برگزار کنند. در سوی دیگر، حکومت در ترکیب هیأتی که برای گفتوگوهای صلح تعیین کرده بود، نتوانست یا نخواست تنوع سیاسی، اجتماعی و قومی افغانستان را به عنوان یک واقعیت به رسمیت بشناسد. هیأتی که نمیتوانست از اصناف مختلف اجتماعی نظیر جامعه مدنی، زنان، نسل نو و افغانستان جدید و همچنان تنوع سیاسی و قومی نمایندگی کند. اکنون، ماحصل رخدادهایی که اتفاق افتاد، دور افتادن حکومت افغانستان در گفتوگوهای صلح است. حکومت افغانستان در پروسهی صلح به حاشیه رفته و اکنون با چرخش در دیپلماسی و رویکرد نسبت به مذاکرات صلح، میخواهد خودش را در صف طرفهای درگیر در جنگ و صلح افغانستان جا بدهد.
دو: اگرچه قبل از جدی شدن مذاکرات صلح، شرکای استراتژیک افغانستان، کشورهای همسایه و منطقه، به صورت یکدست بر مالکیت افغانها بر پروسهی صلح تأکید میکردند اما در عالم واقع اما، خلاف آن چه گفته میشد اتفاق افتاد. گفتوگوهای فشرده و متعدد زلمی خلیلزاد با طالبان، نشست صلح مسکو، گفتوگوها و تماسهای عربستان، امارات، ایران و پاکستان با طالبان، به این گروه مشروعیتی هرچند حداقلی داد و به وجههی مفید و مثبت سیاسی این گروه در مناسبات بین الملل افزود. در تمام این گفتوگوها، تماسها و ارتباطها، حکومت افغانستان در حاشیه قرار گرفت. حکومت اکنون احساس میکند که از سوی مثلث کشورهای دخیل در گفتوگوهای صلح، طالبان و جریانهای سیاسی داخلی مورد بیمهری قرار گرفته و اکنون با وضع پیش شرطهایی که میتواند حمایت اصناف مختلف اجتماعی را جلب کند، سعی میکند مالکیت یا دستکم سهماش در/بر روند مصالحه با طالبان را کلید بزند. امری که به موجب مفاد قانون اساسی، درست و شایسته است و میباید هم همین اتفاق رخ بدهد. تلاشهای اخیر حکومت مثل اعلام برپایی لویه جرگهی مشورتی صلح، علم و فعال کردن زنان و جوانان و اقدامات مانند آن، در همین راستا و برای دستیابی به سهم قابل توجه در گفتوگوهای صلح صورت میگیرد.