36 ساعت با طالبان

36 ساعت با طالبان

  • سی‌ان‌ان ـ کلاریسا وارد، نجیب‌الله قریشی و سلما عبدا‌ل‌عزیز

روایت سفر اختصاصی خبرنگار سی‌ان‌ان به قلمرو طالبان در بلخ

در حومه‌ی یک روستای خاک‌آلود در شمال افغانستان، دسته‌ای از جنگ‌جویان طالبان در کنار جاده‌ی خاکی جمع شده‌اند. آن‌ها تفنگ‌های AK-47 و آرپی‌جی حمل می‌کنند و پرچم این گروه شبه‌نظامی را تکان می‌دهند. آن‌ها، ایستاده در سکوتی بی‌روح، به دقت به ما خیره‌ شده‌اند. هیچ ردی از احساسات در چشم آن‌ها وجود ندارد.

صحنه‌ی عجیب و ترسناکی است. به ویژه که تجمعات بزرگ طالبان هدف اصلی حملات هوایی هستند.

فرمانده‌ آن‌ها نترس به نظر می‌رسد. او از زمانی که توانسته تفنگ در دست بگیرد در حال جنگ است.

به ما می‌گوید: «ما آماده‌ی هر نوع فداکاری هستیم. این راه مقدس ماست. ما جهاد خود را ادامه می‌دهیم.»

به عنوان یک خبرنگار غربی معمول نیست که خودت را در جبهه‌ی مخالف جنگ امریکا پیدا کنی. جهان طالبان از زمان حمله‌ی امریکا به افغانستان در 17 سال پیش، تا اکنون، مرموز و برای افراد بیگانه عمدتا غیرقابل دسترسی بوده است.

پس از چند ماه مذاکره، رهبری طالبان به نجیب‌الله قریشی، فیلم‌ساز افغان و یک عضو زن تیم سی‌ان‌ان اجازه داد و امنیت آن‌ها را تامین کرد تا به منطقه‌ی تحت کنترل این گروه سفر کنند.

36 ساعت زندگی ما با طالبان، پنجره‌ی فوق‌العاده‌ای به یک جهان متروکِ یخ‌زده‌ در زمان [آن‌ها] گشود. ما نشانه‌هایی حاکی از این یافتیم که ایدئولوژی کوته‌بینانه و تند و تلخ این گروه شبه‌نظامی تغییر کرده است. گاهی اوقات حضور ما به عنوان زنان خارجی [برای طالبان] شدیدا ناراحت‌کننده بود. اما همان‌طور که که گفت‌وگوهای صلح در قطر با ایالات متحده شتاب می‌گیرد، طالبان معتقدند که پیروزی در چنگش است و شاید در نتیجه نشانه‌هایی وجود دارد که این گروه عمل‌گرایی بیشتر از خود نشان می‌دهد.

گزارش از پشت نقاب

سفر ما در مزارشریف آغاز می‌شود، چهارمین شهر بزرگ این کشور. طالبان پس از نبرد تلخی در سال 2001، مجبور به عقب‌نشینی از این شهر شدند. اکنون، آن‌ها فقط چند مایل فاصله دارند. ما به ولسوالی چیمتال می‌رویم که 18 ماه پیش به دست طالبان افتاد. دولت هنوز پایگاه کوچکی را در مرکز این ولسوالی دارد اما روستاهای اطراف همه تحت کنترل طالبان قرار دارند.

در حال حاضر، بین 60 تا 70 درصد افغانستان تحت منازعه و یا کنترل طالبان است.

ما را قایقی که با دست کشیده می‌شود از رودخانه‌ی کوچکی عبور می‌دهد. دولت ایالات متحده میلیاردها دالر را برای احداث زیرساخت‌های افغانستان به این کشور ریخته است، اما چیز چندانی از آن به مناطق روستایی مانند این نرسیده است. افرادی که قرار است ما را اسکورت کنند در آن‌سوی رودخانه منتظرند. آن‌ها از قریشی، تنها عضو مرد تیم ما به گرمی استقبال می‌کنند. ما که زن هستیم و ظاهرا زیر نقاب کاملی که در فضاهای عمومی [مناطق تحت کنترل طالبان] اجباری است، نامرئی، نادیده گرفته می‌شویم.

