فارین پالیسی _ اشلی جکسون
در سال 2014 هنگامی که با عبدالرازق در کندهار ملاقات کردم، او قدرتمندترین مرد در جنوب افغانستان بود. او ولایتی را که زمانی ناآرام بود، امن ساخته و مرز کندهار با پاکستان را که یک مسیر حیاتی برای نیروهای ایالات متحده و تجارت افغانستان است، تحت کنترلشدرآورده بود. رازق یک مرد قدرتمندِ معمولی مانند دیگر زورمندان افغان بهنظر نمیرسید. او آن زمان دههی سوم زندگیاش را سپری میکرد؛ با اندام لاغر، ریش تراشیده، قیافهی نوجوانسان و لباسکار نظامی. هنگامی که از وی دربارهی فساد و اعدامهای غیرقانونی که گفته میشد به دستور رازق انجام شدهاند، پرسیدم، او فوری از آن روگرداند و موضوع بحث را به امنیت تغییر داد. او به من اطمینان داد که کندهار تحت نظارت او چنان امن شده است که میتواند هرجایی که بخواهم مرا ببرد. امری که قبل از فرماندهی رازق در این ولایت، حتا فکرکردن به آن ناممکن بود.
رازق روز پنجشنبه [هفته گذشته] در حملهیی که مسئولیت آن را طالبان به عهده گرفت، با گلولهی یک محافظ از پا درآمد و آیندهی از هماکنون متزلزل جنوب افغانستان ـو شاید کل کشورـ بیشتر در معرض ابهام قرار گرفت. تلفات درگیری در افغانستان با کشتهشدن دهها نفر در روز، به بالاترین سطح خود از 2001 به اینسو رسیده است. انتخابات پارلمانی این کشور که از هماکنون اتهامات سوءمدیریت و تقلب دامنگیر آن شده است، با اینکه روز شنبه در سایر نقاط این کشور برگزار شد، در کندهار و غزنی به تاخیر افتاده است. انتخابات ریاستجمهوری قرار است در ماه اپریل سال آینده برگزار شود. آتشبسی که در ماه جون به اجرا درآمد، امیدهایی را برای پایان این درگیری زنده کرد و انتصاب زلمی خلیلزاد به عنوان فرستادهی ایالات متحده برای مذاکرات صلح افغانستان، نشان داد که ایالات متحده بالآخره آمادهی صلح است، اما این خوشبینی دارد بهسرعت از بین میرود. نشانهی عینی از پیشرفت هنوز وجود ندارد و ایالات متحده به خاطر تلاش برای محرومگذاشتن دولت وحدت ملی از مذاکرات، باعث خشم و سوءظن شده است.
زندگی و مرگ رازق بینشی را دربارهی خرابی به بارآمده در افغانستان فراهم میکند. در این چهار سال که از ملاقات من و رازق گذشته است، کندهار جزیرهی امنی شده بود که در محاصرهی دستدرازیها و کنترل طالبان در مناطق اطراف قرار داشت. تحلیلگران نظامی میگویند که در حال حاضر 61 درصد خاک افغانستان تحت کنترل یا منازعهی شبهنظامیان است. با اینکه وضعیت در سایر نقاط کشور رو به وخامت گذاشت، کندهار نسبتا از لحاظ اقتصادی رونق یافت و به نظر میرسید از قلمرو درحال گسترش طالبان مصئون است. بعضیها رازق را بهعنوان یک قهرمان ملی میدیدند و بعضی دیگر بهعنوان یک جنایتکار جنگی. او طالبان را در کندهار تارومار کرد، اجسادشان را در خیابانها رها کرد و بهخاطر ایستادن در برابر دخالت پاکستان در امور افغانستان، مورد ستایش کندهاری بود. برخلاف بسیاری از دلالان قدرت در افغانستان، بیرحمی او سود ملموسی را در قالب امنیت، برای حداقل برخی از افغانها (البته به استثنای کسانی که مورد بیرحمی وی قرار گرفتند) بهارمغان آورد.
