- نیویورک تایمز ـ مایکل اوهانلون
رییسجمهور ترمپ ممکن است یک رییسجمهور جنجالی و ناراحتکننده باشد. اما در رابطه با افغانستان، سرخوردگی او با جنگ 17 سالهی این کشور تفاوت چندانی با احساسات رییسجمهور باراک اوباما و یا اکثر ما ها ندارد. قرار گزارشها، او اوایل سال جاری خواستار خروج سریع نیمی از 14 هزار سرباز امریکایی در حال خدمت در این کشور شده است.
این یک اشتباه خواهد بود. هنوز یک مورد قوی برای حفظ طولانیترین جنگ امریکا وجود دارد، به ویژه اگر ما این جنگ را دوباره تعریف کنیم؛ ملتسازی را کنار گذاشته و آن را به چیزی بیشتر شبیه به همکاری پایدار با مردم افغانستان در برابر افراطگرایی منطقهای و جهانی ببینیم. در واقع، واشنگتن باید جستوجو برای استراتژی خروج را متوقف کرده و افغانستان را به عنوان ستونی از یک شبکهی وسیعی از قابلیتهای منطقهای در برابر القاعده، دولت اسلامی و جنبشهای مربوطه که هنوز از هم نپاشیدهاند، نگاه کند. با گذشت زمان، امریکا میتواند به تدریج تعداد نیروهایش را کاهش دهد، ولی ما به استخبارات و اطلاعات گزینشی و تواناییهای نظامی در جنوب آسیا برای سالهای آینده نیاز خواهیم داشت.
برآوردهای گزارش سازمان ملل میگوید که در حال حاضر کل اعضای داعش در عراق و سوریه بین 20 تا 30 هزار نفر میباشد. آنگونه که بروس هافمن و ست جونز، کارشناسان تروریسم، خاطر نشان کردهاند، اکثر 40 هزار جنگجوی خارجی که طی چهار سال گذشته به عراق و سوریه سرازیر شدهاند، هنوز زنده و سرحال هستند و در سراسر منطقه پراکنده شدهاند.
القاعده و گروههای مرتبط نیز از سال 2015 به اینسو مسئول حداقل سه حملهی عمده هواپیمایی و یا تلاش برای حمله (در مصر، سومالیا و استرالیا) بودهاند.
جدیدترین نگرانی در مورد افغانستان به طور خاص و جنوب آسیا به طور کل، شاخهی خراسان دولت اسلامی میباشد. این گروه در سالهای اخیر احتمالا به یکی از قویترین و بزرگترین شاخههای تروریستی وابسته به دولت اسلامی در خارج از سوریه و عراق تبدیل شده است و پایگاههایی را در رشتهکوههای افغانستان ایجاد کرده است. آرمانهای این گروه، با تمام غیرواقعبینانه بودنشان، ایجاد خلافت اسلامی است که از ایران، تا کشورهای آسیای میانه، هند و پاکستان را در بر بگیرد. این جاهطلبیها این نگرانی را بر میانگیزد که شاخهی خراسان دولت اسلامی میتواند روزی با لشکر طیبه ـ گروه تروریستی پاکستانی که حملهی بمبئی را در سال 2008 سازماندهی کرد ـ و یا یک گروه ضد هند دیگر، همکاری کند.
با توجه به جغرافیای حساس و نگرانکنندهی افغانستان و دولت ضعیف این کشور، سرکوب شاخهی خراسان دولت اسلامی ممکن است نسبت به شکستدادن دولت اسلامی در شرق سوریه و یا عراق، کمتر واقعبینانه باشد. اما با پایگاههایی که امریکا در حال حاضر در افغانستان دارد، میتواند این گروه را تحت نظر بگیرد و هر زمان که فرصت برابر شد، رهبر کلیدی این گروه را در حال حرکت و یا در پایگاهش هدف قرار دهد. چنانچه در دو سال گذشته، سه تن از رهبران این گروه از سوی نیروهای ائتلاف سر به نیست شدهاند.
موجودیت سکوی افغانستان در جنوب آسیا، میتواند مکمل سایر تواناییهای ضد تروریسم ایالات متحده در منطقهی وسیعتر خاورمیانه ـ به ویژه در مناطقی که دولتهای محلی ضعیفتر و تهدیدات بزرگتر میباشند ـ باشد. تسهیلات و امکانات نظامی امریکا در قطر، کویت و بحرین و نیز کشتیهای این کشور در داخل و یا نزدیکی خلیج فارس، از عملیات نیروهای امریکایی [و متحدان امریکا] در عراق و سوریه پشتیبانی میکند. پایگاههای ایالات متحده در جیبوتی به امریکا کمک میکند تا هوشیاری و آمادگیاش را نسبت به تحولات در یمن، سومالیا سایر مناطق شاخ آفریقا و منطقهی خلیج عدن حفظ کند. ناوگان ششم و منابع امریکا در ایتالیا، امکان نظارت بر لیبیا و سایر مناطق شمال آفریقا را فراهم میکند.
