- فارن پالیسی ـ حسین حقانی
رییسجمهور دونالد ترمپ در «سخنرانی وضعیت کشور» خود، خروج نیروهای ایالات متحده را به توافق مسالمتآمیز در افغانستان پیوند داد. برای رییسجمهوری که به دمدمی مزاجی معروف است، برای این تصمیمش ممکن است هیج تضمینی وجود نداشته باشد. اما اگر ایالات متحده به این مسیر ادامه دهد، مذاکرات باید بر ایجاد معاهدهی صلحی متمرکز باشد که بتواند به جای لاپوشانی و توجیه خروج امریکا، دوام بیاورد.
در حال حاضر، چهارچوب موافقتنامهی [غیرقطعی میان خلیلزاد و طالبان] بسیار شبیه به مذاکرهی خروج سه دهه پیش اتحاد جماهیر شوروی تحت پوشش موافقتنامههای سال 1988 ژنیوا به نظر میرسد. خروج شوروی منجر به صلح و یا مصالحه در افغانستان نشد و خروج ایالات متحده نیز بدون اقدامات احتیاطی و پیشگیرانهی جدی، به هیچ صلح و مصالحهای در این کشور منجر نخواهد شد.
این که ترمپ و هوادارانش میخواهند بیش از این به عنوان «پولیس جهان» عمل نکنند، قابل درک است. اما آنها نمیفهمند که ایالات متحده نمیتواند بدون داشتن یک نقش جهانی، یک رهبر جهانی باشد. خروجِ در بوق و کرنا شدهی ترمپ از خاورمیانه و افغانستان با صحبت وی از پیروزی جور در نمیآید.
اولویتهای ایالات متحده در گفتوگو با طالبان افغان باید تلاش برای دستیابی به یک آتشبس، آزادی گروگانهای غربی از چنگ طالبان و توافق میان شورشیان و دولت قانونی افغانستان باشد. همچنین پناهگاههای امن ایجاد شده توسط پاکستان برای طالبان افغان نیز باید نابود شود؛ اقدامی که تنها میتواند از طریق گفتوگوی دشوار با اسلامآباد به دست آید.
اما چهارچوب موافقتنامهای که پس از گفتوگوهای مقدماتی با طالبان از سوی زلمی خلیلزاد فرستادهی ویژهی ترمپ برای مصالحهی افغانستان اعلام شد، اولویتهای متفاوتی را بازتاب میدهد. پیشنهاد این چهارچوب، خروج نیروهای ایالات متحده از افغانستان در ازای تضمین طالبان است که اجازه نمیدهد تروریستها از خاک افغانستان [برای حمله به ایالات متحده] استفاده کنند. اما اعتماد به طالبان، در این مرحله از تاریخ چیزی جز سادهلوحی محض نخواهد بود؛ ایالات متحده امتیاز فوقالعادهای ـ خروج از افغانستان ـ را در عوض یک وعده شدیدا غیرقابل اعتماد ارائه میدهد.
خروج ایالات متحده بدون اینکه شرایط برآورده شود، تنها نشاندهندهی شکست و عقبنشینی امریکا خواهد بود. جهادیهای سراسر جهان چنین معاملهای را به عنوان شکست یکی دیگر از ابرقدرتهای جهانی به دست آنها، جشن خواهند گرفت.
در افغانستان، وضعیت پس از خلاصی ایالات متحده از این کشور، احتمالا با وضعیت این کشور در پی خروج شوروی در سال 1989 تفاوتی نخواهد داشت. مردم افغانستان برای جلوگیری از بازگشت امارت اسلامی طالبان به مبارزه خواهند برخاست. از دیدگاه آنها، بهتر خواهد بود که امریکاییها بدون انجام معاملهای با طالبان که اجازه میدهد این گروه از درِ پشتی وارد کابل شوند، این کشور را ترک کنند.
چهارچوب موافقتنامه از همین اکنون به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. رایان کروکر دیپلمات کارآزموده امریکایی این چهارچوب را به مثابه تسلیمشدن امریکا توصیف کرده است. جیمز دابینز که در دوران باراک اوباما به عنوان نماینده ویژه ایالات متحده برای افغانستان و پاکستان خدمت کرده است و زمانی مسئول مذاکره با طالبان بود، نیز از عجله برای رسیدن به یک توافق هشدار داده است.
استدلال خلیلزاد در مواجهه با این انتقادات، این بوده است که عناصری در مذاکرات وی با طالبان وجود داشته که منتقدان از آنها بی خبرند. او در توییتی نوشت «مسیر صلح اغلب از یک خط مستقیم نمیگذرد» و اضافه کرد که وضعیت در افغانستان پیچیده است و «مانند همهی مذاکرات حساس، همه چیز در محضر عموم انجام نمیشود.»
خلیلزاد یک دیپلمات با تجربه و لایق است. اما مانند همهی دیپلماتها، او تنها مجری سیاست است و فضا برای وی که بتواند تجربه خودش را اعمال کند، به خاطر ترجیحات رییساش محدود است.