حالا با مرگ رازق، نتیجهی این وضعیت غیرقابل پیشبینی است. بدون جانشینی همانند، مرگ رازق خلاء قدرت خطرناکی را ایجاد میکند. گزارشهای ضدونقیضی در مورد این وجود دارد که آیا والی و رییس امنیت کندهار کشته شدهاند یا جراحات جدی برداشتهاند. در هر صورت، حملهی روز پنجشنبه به طور موثری رهبری منطقهیی را از کار انداخت. جنرال اسکات میلر، فرمانده نیروهای ایالات متحده و ناتو در افغانستان، بهسختی جان سالم به در برد. اکنون احتمال دارد که طالبان تلاش کنند تا کنترل مناطق حساس اطراف شهر کندهار را دوباره بهدست آورند؛ شهری که سالها پیش طالبان مجبور شدند آن را به رازق واگذار کنند. این امر با ایجاد دهلیزی برای کنترل طالبان در جنوب کشور، نهتنها تواناییهای نظامی این گروه را افزایش میدهد بلکه به طالبان در هرگونه مذاکرات صلح در آینده دست بالاتری میدهد و موضع آنها را تقویت خواهد کرد.
این واقعیت که سرنوشت بسیاری وابسته به یک مرد باشد، در سیاست افغانستان تعجبآور نیست. اعضای جامعه بینالمللی و بهخصوص ایالات متحده از آغاز تهاجم به افغانستان در سال 2001، در کنار حمایت از حکومتداری دموکراتیک و انتخابات، از جنگسالاران و زورمندانی چون رازق نیز حمایت کردهاند. این یک استراتژی متناقض است؛ استراتژی که خودبراندازانه ثابت شده است. ایالات متحده بهجای گذاشتن تهداب ثبات درازمدت و برقراری توافق سیاسی قابل قبول در افغانستان، بارها و بارها راه کوتاهِ اصلاحات سریع را رفته است. واشنگتن بهطور سیستماتیک از افرادی مانند رازق حمایت میکند؛ با اینکه ممکن است این افراد نوع خاصی از ثبات را که در خدمت منافع فوری ایالات متحده باشد، برقرار کنند، اما این نتایج را بهشیوهیی بهدست میآورند که زمینه را برای خشونت آینده فراهم میکند و امکان حکومتداری دموکراتیک را کاملا خنثا میسازد.
نیروهای ایالات متحده و بینالمللی، رازق را تنها کسی میدانستند که میتوانست طالبان را دور نگهدارد. متناسب با رویکرد کلی ایالات متحده نسبت به افغانستان، رابطه [امریکا] با رازق با نادیدهگرفتن قضایای نقض حقوق بشر و جنایات بالقوهی جنگی و اتهامات دخالت در تجارت غیرقانونی و به جیبزدن بخشی از درآمد گمرک، کوتاهمدت، مفید و مصلحتآمیز بود. پیام دیپلماتیک مربوط به سال 2010 که به بیرون درز کرده است، نشان میدهد که ایالات متحده به صورت واضح از این ساخت و باختها آگاه بوده است. این پیام میگوید که امریکاییها با رنگکردن رازق بهعنوان «ضامن» امنیت «و محور روابط قدرت قبیلهیی»، آگاهانه چشمانداز درازمدت نهادهای باثبات و حکومت پاسخگو را تضعیف میکنند.
رازق با برگزارنمودن انتخابات در کندهار بازیگر محوری در سیاست افغانستان شد. در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال 2014، او در پیروزی اشرف غنی موثر بود. رازق توزیع اوراق رایدهی را تحت کنترل داشت، ناظران انتخاباتی را بهدلخواه جابجا کرد و مقامات حکومتی را که از عبدالله عبدالله، رقیب وقت و شریک کنونی غنی در حکومت وحدت ملی، پشتیبانی میکردند، بازداشت کرد. رقابت برای بهدست آوردن حمایت رازق، میان کسانی که بهدنبال ریاستجمهوری و به زیرکردن غنی از کرسی قدرتاند، آغاز شده بود.