طالبان ما را به قلمرو خود دعوت کرده است زیرا می‌خواهد نشان دهد که قادر است به طور موثر حکومت کند. اولین توقف ما یک کلینیک صحی در روستای پشم ‌قلا است. پلاک فرسوده‌ی روی درب کلینیک نشان می‌دهد که این ساختمان در اصل تحفه‌ی ایالات متحده است و در سال 2006 ساخته شده است.

لحظاتی بعد از رسیدن ما، یک موتورسیکل دختر کوچکی را در مقابل کلینیک می‌زند. صدای گریه‌ی دخترک در فضا پیچیده و برای لحظه‌ای وحشت خالص همه‌جا را می‌گیرد. جنگ‌جوی طالبان که سوار موتورسیکل است متوقف می‌شود و به عقب نگاه می‌کند. به آرامی تفنگش را شانه می‌کند و بی‌تفاوت به سمت دختر حرکت می‌کند. وقتی می‌بیند که او آسیب جدی ندیده، به سادگی بر می‌گردد و سوار بر موتورسیکلش حرکت می‌کند.

دخترک به کلینیک منتقل می‌شود و مادر آشفته و عصبانی‌اش او را دنبال می‌کند. داکتر کلینیک، حاجی سید اسحاق سرسری او را معاینه می‌کند و بعد مقداری داروهای مسکن به مادرش می‌دهد و به کارش بر می‌گردد. پس از سال‌ها جنگ و درگیری در این منطقه، او شاهد خیلی بدتر از این‌ها بوده است و چندین بیمار دیگر که باید مواظبت کند.

آموزش جنسی در کلینیک طالبان

اسحاق توضیح می‌دهد با این‌که طالبان فعالیت روزمره‌ی کلینیک را اداره می‌کنند، اما دولت حقوق کارمندان کلینیک را می‌پردازد و دوا و داروی آن را تامین می‌کند. این نوع همکاری موقت [‌و سردستی] میان حکومت و طالبان در شفاخانه‌ها و مکاتب مناطق تحت منازعه، دارد بیشتر و بیشتر رایج می‌شود.

در دوران حکومت طالبان در اواخر دهه 1990، زنان نمی‌توانستند پیش داکتر مرد بروند، قادر به انجام اکثر کارها نبودند و حتا اجازه نداشتند بدون یک سرپرست مرد از خانه بیرون شوند. بنابراین دیدن چند کارمند زن در این کلینیک ما را شگفت‌زده می‌کند. فاضله‌ی 22 ساله، قابله در این کلینیک، هنگام صحبت با ما چهره‌اش را نمی‌پوشاند، با این‌که تصویربردار مرد است.

روی دیوار دفتر فاضله، پوستری نصب شده است که روش‌های جلوگیری از بارداری از جمله استفاده از کاندوم و قرص را توضیح می‌دهد. این چیزی بود که ما واقعا انتظار نداشتیم آن را در قلمرو طالبان ببینیم؛ جایی که در آن گفت‌وگو درباره‌ی سکس تابو است.

فاضله که حاضر نیست نام خانوادگی‌اش گرفته شود، می‌گوید که طالبان از 18 ماه پیش که این کلینیک را از کنترل دولت خارج کرده‌اند، هیچ‌چیزی را تغییر نداده‌اند. او می‌گوید که زنان هنوز هم می‌توانند توسط داکتران مرد درمان شوند.

فاضله می‌گوید: «طالبان هرگز در کار ما زنان دخالت نمی‌کنند. آن‌ها هرگز جلو آمدن ما را به این کلینیک نمی‌گیرند. آن‌ها مزاحم ما نمی‌شوند.»

در هر مکانی که ما برده می‌شویم، دانستن این‌که طالبان صحنه را برای آمدن ما آماده کرده‌اند و صحنه‌سازی می‌کنند یا این‌که آنچه را می‌بینیم واقعیت دارد، دشوار است. اما تحلیل‌گران می‌گویند که این‌روزها به نظر می‌رسد که این گروه رویکرد انعطاف‌پذیرتری را نسبت به حکومت‌داری اختیار کرده‌اند و به جای نابودکردن و یا تغییردادن نهادها در قلمروی که تحت تصرف شان قرار می‌گیرد، آن‌ها را به همکاری می‌پذیرد.

