- ضیا احمدیزاده
محمداشرف غنی، رییسجمهور افغانستان و سرقوماندان اعلی قوای مسلح افغانستان به تازگی درگفتوگو با فرید ذکریا اعلام کرد که در چهار سال ریاست جمهوری او 45 هزار نیروی امنیتی افغانستان در جنگ کشته شدهاند. آمار اعلام شده توسط رییسجمهور افغانستان که عاشق منتخب گفتن و سرقوماندان اعلی بودن است، تکاندهنده، ویرانکننده و بسیار غمانگیز است. اما برای رییسجمهور افغانستان بسیار ساده و آسان بود. او فقط به این دلیل که یک تحول مهم را توضیح دهد، این آمار را بدون هیچ همدردی عاطفی و انسانی بیان کرد و گفت: این جنگ ماست و این ماییم که میجنگیم، این قربانیان ما در جنگ است. او گفت: ببینید که ما 45 هزار کشته شدهایم و خارجیها فقط 72 تن. او گفت: 100 هزار نیروی ما هم فرار کردهاند.
آنچه رییسجمهور افغانستان گفت، فقط بخشی از حقیقت است. 45 هزار نظامی افغانستان در دوران حکومت وحدت ملی به ریاست اشرف غنی کشته شدهاند و این آماری است که برای اولینبار اعلام شده و ممکن است در پایان پنجمین سال کاری غنی تغییرات بزرگی در رقم این آمار بیاید. یا حتی همین ارقام هم بسیار کمتر از رقم واقعی اعلام شده باشد. در کنار این سربازان، دهها هزار انسان دیگر در این چند سال جان باختهاند. افراد ملکی، اعضای گروههای درگیر در جنگ با دولت، سربازان زورمندان محلی و شبکههای مافیا، آمارهایی است که رقم دقیق و قابل اعتماد از آن وجود ندارد.
حقیقت بزرگ دیگر اما پیامدها و تأثیرات این کشتار بیوقفه است. دهها هزار طفلی که بیپدر شدهاند، خانوادههایی که بیسرپرست شدهاند، فقیر شدهاند، ناامید شدهاند و انتقامجو شدهاند. زنان بیوه، خانههای ویران، مادران گریان، کوچهکوچه، شهربهشهر غم، قریهبهقریه خصومت و انتقامجویی، تاثیرات حتمی و قابل پیشبینی این همه مرگ و کشتار است.
توجیه رییسجمهور و دلیلی که در آن بحث رسانهای برای بیان این ارقام و آمار اعلام کرد، درست بود، اما درستتر این است که یک کسی در برابر این همه نعش برجامانده از چهارسال حکومت داری مسئول است. این فرد چه کسی است؟ بدون شک غنی است؛ مردی که همواره خودش را رییسجمهور منتخب میداند و مدام خودش را سرقوماندان اعلی قوای مسلح افغانستان اعلام میکند؛ قوای مسلحی که در دوران او به زبان خودش 45 هزار عضوش کشته شدهاند، هزاران عضوش معلول است و دهها هزار متواری.
در سلسلهمراتب مقامهای دولتی غنی اول است، در ساختار از همه فرمانرواتر، در تبلیغات خودش را بابا میخواند، در علم خودش را داکتر تحویل میگیرد، در اقتصاد که عقل کل است، در تاریخ، قدمتش 5 هزار ساله است، در دین که حسین را نواسهی خدا میداند، درحکومت وحدت ملی خودش را رییسجمهور منتخب قلمداد میکند، در نظامیگری چنان ریزبین است که از حوزهها سر میزند و اگر چنین است، این غنی است که در اولین قدم مسئولیتپذیری این 45 هزار نعش برجامانده، قرار دارد. اگر غنی در تمامی حوزهها، صلاحیتها، امتیازات، دانایی و … در صدر است، چرا نباید در مسئولیتپذیری نیز در صدر باشد؟
و آیا میشود کسی در برابر این همه جنازه و قربانی از نیروهای امنیتی افغانستان مسئول نباشد؟ درست است که تروریزم مسئول مستقیم کشتار است، اما این همه قربانی فقط به دلیل توانایی تروریستان رقم نشده است. سلسلهمراتبی از نهادهای قدرتمند، مسلح و مملو از امکانات که قدمبهقدم توسط افراد و مقامات دولتی مدیریت و هدایت میشدند از سرقوماندانی اعلی تا مسئولیت مثلا جان آغا در قریهها، نیز در برابر این قربانیان نیروهای امنیتی و مردم افغانستان مسئولند.
درست همانطور که رییسجمهور به فرید ذکریا گفت که نیروهای امنیتی افغانستان 45 هزار کشته شده و از نیروهای خارجی 72 تن و به نحوی خودش را مسئول و پاسخگو دانست، آیا محمداشرف غنی در برابر ملتی که او خودش را رییسجمهور منتخب آنان اعلام میکند، مسئول نیست؟ بیتردید او مسئول است. به لحاظ اخلاقی در قدم اول به لحاظ قانونی در قدم دوم، اما چرا نمیشود کاری کرد؟
انحصار قدرت، انحصار صلاحیت و تکروی در شناسایی مشکل و پیداکردن راه حل مشکل ملی افغانستتان. غنی با دوری و بیاعتمادی به مردم، گروههای سیاسی، نهادهای ملی و کابینهاش، حکومت را به حلقهای از رفقا و شرکای سیاسیاش محدود و خرد کرد. حلقهای که مانند غنی بیش از پاسخگویی به افغانستان، در پی دلجویی از خارجیها و غیرافغانیها بودند. این حلقه ما را درگیر کرد. درگیر موضوعات کوچک داخلی، درگیر آتشافروزیهای قومی و درگیر بازیهای انجویی و مالی. ثبات سیاسی ما و قدرت امنیتی ما در میدان این رقابتهای تنگ نظرانه و ناآگاهانه به تحلیل رفت و در خیابان ذوب شد.
همین اتفاق دقیقا در نهادهای امنیتی افتاد. مگر سخن از اصلاحات، تجهیزات هوایی، کارآزمودگی نیروهای امنیتی و مدیریت جنگ به نفع منافع ملی نبود؟ پس چطوری این رقم از نعشهای بر جامانده را حالا بر دوش میکشد. این جامعه خسته و مانده و بیکس و بیپناه؟ چرا جغرافیا از دست دادیم؟ چرا شهر سقوط کرد؟ چرا خانهخانه غم کشیدیم و گریه کردیم؟
برای همین است که باید بنویسیم که این همه قربانی باید پاسخی در پی داشته باشد. بیتفاوتی، حساب ندادن و فرید ذکریا بازی در فاجعهای به این بزرگی نمیتواند رفع مسئولیت باشد. این یک فاجعه است که قریهبهقریه، روزبهروز، ولایتبهولایت و هفتهبههفته در طی چهارسال و در تمام افغانستان رخ داده است. تروریزم مسئول است، اما در کابل و در دولت نیز صدها نفر مسئولند و اولین کابلی مسئول، سرقوماندان اعلی است؛ فردی که بیعاطفه گفت: در 4 سال قوماندانیام، 45 هزار نعش روی دست دارم.