با اینکه قبلا تلاشهای بسیاری برای پایاندادن به زندگی رازق سازماندهی شده بود، اما زمانبندی این یکی بسیاریهای را غافلگیر کرد. کارشناسان و دیپلماتها میگویند که در آستانهی انتخابات پارلمانی و نبود جنرال رازق، از حمله به رایدهندگان و مراکز رایگیری هراس دارند. تا کنون دستکم 10 نامزد و شماری از حامیان آنها کشته شدهاند. گذشته از خشونت، سلسلهیی از بحران و فاجعه که جامعه بینالمللی مستقر در کابل را از پا درآورده، آمادگیها برای انتخابات را نیز مختل کرده است. جنجالها و مناقشات انتخاباتی بسیارند؛ یکی از آنها جنجال بر سر تلاش 20 میلیون دالری برای معرفی دستگاههای بایومتریک برای تصدیق هویت رأیدهندگان. مشکل این دستگاهها، در جایی زبان انگلیسی آن است و در جای دیگر افشای هویت رأیدهنده یا نقض مستقیم قانون اساسی افغانستان و هنجارهای پذیرفتهشده بینالمللی.
در کشوری که بخشهای وسیعی از آن دیگر تحت کنترل دولت قرار ندارد، جنجال و سوال این است که آیا انتخابات اصلا برگزار شود یا خیر. یکسوم از مراکز ثبتنام انتخابات در افغانستان باز نشدند که بهطور خودکار بخش اعظم مردم را از حق رأی محروم میکند. رقم ثبتنامکنندگان بهصورت مشکوکی بالا بود. در مورد تقلب، اعتقاد بر این است که چنان گسترده خواهد بود که دیپلماتها زبان شان را به پیشبینی نتیجهی کاملا ناقص عادت دادهاند. آنها اکنون به عوض انتخابات آزاد و عادلانه، دربارهی اهمیت نتایجی صحبت میکنند که برای افغانها «قابل قبول» باشد.
نتایج اولیهی انتخابات برای چند هفته نخست در دسترس نخواهد بود و حتا آن زمان، احتمال دارد که مورد اعتراض واقع شود. در سفری که هفتهی گذشته به کابل داشتم، از یک دیپلمات امریکایی پرسیدم که چه انتخاباتی برای افغانها قابل قبول خواهد بود. او با اظهار تاسف گفت که تنها نتیجهی قابل قبول از لحاظ سیاسی، نتیجهیی خواهد بود که در آن «تمام جنگسالاران و پسران شان برنده شوند». به این معنی که چنین افرادی روندهای دموکراتیک افغانستان را کنترل میکنند، آنها را بهدلخواه خود پیچ و شکل میدهند و نهادهایی را که نتایج مطلوب آنها را عرضه نکنند، تخریب میکنند. مطمئنا این چیزی نیست که اکثر افغانهایی که با من همکلام شدهاند، آن را بخواهند یا برای شان قابل قبول باشد، اما با توجه به انتخاباتهای پیاپی، هرکدام بیشتر از قبل سرشار از تقلب و خشونت، آنها انتظار چندانی جز این ندارند.
پیشبینی در مورد انتخابات ریاستجمهوری افغانستان، اگر احمقانه نباشد، خطرناک است. تنها شرط مطمئن این است که انتخابات بهصورت فوقالعادهیی ناپایا و دگرگونیپذیر است. گزارشهای مرتبط با تنش در رابطهی غنی و ایالات متحده، سیگنال واضحی برای رقبای رییسجمهور افغانستان فرستاده است؛ اینکه ریاستجمهوری در چنگ است؛ شروع رقابت سیاسی آنهم در زمانی که افغانستان گنجایش چندانی برای بیثباتی بیشتر ندارد. افغانها در بخشهای وسیعی از کشور قادر به رأیدادن نخواهند بود. تقلب حکمفرما خواهد بود، افغانهای زیادی در خشونتهای مرتبط با انتخابات خواهند مرد و نتیجه مورد اختلاف خواهد بود. سوال واقعی الزاما این نیست که چه کسی پیروز خواهد شد، بلکه این است که آیا دموکراسی فروریختهی افغانستان میتواند فاجعه انتخاباتی دیگری را تحمل کند یا خیر.