در ساحه‌ی انتظار این کلینیک، زنی که پسر معلولی را در آغوش دارد، از رنج و تیرگی زندگی در آن‌جا می‌گوید: «کاروبار نیست. جوانان ما که رفتند، برخی کشته شدند و برخی باز نگشتند.»

وقتی می‌پرسم که آیا زندگی تحت حاکمیت طالبان از آنی که در اواخر دهه‌ی 90 بود تغییر کرده است یا خیر، زن مسن‌تری که آن‌طرف‌تر ایستاده است، سرش را به شدت تکان می‌دهد. پاسخ او «نه» است. او می‌گوید: «ما در این وسط گیر کرده‌ایم و نمی‌توانیم کاری کنیم.»

اولین خبرنگار زن

وقتی کلینیک را ترک می‌کنیم دیروقت است و ما باید به منزل برسیم. طالبان تمام سرویس‌های موبایل را از طرف شب خاموش می‌کند و احتمال حملات هوایی پس از تاریک‌شدن هوا بسیار بالا است.

میزبان امشب ما یک مولوی است. او پیراهن تنبان سفید بر تن دارد و یکی از معدود مردانی است که ما ملاقات می‌کنیم. او صمیمی است و به ما لبخند می‌زند.

در مطابقت با قوانین سخت‌گیرانه‌ی طالبان در مورد تفکیک جنسیتی، ما قرار است در بخش زنان خانه بخوابیم. اما میزبان ما نزد زنان می‌آید و مدتی با ما می‌نشیند. او به زبان عربی کلاسیک اعتراف می‌کند که تا کنون هرگز یک خبرنگار خارجی را ندیده است و هرگز تصور نمی‌کرده که روزی می‌بیند. عربی تنها زبان مشترک تیم ما و طالبان است.

زنان و اطفال خانواده‌ی وی به یک اندازه کنجکاوند. پس از این‌که میزبان اتاق را ترک می‌کند، آن‌ها ما را سوال‌باران می‌کنند؛ البته به زبان دری که ما نمی‌توانیم بفهمیم. ما در آب‌‌نبات خود با آن‌ها شریک می‌شویم. مادر خانواده به ما می‌خندد. بعدتر متوجه می‌شویم که آن‌ها پیش از این هرگز خارجی‌ها را ندیده‌اند.

درهم‌شکستن توهم برابری جنسیتی

روز بعد برای بازدید از مدرسه‌ی محلی زودتر حرکت می‌کنیم.

مدرسه‌ها به تدریس یک اسلام خشن و بنیادگرا معروف است. در دوران حاکمیت طالبان در اواخر دهه 1990، دختران افغان از تحصیل محروم شدند.

اما در این مدرسه ما ده‌ها پسر و دختر را می‌بینیم که غرق قرآن هستند و در‌حالی‌که خم و راست می‌شوند، آیاتی از آن را می‌خوانند.

اکثر دختران بین 8 تا 10 سال سن دارند و چند نفر از آن‌ها به ما می‌گویند که می‌توانند بخوانند. با قلم و کاغذی در دست، آن‌ها با افتخار نوشتن نام شان را نشان می‌دهند. یکی از این دختران می‌گوید که وقتی بزرگ شد می‌خواهد یک داکتر شود. دیگری می‌گوید که مضمون مورد علاقه‌اش ریاضی است.

یار‌محمد معلم آن‌ها است؛ کسی که وقتش را بین خط مقدم جنگ و صنف درس تقسیم می‌کند. تفنگ AK-47 اش هرگز از او دور نمی‌شود، حتا وقتی که با کودکان می‌نشیند و آیات قرآن را مرور می‌کند.

او به ما می‌گوید که حالا طالبان طرف‌دار آموزش دختران است. او ادامه می‌دهد: «امارت به ادارات معارف هدایت داده است که آموزش مطالعات دینی، مطالعات مدرن، ساینس و ریاضی را [برای دختران] اجازه دهد.»

اما دیری طول نمی‌کشد که این توهم به دقت طراحی‌شده برابری جنسیتی درهم می‌شکند. محمد می‌گوید وقتی دختران به سن بلوغ برسند، دیگر نمی‌توانند با پسران در یک مدرسه باشند زیرا ممکن است بین دو جنس تماس صورت بگیرد.

