محمدحسین دارابی، دانشآموختهی برنامهریزی شهری
انقلاب صنعتی و به دنبال آن، تحولاتی که به انقلاب در امر شهرنشینی در نیمهی دوم قرن نوزدهم انجامید، استقرار انسان در شهرها را به گونهی دیگری جلوهگر ساخت و سبب گسترش بیسابقهی شهرها شد. توسعهی بیرویهی شهرها، باعث پیدایش مشکلات جدید برای شهرها شد و برنامهریزی شهری و اندیشههای که در جریان طراحی شهرها متبلور میشد نیز دچار نوعی تغییر در مبانی نظری خود شده است. تا جایی که امروزه محیط و فضای کالبدیافتهی شهری، پاسخگویی نیازمندیهای شهرنشینان نیست. طرح جامع که ماسترپلان خوانده میشود و نوعی طرح فزیکی از فضای قابل حس شهر است، اولین مدل برای طراحی و پلانگذاری شهرها به شمار میرود که در قالب روش سنتی به برنامهریزی و پلانگذاری شهرها میپردازد.
ماسترپلان سند هویت شهر است. جهت توسعه، سرحدات رشد و زمانبندی انکشاف شهر در سند طرح جامع بارتاب مییابد تا فزیک شهر و فضایی کالبدیافتهی آن انتظامیافته باشد. شهر بدون ماستر پلان، «شهر بدون تذکره» است. از این سبب پرسش از وجود ماستر پلان پرسش از نوعیت گسترش شهر نیز است. نحوهی ارتفاع ساختمانها، بررسی تراکم جمعیت در نواحی، تخصیص کاربری و خدمات زیربنایی، سنجیش میزان خدمترسانی شاروالیها و ادارات شهرسازی تا حدودی به مدد و شناخت ماستر پلان قابل درک و قابل رویت است. کمبودات در عرصهی شهرسازی و برنامهریزی شهری باید بارویت ماسترپلان شهر، بررسی و نقد شود.
در افغانستان نیز اولین مدل پلانگذاری شهرها ماسترپلان بوده است، 148 شهر فعلی در هشت حوزهی شهری در عدم موجودیت ماسترپلان توسعه یافته است. تعریف شهر نیز تا حدودی متکی به محدودهی شاروالی و سرحد رسمی شهر بوده اما از مجموع 148 شهر فقط 5 شهر کلان به عنوان مراکز حوزههای شهری دارای سند ماستر پلان است. در چنین حالت حدود توسعهی شهر مشخص نیست، رهنمودی برای انکشاف آیندهی شهر وجود ندارد، شهر به شکل غیرپلانی و نامنظم بزرگ میشود. وزارت شهرسازی و ادارهی ارگانهای محل با 33 شاروالی ولایتی و 150 شاروالی در مراکز ولسوالیها درگیر مسایل شهری و برنامهریزی مراکز جمعیتی است. کابل چهارمین ماسترپلان شهری را تجربه میکند، اما گفته میشود70 درصد ساحات شهری کابل غیر پلانی است. 41 در صد نفوس شهرنشین در پایتخت جایگزین شده است. چنانچه گمان میرود تا سال 2060 نصف از نفوس کشور شهرنشین باشد.
اما شهرهای افغانستان را مشکلات عدیدهی تهدید میکند، از نبود خدمات زیربنایی، آب، فاضلاب، برق، کیفیت مواد ساختمانی و فقر گرفته تا چهرهی برهم و هویت مخشوش شهر که بر کالبد شهرها تحمیل شده است، همه تهدیدات بیالقوه برای آیندهی شهر به شمار میرود. پایداری شهری، مدیریت بحران، تامین بودجهی شاروالیها، تبدیل فیصدی زیادی از ساحات غیرپلانی به ساحات منظم پلانی کاری دشوار است. در این زودی ها ممکن نیست نظام شهری افغانستان اصلاح شود و بتواند مدیریت شهری را به دست بگیرد اما در این مقدمه قصد داریم تا نحوهی نگرش مدیران شهری را در رابطه به تولید ماستر پلانها و شیوهی مواجههی دست اندرکاران شهر را به اسناد توسعهی شهری به بررسی بگیریم.
ایده و تیوری طرح پلانهای جامع مربوط به نیمهی اول قرن بیستم است. این پارادایم تا سالهای 1960 میلادی در نقاط مختلف دنیا مورد استفاده قرار میگرفت و دولتها کوشش میکرد تا برای شهرهای خود در نقاط مختلف کشور ماسترپلان تهیه کرده و به شهر و جغرافیایی محیط زیست خود هویت ببخشد تا شهر به شکل بینظم رشد نکرده و فضایی مخشوش و غیر قابل کنترل را شکل ندهد اما بعد از سال 1960 دیدگاها تغییر کرد و از اثر میزان تاثیرگذاری سند پلان جامع تا حدودی ناامید شد.