خود همین حقیقت که فرستاده ریاستجمهوری ایالات متحده با طالبان مذاکره کرده است، برای این گروه تاحدی مشروعیت بخشیده است. پذیرفتن این تضمین طالبان [از سوی مذاکرهکنندگان امریکایی] که به تروریستها اجازه نمیدهد از خاک افغانستان استفاده کنند، این را میرساند که اقدامات تروریستی طالبان و شبکه حقانی از جمله حملات این گروهها به سفارت امریکا در کابل و هدف قراردادن غیرنظامیان امریکایی، فراموش و بخشوده شدهاند.
دولت ترمپ با اعلام خروج، حماقت دولت اوباما را تکرار کرد. وقتی یک ابرقدرت ناچاریاش را برای خروج از یک درگیری نشان میدهد، مذاکرات متعاقب فقط برای لاپوشانی دیپلماتیک طراحی میشود.
طالبان این مسأله را میدانند. امری که تمایل آنها را به سپردن وعدههایی میانخالی به امریکاییها، توضیح میدهد. آنها ضمانتهای مشابهی را در گذاشته نیز ارائه کرده بودند.
دانستن اینکه امریکاییها مشتاق خروج و ترک افغانستان اند، طالبان را قادر میسازد تا منتظر بمانند و در فرصت مناسب بار دیگر کابل را تصرف کنند.
در گفتوگوهایی که با حمایت روسیه برگزار شد، طالبان بر خروج نیروهای خارجی از افغانستان اصرار کردند، در حالیکه سیاستمداران افغان خواستار یک دولت موقت شدند.
اما افغانستان دارای یک دولت فعال است و از بینبردن پیشرفتهایی که این کشور پس از 2001 بدان دستیافته، معنی ندارد. موضع ایالات متحده در مذاکرات باید اطمینان از مشارکت طالبان در روند سیاسی افغانستان باشد، نه باطل کردن قانون اساسی و از کارانداختن نهادهای این کشور که در 17 سال گذشته شکل گرفته و رشد یافتهاند. قانون اساسی و دولت افغانستان سرچشمهی موفقیتهای بسیار، از جمله نقش بهبودیافته برای زنان در جامعه و رشد اقتصادی این کشور است.
اکثر افغانها بدین باورند که دلیل دوام آوردن طالبان [پس از 18 سال جنگ] حمایت مردمی یا حتی سرسختی این گروه در میدان جنگ نیست، بلکه حمایت پاکستان از این گروه است. آنها میترسند که توافق برپایه سپردن امتیازات به طالبان و پاکستان، به جنگ دیگری میان میهنپرستان افغانستان و عناصر نیابتی پاکستان منجر میشود. پاکستان قبلا اطمینان داده بود که اسامه بن لادن در خاک این کشور نیست، [بنابراین] وعدههای عناصر نیابتی این کشور، به شمول طالبان، قابلاعتمادتر از وعده خود پاکستان نیست و نمیتواند باشد.
معاملهای که کابل را میفروشد، بعید است که مورد حمایت دولت افغانستان قرار بگیرد. امرالله صالح معاون تکت انتخاباتی رییسجمهور اشرف غنی برای انتخابات سال 2019 افغانستان، اخیرا خاطر نشان کرد که افغانستان «توسط غربیها در 12 سپتامبر 2001 اختراع نشده و با رفتن آنها هم از بین نخواهد رفت.»
صالح کهنهسرباز مقاومت افغانستان در برابر حکومت طالبان در دوره پیشا یازدهم سپتامبر است. او پاکستان را مقصر مصیبتها و رنجهای طولانی افغانستان میداند و در عین حال در برابر هرگونه خواست واقعی برای صلح از جانب اسلامآباد، وعدهی عمل به مثل میدهد. او و بسیاریهای دیگر، از جمله غنی، بعید است معاملهای را با طالبان قبول کنند که شلاق را به دست طالبان و اختیار را به دست پاکستان میدهد.
پاکستان در صورتی که هدف نهایی خود را ـ که از دهه 1970 روی دست دارد و شامل نصب یک دولت اسلامگرا، پشتون، طرفدار پاکستان و ضد هند در کابل است ـ تغییر دهد میتواند نقش مثبتی در مذاکرات صلح افغانستان ایفا کند. پاکستان میتواند برای تامین منافع منطقهای خود، با دولت منتخب و مشروع افغانستان پیشدرآمد و ابتکار عمل سازنده و دوستانه داشته باشد. اما به جای آن، اسلامآباد هنوز به عناصر نیابتی نظیر طالبان و شبکه حقانی تکیه میکند.
امریکا میتواند نقش حیاتی را در تضمین یک صلح پایدار در افغانستان ایفا کند. اما خروج شتابزده براساس وعدههای غیرقابل اعتماد یک حریفِ تروریست، سرآغاز چیزی جز فاجعه و مصیبت نیست. صلح قویتر میتواند میان واشنگتن، کابل و اسلامآباد شکل بگیرد، در صورتی که همهی طرفها مایل باشند که صبر کنند و به درستی معامله کنند. اما اگر ایالات متحده پیوسته علامت دهد که خروج مهمتر از صلح و ثبات است، طالبان و دیگران گوش خواهند داد.