این بدان معنی است که مدرسه‌‌ی جداگانه‌ای باید برای دختران وجود داشته باشد. تاکنون که خبری از آن نبوده است. این همان بهانه‌ای است که طالبان از آن دو دهه قبل برای محروم‌کردن میلیون‌ها دختر از تحصیل استفاده کرد.

اکثر این دختران در 14 سالگی مکتب را ترک خواهند کرد. اما واقعیت غم‌انگیز این است که تعلیم و تربیه در مناطق فقیر و روستایی حقیقتا یک اولویت نیست. این امر در مورد مناطق تحت کنترل دولت نیز صدق می‌کند.

گوشی هوش‌مند و سنگ‌سار

طالبان در تلاشی برای نشان‌دادن این که آن‌ها می‌توانند خدمات اساسی را ارائه دهند، شروع به تعیین ولسوال‌های «سایه» کرده‌اند. این والی‌ها برای نفوذ و حمایت با دولت افغانستان رقابت می‌کنند.

ولسوال طالبان برای ولسوالی چیمتال، مولوی خاکسار است. او با عبای سیاه و سنگین و چشمان سبز تکان‌دهنده‌ که از زیر دستار سیایش به بیرون خیره شده، چهره‌ی ترس‌ناکی به خود می‌گیرد.

خاکسار با چهار محافظ در اطرافش و تنفگ AK-47 روی زانویش روبه‌روی ما می‌نشیند. یکی از محافظ‌ها روی مخابره دوطرفه‌ای خم شده و به آخرین تحولات امنیتی گوش می‌دهد.

به ما دستور داده شده است که در مورد گفت‌وگوهای صلح با امریکا سوالی نپرسیم. هر باری که گفت‌وگوی ما به سمت مسائل سیاسی می‌رود، خاکسار به ما تذکر می‌دهد که به سخن‌گوی سیاسی طالبان مراجعه کنیم.

با این‌حال خاکسار برخی از تناقض‌های واضح را در تصویر در حال تحول طالبان آشکار می‌کند. او با اینکه گوشی هوش‌مند دارد و برای دریافت اخبار از فیس‌بوک استفاده می‌کند، شدیدا معتقد است که مردان و زنانی که به جرم زنا گناه‌کار شناخته شوند، باید سنگ‌سار شوند.

خاکسار می‌گوید: «ما شریعت را تطبیق می‌کنیم. ما از دستور شریعت پیروی می‌کنیم و شریعت سنگ‌سار را مجاز می‌داند.»

وقتی از او در مورد نگرانی‌های ایالات متحده درباره‌ی این‌که طالبان اگر دوباره این کشور را بگیرند بازهم به تروریست‌ها پناه می‌دهند، می‌پرسیم، پاسخ او این است: «وقتی ما در افغانستان حکومت کنیم، هیچ خارجی در این کشور اجازه نخواهد داشت… چه امریکایی‌ باشد چه داعشی.»

جایی که عدالت خشن و سریع اجرا می‌شود

ولسوال پیشین طالبان ماه جنوری در حمله‌ی نیروهای دولتی افغانستان دست‌گیر شد. خاکسار برای دوری از سرنوشت مشابه، دفتر ثابتی ندارد بلکه از یک جا به جای دیگری نقل مکان می‌کند.

وقتی مردم محلی می‌شنوند که خاکسار در روستا حضور دارد، برای مطرح‌کردن مشکلات‌شان سریع دروازه‌ی خانه‌ای را می‌زنند که او در آن به سر می‌برد.

آن‌ها کاغذهایی را که روی آن جزئیات اختلافات‌شان ثبت شده، با خود دارند. بیشتر اختلافات در مورد پول و اموال است. ولسوال آن‌ها را به داخل خانه دعوت می‌کند.

یکی از مردان شروع می‌کند: «من موتری را به کسی فروختم و او در منطقه‌ی تحت کنترل دولت به سر می‌برد و پول مرا نمی‌پردازد. من حداکثر تلاشم را کردم اما کسی در دولت صدای مرا نشنید.»

شکایت این مرد این است که کارمندان دولت از او رشوه خواسته‌اند. خاکسار عریضه‌ی او را می‌گیرد و می‌گوید که فردا به آن رسیدگی می‌شود. طالبان به اجرای عدالت خشن اما سریع معروف اند و این امر توانسته حمایت بسیاری از مردم را در این مناطق برای طالبان به دست آورد.