آنچه باعث میشد تا پلان جامع به شکل جدی مورد نقد قرار گرفته و در قسمت اثرگذاری آن تشکیک روا دارد این بود که سند ماسترپلان در قدم اول اطلاعات بسیار زیادی ضرورت داشت، دیدگاهای سیاسی و نظریات برنامهریزان و مدیران شهری در آن خیلی زیاد منعکس میشد و با اتکاه به نیروی عقل و خرد انسانی به نوعی برنامهی واحد و کلی ختم میشد. این نوع برنامهریزی را میتوان نوع برنامهریزی «بلوپرنت» نام نهاد، برنامهریزی غییر قابل انعطاف، طرح فزیکی برای جهتدهی توسعهی شهر در دراز مدت.
از همین سبب است که امروزه در دنیا با نقد روش طرح جامع به مدلهای دیگری رجوع کرده است. یکی از این نوع مدلها، برنامهریزی استراتژیک است. در طرح پلانهای استراتژیک با توجه به منافع گروهها، در نظر گرفتن پیشنهادات ساکنان و شهروندان، فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیری را با هم تلفیق میکند. تعیین اولویتها، در نظر گرفتن فرایند چرخهیی، برنامهریزی از بالا به پایین و برعکس آن، اجرایی بودن راهکارها، انعطافپذیری از ویژهگیهای این نوع پلانگذاری است.
در بخش وزارت شهرسازی نیز در پهلویی بخش ادارهی طرح ماستر پلانها و پلانهای انکشاف منطقهیی، ریاست طرح پلانهای استراتژیک (SDP) ایجاد شده است، این ریاست در اقدامات جدید خود مدعی است 1800 پلان استراتژیک برای شهرهای مختلف کشور ساخته است. طرح های استراتژیک با زمانبندی کوتاهتر و اقدامات عملی و قابل انعطاف بهتر تشخیص شده است، در این روش به جای طرح های بلندمدت، به شیوهی تعاملی با استفاده کنندهگان میاندیشد و کوشش میشود تا طرحها اجرایی و قابل تطبیق باشد. تولید تعدادی زیادی از پلانهای استراتژیک به جای توجه روی پلانهای جامع تغییر دیدگاه مدیران شهری را بارتاب میدهد. درحالیکه در عدم موجودیت ماستر پلان، شهرها به توسعه و رشد خود ادامه میدهد گسترش سرحدات شهر به شکل نامنظم، غضب زمین، تغییر کاربری اراضی، عدم رعایت سرانهها و استندردهای مهندسی، استفاده از زمین بیش از استطاعت خاک و ریلف طبیعی ساحه همه از پیامدهای نبود سند ماسترپلان است.
کابل به عنوان یکی از نمونههای موردی، تمام این شواهد را تجلی میبخشد. کابل از لحاظ پاکی و نظافت یک شهر نفرت، از منظر زیبایی بصری یک شهر مخشوش، دارای سیمای نامنظم و هویت کاذب است. با در نظر داشت امنیت و آرامش روانی این شهر خرابههای جنگ و نماد خشونت آدمی بر فضای دست ساخت و مصنوع است که نتوانسته تکثر و رواداری را بیپذیرد. این شهر که نقش اداری ـ فرهنگی و اقتصادی خیلی مسلط در بین شهرهای دیگر کشور را دارا است؛ با وجودی تهیهی چهار ماسترپلان در مقاطع مختلف تاریخ اما عدم اجرایی بودن آن فعلا در چنین وضعیت به سر میبرد. حالا شهرهای دیگری چون هرات که ماسترپلان آن تحت کار است و بلخ و قندهار که اولین ماسترپلان و طرحهای جامع را تجربه میکند، طبیعتا نمیتواند به میانجی سند طرح شهر به سیما و رشد و توسعهی شهر سرو سامان دهد.
بنا با توجه به مطالب یاد شده، پلان های استراتژیک و اجرایی بودن طرحها مهم است، تولید تعدادی کثیری از طرحهای استراتژیک میتواند بخشی از فشارهای وارده بالای نظام شهری کشور را کاهش دهد اما عبور از ماسترپلان و اتکای همهجانبه به سندهای بدیل، در دراز مدت رهگشاه نیست و لازم است تا به این امر ملتفت باشیم که ماسترپلان نیاز اصلی شهرها است.
عدم موجودیت اطلاعات دقیق و اولیه، احصاییه و سرویهای دموگرافیک و همهجانبه، آمار و ارقام تخمینی و غیرموثق، راپور و گزارشهای سیاسی از وضعیت اجتماعی- اقتصادی مردم از دلایل عدم تهیه ماسترپلانها برای شهرهای کشور خوانده میشود. اما نبود ماسترپلان با توجه به حضور زیادی از غاصبان و دلالان زمین، زورمندان و حاشیهنشینی، زاغهنشینی و فقر میتواند شهرها را بیشتر از پیش دچار آسییبهای جبران ناپذیر سازد. امیدوار هستیم تا در آیندههای نزدیک شهرهای زیادی دارای سند ماستر پلان باشد و شهروندان، سرمایهگذاران و استفادهکنندهگان زمین از سردر گمی و عدم موجودیت سند راهنما و میانجی نجات یابد و شهرها نیز به شکل نظام یافتهتر انکشاف یافته باشد.