حضور نیروهای امریکایی در افغانستان، این شبکهی نظارتی را کامل میکند. در این صورت، تعداد انگشتشماری از مناطق دیگری که احتمال تجمع تروریستها و یا فعالیت تروریستی در آن میرود، در تیررس امریکا، و در صورت لزوم، کوماندوها و هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده قرار خواهند داشت. همهی این موارد پرهزینه است، اما نه بیش از حد. شاید هزینهی تمام اینها براساس تحلیل برآوردهای دفتر بودجهی کنگره، نزدیک به 30 تا 70 میلیارد دالر در سال برسد، که با آنهم، کمتر از 10 درصد بودجهی پنتاگون برای سال 2019 میباشد.
طبق برآوردهای سازمان سیا، دولت افغانستان در حال حاضر تنها حدود 55 درصد ولسوالیهای این کشور را تحت کنترل دارد که در آن حدود 65 درصد نفوس افغانستان زندگی میکنند. با اینحال، دولت افغانستان کنترل تمام شهرها و شاهراههای عمدهی این کشور را در اختیار دارد. برای اهداف و مقاصد محدود [کوتاه مدت] ضدتروریسم امریکا، این آمار با این فرض که [دولت افغانستان میتواند به همین منوال ادامه دهد] احتمالا رضایتبخش و کافی است.
هیچکدام از این استدلالها از سر خودخوشنودی و خوشخیالی نیست. با این فرض که فعلا خبری از خروج سریع و عجولانهی امریکا و ناتو از افغانستان نمیباشد، در حال حاضر بزرگترین تهدید برای افغانستان احتمالا فشارها و آسیبهای فراوانی است که روی نیروهای امنیتی این کشور ـ که با توجه به روندهای فعلی میتواند هر لحظه درهم بشکند ـ وارد آمده است. قرار گزارشها، این نیروها بیش از 28 هزار عضو خود را از سال 2015 به اینسو از دست دادهاند [اخیرا رییسجمهور غنی تعداد تلفات نیروهای افغان را از زمان آغاز حکومت وحدت ملی به اینسو، 45 هزار نفر خوانده است ـ مترجم] و به خاطر نرخ بالای فرار و ترک وظیفه، بیش از حد تحت فشار جنگ قرار گرفتهاند. حملهی فجیع طالبان در این اواخر که باعث کشتهشدن دهها نفر از پرسنل نیروهای امنیت ملی در ولایت وردک در جنوب کابل شد، از آخرین سری چالشها در برابر نیروهای افغان بود.
با اینحال، چندین ایده میتواند ارتش و پولیس افغانستان را قویتر و مقاومتر سازد تا روند نزولی که این نیروها در آن قرار گرفتهاند، بیش از این شتاب نگیرد. ایالات متحده در همکاری با وزارت دفاع افغانستان، باید سعی کند بازوی جدید نیروهای امنیتی این کشور را که به نام اردوی محلی افغانستان شناخته میشود، گسترش دهند. این نیروها در سطح محلی استخدام میشوند و فعالیت میکنند. از آنجا که بسیاری از افغانها ترجیح میدهند به جای نقاط دوردست این کشور از قلمرو و مناطق خودشان دفاع کنند، این ایده باید در استخدام و حفظ نیروها موثر واقع شود.
علاوه بر این، ایالات متحده باید دولت افغانستان را تشویق کند تا تلاش برای حفظ مناطق روستایی کشور را متوقف کند. رویکرد فعلی دولت افغانستان، با اینکه قابل درک است، اما سربازان ارتش و نیروهای پولیس را در پستههای دور افتاده مستقر و اغلب بدون مرخصی و در عینحال آسیبپذیر در برابر کمین طالبان نگه میدارد.
مطمئنا به این زودیها پیروزی کاملی در افغانستان در کار نخواهد بود و هرگونه توافق صلح با طالبان راه درازی را در پیش خواهد داشت. اما ماموریت ایالات متحده و ناتو در افغانستان میتواند به محافظت از غرب در برابر حملات تروریستی ـ بزرگ ـ که از جنوب آسیا سرچشمه میگیرد، ادامه دهد و در این جریان در سالهای آینده از لحاظ اندازه کاهش یابد. در اینصورت، افغانها هنوز میتوانند امیدوار باشند که کشورشان با گذشت زمان باثبات و مستحکم خواهد شد.
چنین اهدافی شاید خیلی چرچیلگونه به نظر نرسد، اما در حال حاضر در شرایط افغانستان واقعبینانه اند و برای منافع اصلی امنیت ملی امریکا، شاید به اندازهی کافی خوب باشند.