هادی دریابی
مدتی است که دچار شک میشوم. چند روز پیش یک شک کردم. شک من خیلی جالب بود، البته برای خودم. خواب میدیدم که مردهام. بعد که بیدار شدم، باورم نمیشد زنده باشم. فکر میکردم زندگی دروغ است، یا برای من دروغ شده بود؛ یک دفعه به ذهنم رسید که زندگی خویش را امتحان کنم. هیچوسیلهای برای امتحان نیافتم. خوب که چشمهایم را با دستان پینه پترهی خود مالیدم، دیدم برادر کوچکم یونیفورم مکتبش را پوشیده و آخرین گیلاس چای از سهم صبحانهاش را نوش جان میکند. نمیدانم با چه زبانی از برادر کوچکم خواستم که گیلاس چایش را به من بدهد، همین قدر فهمیدم که برایش عجیب تمام شده بود. گیلاس چایش را گرفتم و بر فرقم زدم. فکر میکردم که زندگی را امتحان میکنم، از کجا میدانستم که چای داغ آدم را بیچاره میکند، مخصوصاً که عمیقاً مشکوک شده باشی. حسابی سوختم، اما در عوض فهمیدم که نمردهام و زندهام.
همین که توانستم داغ امتحان کردن زندگی را فراموش کنم، رفتم سراغ کتاب. چند کتابی که اخیراً نوشته شده، همه از مزایای دموکراسی و انسانیت و آزادی حرف گفتهاند. البته متوجه باشید که من اهل افغانستانم؛ افغانستانیها عموماً به کتاب و نوشتههای دیگران علاقه ندارند. در یکی از این کتابها نوشته بود که انسانها مکلفاند در تعاملات اجتماعی، اخلاق و فضیلت انسانی را رعایت کنند. یعنی وقتی حرفی میزنیم یا کاری میکنیم، جدا از این که باید عاقلانه باشد، نباید به ضرر حداقل یک نفر دیگر تمام شود. یعنی از حرف و عمل ما، اگر به کسی نفعی نمیرسد، ضرری هم متوجه نشود. از این نصایح زیاد کرده بودند و همه را به پای دموکراسی ختم کرده بودند. یادم آمد که ما نیز دموکراسی داریم. آهسته آهسته به دموکراسی شک کردم. نمیدانم ساعت چند بود، ولی یادم مانده که خواهرکم میخواست کارتون نگاه کند. تلویزیون را روشن کرد و دنبال شبکهی آریا میگشت. وقتی کانال بدل میکرد، در یکی از کانالها دیدم که اوهههه اییی! جنگ بود. مجلس سنا بود. وقتی دیدم که تاجیکها و پشتونها و هزارهها و ازبکها و سایر اقوام حق ندارند صاحب هویت باشند، شکام به یقین تبدیل میشد. بابا این مملکت است یا طویلهخانه! نه ببخشید، این مجلس سنا است یا کوتهی بابه انتیدموکراسیها! باالفرض که دموکراسی به شما هم حق بدهد تا با هویت ما، با واقعیت ما ابراز مخالفت کنید، باید این مسئله را نیز رعایت بکنید که شما جزو انسانهای این کره یا این کشور به حساب میروید؛ نباید انسانیت و عقلانیت انسان را زیر پا کنید. حتا اگر با این کار منافع اجداد مرحومتان تضمین میشود (بابا زیاد دنبال اجداد خویش نروید، آنها که حق زندگی انسانی را از ما گرفتند به کجا رسیدند که شما میخواهید برسید. اگر باورتان نمیشود، از یک شرکت خارجی بخواهید تا گورستان باباهای شما و باباهای ما را مورد موشگافی قرار دهد. شرط میزنم تا حالا همه به مواد عضوی مثل نفت و گاز تبدیل شده باشند). (چه فایده؟).
بابا قبول کنید که تاجیک، تاجک است و ازبک، ازبک! بگذارید پشتون، پشتون باشد و هزاره، هزاره! مگر اینکه مثل نمرود به جنگ خدا برخاسته باشید. خدا با آن عظمتش مارا قبول دارد که با هویت واقعی خویش متولد شویم و با واقعیت هویتی خویش بمیریم؛ شمایی که مخالف این کارید، هیچتوجیهی برای مخالفت ندارید، مگر این که واقعاً از نسل شیطان باشید و مغز خر خورده باشید. خواهش ما به عنوان یک انسان این است که بهروی خدا تف نیندازید. بگذارید همین خدا به خلقتش افتخار کند. البته این شکام هنوز برطرف نشده…
عدهای از این اوباشان، این مخالفتهایشان را توجیه دینی میکنند و ادعا دارند که برای عزت اسلام عزیز، دست به چنین حماقتی میزنند. وطندار گل! قربانت شوم؛ از دین کج برداشت کردهای! میدانم که دیندار شدنت از روی آگاهی و انتخاب نبوده، پدرت گفته دیندار باش! تو هم به احترام پدر یا از ترس پدر، بدون هیچمطالعه یا تحقیقی، دیندار شدهای. من هم تقریباً مشابه تو هستم. اما دریافتهام که به تو و دیگران احترام بگذارم. تو را با تمام حماقتت قبول دارم، هرچند شمشیر شما سالهاست از غلاف کشیده شده و منتظر فرصت هستید؛ بازهم ناامید نیستم و به اصلاحپذیری شما باور دارم. سعادت را در اصلاح شما میبینم، وگرنه ما هم بلدیم شمشیر، چطوری از غلاف بیرون کشیده میشود و از برندگی و قدرت ویرانی شمشیر نیز آگاهیم!
و چند مورد دیگر که من به آن شک کردهام:
الف- به مهاجرت مجددی، مجدداً مشکوک شدهام.
ب- افغانستان، خانهی دوم پاکستانیهاست! به عاقل بودن کرزی شک کردم با اجازه!
ج- در قندهار از روز محو خشونت علیه زنان تجلیل به عمل آمده است! خدا خیر شان بدهد. اما من مشکوکم.
د- یک نفر تصمیم دارد به کسی رای بدهد که مسلمان پاک و شفاف باشد، البته از ما هم میخواهد که شخص واجد شرایط او رای بدهیم. آهای کمیسیون انتخابات! نیاز نیست برای انتخاب کردن قلم بخرید، قیمت مجموعی قلم را به وزارت امور داخله و دفاع تقدیم کنید تا خرج تیل کنند؛ مطابق فرمایش باید رایهایمان سفید باشند. به شفافیت کاندیدان از سرک تا پچک مشکوکم!