با این‌حال، از نظر بسیاری از افغان‌ها طالبان بیشتر به خاطر تلفات غیرنظامی نام دارند تا حکومت‌داری ملکی. تاکتیک‌های وحشیانه و حملات خودسرانه‌ی این گروه جان هزاران نفر را گرفته است. براساس گزارش سازمان ملل متحد که در هفته‌ی جاری منتشر شد، تلفات غیرنظامیان با 3,804 کشته بی‌گناه به شمول 927 کودک در سال گذشته، بی‌پیشینه بوده است. این گزارش می‌گوید که طالبان مسئول تقریبا 35 درصد این تعداد از کشته‌ها بوده است.

طالبان قبلا با ایجاد یک کمیسیون عمدتا نمادین در سال 2010 برای بررسی تلفات غیرنظامی، به این مسأله اذعان کرده است. با آن‌هم خاکسار اصرار دارد که امریکا بدترین عامل است.

او می‌گوید: «آن‌هایی که مسئول تلفات غیرنظامی هستند، کسانی اند که با توپ و طیاره و B-52 و سلاح‌های سنگین می‌آیند. در واقع، آن‌ها مسئول کشتار غیرنظامیان هستند نه امارت اسلامی. زیرا امارت سلاح‌هایی را در اختیار ندارد که بتواند مانند [تسلیحات] خارجی‌هایی که به افغانستان حمله کرده‌اند، باعث تلفات سنگین شود.»

در واقع، براساس گفته‌های ماموریت سازمان ملل متحد در افغانستان، در طول مدت مشابه در سال 2018، عملیات هوایی عامل مرگ 536 غیرنظامی بوده است که از آن جمله 73 درصد آن به نیروهای نظامی بین‌المللی نسبت داده می‌شود.

’آن‌ها باید یک مرد را می‌آوردند‘

پس از مصاحبه، در‌حالی‌که ما با خاکسار از خانه بیرون می‌شویم، مبارز مجاهد، فرمانده نظامی طالبان برای این ولسوالی سر می‌رسد و مشاجره درباره‌‌ی ما در می‌گیرد. او درباره‌ی درخواست ما برای گرفتن تصویرِ بیرون‌آمدن من و ولسوال از خانه ناراحت است. او نمی‌خواهد که عضوی از طالبان با یک زن در خیابان ظاهر شود.

او از ولسوال می‌خواهد که به جای من با همکار مرد ما، یعنی قریشی، راه برود. قریشی توضیح می‌دهد که من در این ماموریت خبرنگار هستم نه او. ظاهرا این مسأله برای فرمانده نظامی طالبان گیج‌کننده است.

یکی از همراهان فرمانده غرغرکنان می‌گوید: «آن‌ها باید یک مرد را می‌آوردند.»

سرانجام ما موافقت می‌کنیم که معطل کنیم و با فاصله‌ای مردان را تعقیب کنیم؛ چیزی که من در زندگی حرفه‌ای‌ام هرگز مجبور به انجام آن نبوده‌ام.

پس از نزدیک به دو دهه جنگ، مرگ 2,372 سرباز امریکایی و مصرف‌شدن بیش از یک تریلیون دالر پول مالیه‌دهندگان ایالات متحده در افغانستان، طالبان قوی‌تر هستند و از هر زمان دیگری پس از شروع درگیری، قلمرو بیشتری را تحت کنترل دارند. این واقعیت حکومت افغانستان را در‌حالی‌که ترمپ برای خروج هزاران سرباز از افغانستان آماده می‌شود، نگران کرده است.

هما‌ن‌طور که ما داریم از قلمرو طالبان بیرون می‌شویم، از کنار گروهی از زنان عبور می‌کنیم که مصروف کار روی زمین اند. باد سردی بر چهره‌ی دل‌گیر منظره‌ تازیانه می‌نوازد. ما بارها و بارها به این فکر افتادیم که زندگی در این جا چقدر سخت است. برای بخش بزرگی از این کشور، احتمال بازخیزش طالبان وحشتناک است. اما واقعیت این است که برای بسیاری از افغان‌ها، واقعا تفاوتی ندارد که چه کسی ناخدا و مسئول است. کیفیت زندگی آن‌ها بهبود نیافته است و پس از دهه‌ها جنگ و مشقت، آن‌ها به هر کسی که وعده‌ی صلح دهد، رو می‌آورند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *