- پروجکت سندیکت – برهما چیلانی
پس از حملات یازدهم سپتامبر 2001، ایالات متحده به افغانستان حمله کرد، طالبان را از قدرت کنار زد و به این طریق شبکه و پیوند کلیدی تروریسم بینالمللی را از میان برداشت. اما حالا، یک امریکای خسته از جنگ با یک رییسجمهور عجول به یک توافق غیرقطعی با طالبان دست یافته است؛ توافقی که تا حد زیادی براساس شرایط طالبان بنا شده است. گروه تندرو طالبان که زمانی میزبان القاعده بود و حالا مرگبارترین حملات تروریستی جهان را سازماندهی میکند، نهتنها وعدهی خروج ارتش امریکا طی یک روند 18 ماهه را به دست آورده است، بلکه روی مسیری برای رسیدن به قدرت در کابل نیز گام گذاشته است.
تاریخ تکرار میشود. ایالات متحده بار دیگر دارد افغانستان جنگزده و ویران را رها میکند؛ همانطور که سه دهه پیش در پی عملیات پنهانی موفق سازمان سیا برای مجبورکردن شورویها به خروج از این کشور، افغانستان را ترک کرد. ایالات متحده، تشنهی پایاندادن به طولانیترین جنگ تاریخش، به نظر میرسد که درس کلیدی متارکهی قبلیاش را فراموش کرده است: [سه دهه پیش] امریکا با ترک افغانستان این کشور را به قلمرو تروریسم فراملیتی تبدیل کرد که منجر به جنگ داخلی در افغانستان و در نهایت خون و خونریزی در غرب شد.
توافقی که طالبان و زلمی خلیلزاد نمایندهی ویژهی ایالات متحده برای مصالحهی افغانستان بدان دست یافتهاند، بیشتر به تسلیمی ادارهی ترمپ در برابر طالبان میماند. در سال 2014 ایالات متحده قرارداد امنیتی را با دولت افغانستان امضا کرد که بر مبنای آن امریکاییها دستکم تا سال 2024 به 9 پایگاه نظامی در این کشور دسترسی دارند. اما حالا ایالات متحده توافق کرده است که در بدل وعدهی طالبان مبنی بر اینکه اجازه نمیدهد سایر شبکههای تروریستی از قلمرو افغانستان استفاده کنند، تمام نیروهایش را از این کشور خارج کند. این در حالی است که دولت اسلامی قبل از قبل در افغانستان فعال است و خودِ طالبان را نیز با چالش مواجه کرده است.
با اینکه این موافقتنامه یک معاهدهی «صلح» نامیده شده است، اما تقریبا به صورت قطع منجر به خشونت اسلامی هرچه بیشتر مخصوصا علیه زنان افغانستان خواهد شد. طالبان مصمم هستند که مانند دوران حکومت تاریکشان در افغانستان از سال 1996 تا 2001، بار دیگر عادت و رسم قرون وسطایی خود را اعمال کنند. هر آن دستاوردی که افغانستان [در 17 سال گذشته] در راستای حقوق زنان و حقوق مدنی داشته است، شاید به زودی نابود شود.
اشتباه نکنید؛ طالبان در استفاده از خشونت بیرحم و بلااستثنا هستند و حتی از پذیرفتن دولت مشروع این کشور خودداری میورزند، چیزی که تکمیلکردن و واقعیتبخشیدن به «چارچوب» توافقنامهی جدید را بیحد دشوار خواهد کرد. تعدادی از مسائل کلیدی باید به صراحت بیان شود، از جمله اینکه چه زمانی آتشبس میان طالبان و نیروهای افغان تحت حمایت ایالات متحده عملی خواهد شد. و حتی پس از آن، این که طالبان به تشریک قدرت با حکومت اشرف غنی رییسجمهور افغانستان موافقت کنند، خیلی بعید و غیرمحتمل است.
در واقع، طالبان که در شش سال گذشته به خاطر یک سری امتیازات از سوی ایالات متحده جسور شدهاند، حملات تروریستی خود را شدت بخشیده و دستاوردهای چشمگیری در میدان جنگ در برابر نیروهای افغان داشتهاند. بنابراین، آنها توافق جدید را به عنوان تایید ضمنی پیروزی در شرف وقوعشان خواهند دید. آنها خوب میدانند که زمان با آنها است و اکثر امریکاییها طرفدار خروج ایالات متحده از افغانستان اند. این بدان معنی است که طالبان احتمالا هنگام مذاکره در مورد جزئیات یک توافق نهایی، کوتاه نخواهند آمد.
