سید نجیبالله مصعب
نگاهی گذرا به تاریخ قدرت، مسیر ظهور، اوج و افول را برای هر قدرت بزرگی بیگریز و گزیر میسازد. هنری کسینجر، استراتژیست مطرح امریکایی با این حرف خود این ادعا را تقویت میکند. او معتقد است که امریکا بهسان هر قدرت قدر دیگری، روزی به جبر، باید سکوی بزرگی جهان را بدرود گوید، ولی انتخابها و اقدامهای امریکا میتواند در افول زودهنگام یا دیرهنگام این کشور تاثیر بهسزایی داشته باشد.
امریکا برای دوام و قوام این هیمنهاش که از کران تا به کران به نحوی حضور دارد، به استراتژیهای متفاوتی دست مییازد. موازنهی قوا یکی از ماندگارترین نظریههایی است که امریکا برای بقای هژمونی خود هراز گاهی به آن تکیه میکند. برای استقرار موازنهی قوا از این ابزارها میتوان سود جست:
سیاست تفرقه بیانداز و حکومتگر، بازگذاری اراضی اشغال شده پس از جنگ، ایجاد دولتهای حائل، تشکیل اتحادیهها، احالهی مسئولیت، ایجاد حوزههای نفوذ، چانهزنی دیپلماتیک، حلوفصل حقوقی و مسالمتآمیز اختلافات، کاهش تسلیحات، رقابت یا مسابقهی تسلیحاتی و جنگ به عنوان آخرین راه حل.
یکی ازکشورهایی که در آیندهی نزدیک برای امریکا دردسرساز خواهد بود، چین است. جان میرشایمر معتقد است، چین اژدهاییست خاموش. مادامی که توان اقتصادی چین پشتبند توان نظامیاش شود، این کشور غیرقابل مهار میشود. اغلب متون و ادبیات نظری در امریکا، جدیدا چین را به عنوان یک رقیب جدی به خورد مخاطب میدهد. امریکا برای مهار چین در منطقه تدابیری رویدست گرفته است. هدف غایی امریکا در این منطقه، ایجاد موازنهی قوا است. به گونهای که قدرت چین در درگیریهای منطقهای هدر برود و تا مدت مدیدی از شتاب چین برای افزایش قدرت در سطح جهانی جلوگیری کند.
ایالات متحده برای این امر موازنهی قوای منطقهای را برگزیده است. و با استراتژی احالهی مسئولیت به دوش هند، به جنگ چین در منطقه آمده است. با حضور ترامپ در راس حکومت امریکا، این تقابل، رنگ و روی جدی به خود گرفت. استراتژی جنوبآسیای امریکا که در سال ۲۰۱۴ اعلام شد، نقطهی عطفی در تشدید این رقابت بود. در این استراتژی، هند محور اصلی برنامههای امریکا در منطقه فرض شده است. امریکا بهظن اینکه هند با وجود تنشهای سیاسی و ارضی که با چین دارد، جمعیت تقریبا مساوی، وسعت خاک، قدرت هستهای و ادعای رهبری منطقه، میتواند هند را در برابر چین علم کند و موازنهی قوای منطقهای را به منظور به چالش کشیدن چین رقم بزند، تا از سرعت چین در جایگاه قدرت بزرگتر جهانی جلوگیری کند.
اما این الگوی رفتاری امریکا در خصوص هند، جوابگو نبود و با دو چالش جدی روبهرو شد: نخست اینکه؛ تکیه بر هند در منطقهی جنوبآسیا، شریک قدیمی امریکا، پاکستان را به خشم آورد. و منجر به ایجاد گسل و معضل در رابطهی امریکا و پاکستان شد. پاکستان نیز در برابر این تک امریکا، پاتک محکمی به او زد و وارد تعامل عمیقتری با چین شد. این تعامل شامل کمک بزرگ دو ملیارد دالری چین به پاکستان، فروش تسلیحات نظامی چین به پاکستان، تداوم جدیتر کار بر سر دهلیز اقتصادی چین و پاکستان و… است.
از پاکستان به عنوان اسراییلِ چین یاد میکنند، یعنی ارزش استراتژیکی که اسراییل برای امریکا دارد، این ارزش برای چین در مورد پاکستان متصور است. رابطهی چین و پاکستان در واکنش به حمایت امریکا از هند به حدی پیش رفته است که مدعیان امر، بحث محور ژئوپلتیک جدید آسیا را که دوسوی آن چین و پاکستان اند، مطرح کردند.
مورد دومی که استراتژی احالهی مسئولیت را به چالش کشید، درگیر نشدن جدی هند با چین است. خلاف آنچه امریکا توقع داشت، هند و چین در تعاملات منطقهای، از وارد شدن به درگیری ابا ورزیدند و در عوض تعاملات اقتصادی و نظامی خود را جدیتر کردند. نرندرا مودی، نخستوزیر هند، و شی جین پینگ رییسجمهور چین چندی قبل در نشستی در شهر ووهان چین، روی تقویت روابط اقتصادی و کاهش تنشهای سیاسی باهم دیدار و گفتوگوی غیررسمی داشتند. روسیه نیز به این جرگه پیوسته است و در صدد به حاشیه زدن رقیب سنتیاش، یعنی امریکا در منطقه است. به همین منظور روسیه در اواخر سال میلادی گذشته، توافقنامهی فروش سامانهی موشکی اس چهارصد را با هند امضا کرد. و این توافق واکنش شدید امریکا را در پی داشت. امریکا به هند هشدار داد که اگر این سامانه را از روسیه خریداری کند، با تحریمهای جدی مواجه خواهد شد.
امریکا با درک اینکه احتمال آن میرود که عنان منطقه از دستش برود، وارد تعامل جدید با پاکستان شد، و تن به خواستهای داد که در هفده سال گذشته، جدیترین تقاضای پاکستان از امریکا بود: مشارکت طالبان در ساختار رسمی قدرت در افغانستان، اما این خواسته تا هنوز اجابت نشده بود. پیگیری جدی موضوع صلح از طرف دولت امریکا و فرستادن نمایندهی ویژه به منظور تعقیب این برنامه، در پی وصل دوبارهی پاکستان و امریکا است. این گام در راستای ایجاد گسست در رابطهی چین و پاکستان است. رابطهای که پیامداش برای امریکا به منظور موازنهی قوا و جلوگیری از شتاب بیشتر چین به سمت وارد شدن در چتر هژمونی جهانی به شدت مهم و استراتژیک است. چین نیز از ایجاد گسست در این رابطه به شدت نگران است و در حال ارزش دادن به پاکستان است. همهی آنچه ذکر شد، نشانگر این است که صلح افغانستان در این مرحله، بیشتر از آن که صلحی برای صلح باشد، باجی برای موازنهی قوا در منطقه است.