توافق غیرقطعی میان نمایندهی ایالات متحده و طالبان، علاوه بر این که نمایانگر پیروزی بزرگ برای طالبان است، پیروزی پاکستان نیز است. این کشور از رهبری شبهنظامیان طالبان در خاک خود میزبانی میکند و برای جنگجویان این گروه لانههای امن بینامرزی فراهم میکند. همین جولای سال 2018، ترمپ همکاریهای امنیتی ایالات متحده با پاکستان را قطع کرد و در توئیتی نوشت: «آنها چیزی جز دروغ و فریب تحویل ما ندادهاند و رهبران ما را احمق فرض میکنند. آنها به همان تروریستهایی که ما در افغانستان شکار میکنیم، پناهگاههای امن فراهم میکنند.»
لازم به ذکر است وقتی که ترمپ به قدرت رسید، وعده داد که اوضاع رو به وخامت افغانستان را با «برندهشدن دوباره» معکوس کند. اما درست دو سال بعد، ظاهرا او تصمیم گرفته است که افراطگرایان دوباره برنده شوند.
رویکرد ترمپ، برخلاف وعدهاش نهتنها از رویکرد ناکام باراک اوباما رییسجمهور پیشین ایالات متحده متفاوت نیست، بلکه او حالا رویای سلفش را برای معامله با طالبان نیز برآورده کرده است. همچنین ترمپ با اعلام خروج نظامی از سوریه، این را واضح ساخته است که ایالات متحده برای خلاصی از گرفتاریهای خارجی خودساختهاش، به راحتی متحدان کُرد و افغان خود را قربانی خواهد کرد.
مطمئنا معاملهی فاوستی امریکا با طالبان سالها زیر کار بوده است. امری که توضیح میدهد چرا این گروه با اینکه به تنهایی بیش از هر گروه تروریستی دیگری در سال گذشته باعث کشتهشدن غیرنظامیان شده است، به طور مشخص از فهرست سالانهی وزارت خارجهی امریکا برای سازمانهای تروریستی غایب است. برای تسهیل مذاکرات با طالبان، اوباما در سال 2013 اجازه داد تا این گروه دفتر سیاسی خود را در دوحه پایتخت قطر ایجاد کند. یک سال بعد از آن، او پنج تن از رهبران ارشد طالبان را در بدل رهایی یک سرباز ارتش امریکا (که بعدا متهم به فرار از ارتش شد) از بند رها کرد.
علاوه بر این، برای گذاشتن تهداب یک معامله، برنامهریزان جنگی ایالات متحده دیر زمانیست که از هدف قراردادن پایگاه سوق و ادارهی طالبان در پاکستان خودداری و به این ترتیب، عملا ماموریت نظامی خود را در افغانستان تضعیف میکنند. همانگونه فرمانده نظامی ارشد ایالات متحده در افغانستان در سال 2017 اعتراف کرد «موفقیت در میدان نبرد هنگامی که دشمن شما از حمایت خارجی و پناهگاه امن برخوردار است، بسیار دشوار است.»
ایالات متحده به همان نقطهای رسیده که از آن شروع کرده بود. طالبان، همانند القاعده، زادهی گروههای جهادگرای خشونتآمیزی است که سازمان سیا برای پیشبرد جنگ در برابر شورویها در دهه 1980، در پاکستان آموزش داد. ایالات متحده پس از روبهروشدن با بدترین حملهی تروریستی عصر مدرن، علیه طالبان ایستاد و رهبران این گروه را از افغانستان بیرون راند.
اما حالا، امریکا در جستوجوی یک خروج آبرومند از باتلاق افغانستان، دارد به طور ضمنی آماده میشود تا این کشور را به دست همان گروه آدمکش بدهد که 17 سال پیش خود امریکا آن را از قدرت کنار زد. متاسفانه، روزی که نیروهای امریکایی خاک افغانستان را ترک کنند، توانایی ایالات متحده برای تاثیرگذاری بر وقایع این کشور و یا برای جلوگیری از یک حملهی تروریستی تازه علیه خاک امریکا، به شدت محدود خواهد بود.