خروج نظامیان امریکایی از افغانستان؛ تاکتیکی یا استراتژیک؟

خروج نظامیان امریکایی از افغانستان؛ تاکتیکی یا استراتژیک؟

شریف حضوری، دانشجوی دکترای دیپلماسی و خلع سلاح

به تاریخ 21 دیسامبر 2018، رسانه‌های امریکایی از قول دونالد ترمپ، گزارش دادند که همزمان با سوریه، امریکا نیمی از نیروی چهارده هزار نفری خود را از افغانستان خارج می‌کند. این خبر با دو نوع واکنش در محافل امریکایی و افغانی مواجه شد. درحالی‌که موافقان ترمپ، از تصمیم ایشان حمایت کردند ولی جناح مخالف رییس‌جمهور، خروج زود‌هنگام را عجولانه و خطرناک خواند. در پی این اقدام جنرال متیس، وزیر دفاع امریکا از مقامش استعفا داد و قرار است جایش را به زودی به پاتریک شاناهان بدهد. اما در افغانستان، حکومت وحدت ملی، با بی‌تاثیر خواندن خروج نظامیان، خواسته است وضعیت را طبیعی جلوه دهد.

ریاست جمهوری افغانستان، در واکنش به این خبر اظهار داشت که «خروج نظامیان امریکایی هیچ تاثیری بر امنیت افغانستان نخواهد داشت». در همین حال آگاهان معتقدند که اعلام خروج نظامیان امریکایی بدون مشورت با حکومت افغانستان صورت گرفته است و مقامات افغانی را با شوک مواجه نموده است. بسیاری از آگاهان مسائل سیاسی و امنیتی باورمندند که کاهش نظامیان خارجی، پیامد‌های ناگواری برای امنیت و ثبات افغانستان و منطقه خواهد داشت و پیشنهاد می‌کنند تا در این تصمیم، بازنگری صورت گیرد.

بسیاری نیز خروج نظامیان امریکایی را تاکتیکی خوانده و به روند مذاکرات صلح و نیز انتخابات ریاست جمهوری پیش رو در امریکا مرتبط می‌دانند. بر اساس این نگاه، کاهش نیروهای امریکایی منجر به خروج دایمی این نیروها نخواهد شد و در صورت نیاز به تعداد آن‌ها در افغانستان افزوده خواهد گشت.

گرچند خبر یاد شده بعدها از سوی کاخ سفید رد گردیده است اما نویسنده معتقد است که خروج نظامیان امریکایی از افغانستان بخشی از استراتژی آن کشور بوده و دیر و یا زود عملی خواهد شد. طی این یادداشت سعی خواهد شد تا علت‌های قطعیت و جدیت خروج را بیان نموده و پیامدهای آن را برجسته سازیم.

چرایی استراتژیک بودن خروج؟

با نگاه به دو مقوله‌ی «کیش شخصیت رییس‌جمهور امریکا» و مفهوم «تجاری‌سازی امنیت»، می‌توان قطعیت و جدیت خروج سربازان ایالات متحده از افغانستان را توجیه کرد. تاثیرگذاری رهبران سیاسی و نقش شخصیت و طرز فکر آن‌ها، بر برایند تصامیم سیاسی، از گفتمان‌های دیرینه و جا افتاده در علم سیاست و روابط بین‌الملل می‌باشد. تجاری‌سازی امنیت نیز مفهومی است که در پی آن کشور حامی، از کشوری مورد حمایت، طلب منعفت می‌نماید.

شخصیت و تصامیم دونالد ترمپ: با نگاه گذرا به سیاست‌ها و تصامیم ترمپ دیده می‌شود که او بیشتر به دنبال عملی کردن شعارهای انتخاباتی خویش است. این امر با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری امریکا، جدیت بیشتر به خود می‌گیرد. آقای ترمپ، نشان داده است که بدون توجه به پیامدهای تصمیم‌گیری‌هایش، به زعم خود «چیزی که امریکا را در اولویت قرار دهد» انجام خواهد داد.

لغو سیستم سلامت «اوباما کر» و تغییر قوانین مهاجرتی به محض ورود به کاخ سفید، خروج از پیمان تجاری فرا اتلانتیک (تی‌پی‌پی)  در 23 جنوری 2017، وضع مقررات سخت‌گیرانه و منع ورود شهروندان شش کشور عمده‌ی مسلمان به ایالات متحده در 27 جنوری همان سال، درخواست بازبینی در قرارداد تجارت آزاد امریکای شمالی (NAFTA) در 15 می 2017، خروج از پیمان محیط زیستی پاریس در 1 جون 2017، اعلام پالیسی در مورد افغانستان در21 آگوست 2017، اعلام بازبینی در قرارداد هسته‌یی میان ایران و غرب در 13 اکتوبر 2017، شناسایی بیت‌المقدس به عنوان پایتخت اسراییل در 6 دیسامبر 2017، افزایش بی‌سابقه‌ی تعرفه‌های گمرکی بر ضد چین در ماه‌های مارچ و اپریل 2018، ادامه دادن جنگ تجاری با چین به مدت هشت ماه و تا دیسامبر 2018، خروج از قرارداد اتمی میان ایران و غرب در 8 می 2018، انتقال سفارت امریکا به بیت‌المقدس در 14 می 2018، دیدار با دشمن قسم خورده‌ی خود کیم جون اون در 12 جون 2018، خروج از شورای حقوق بشر سازمان ملل در 19 جون 2018، تفاهم بر سر پیمان  NAFTA جدید در 30 سپتامبر 2018 و به تعطیلی کشاندن دولت امریکا به‌دلیل اختلاف با کنگره و سنا بر سر اختصاص 5 ملیارد دالر جهت ساختن دیوار در مرز با مکزیک در 24 دیسامبر 2018، از نمونه‌ی تصامیم جنجالی دونالد ترمپ می‌باشد که حتی فکر کردن در مورد آن بسا مشکل به نظر می‌رسید چه رسد به عملی کردن آن‌ها.

در مورد افغانستان نیز این پارادکس و تضاد کاملا هویدا و آشکار است. مکائل ولف در کتاب «خشم و آتش» (Fury and Fire) و به نقل از مشاور امنیت ملی پیشین امریکا، استیو بانون می‌نویسد: «در جلسه‌ی شورای امنیت ملی که با موضوع افغانستان و به تاریخ 19‌جولای 2017 در کاخ سفید صورت می‌گیرد سه گزینه پیشنهاد می‌گردد: گزینه‌ی خروج همه‌جانبه، گزینه‌ی واگذار کردن جنگ به شرکت‌های امنیتی خصوصی و گزینه‌ی افزایش نسبی نیرو. بر اساس این کتاب، پس از این پیشنهاد، ترمپ عصبانی می‌شود و تهدید به اخراج همه‌ی جنرال‌های وزارت دفاع می‌کند که چرا با وجود وقت‌تلفی زیاد، استراتژی درست و جدیدی را برنامه‌ریزی نکرده است.»

به هر صورت، استراتژی جنوب آسیا و افغانستان در 21 آگوست 2017 اعلام می‌شود و ترمپ از میان سه انتخاب، گزینه‌ی آخر که همان افزایش نسبی نیرو باشد را می‌پذیرد. شایان ذکر است که ترمپ بیشتر طرفدار خروج بوده است و بر اساس فشار نظامیان تن به فرستادن سربازان بیشتر به افغانستان می‌دهد. یکی از نقاط قوت این استراتژی «مشروط کردن خروج» بود که بسیاری را به آینده‌ی روابط افغانستان و امریکا امیدوار کرده بود. حال که ترمپ تصمیم دارد برای بار دوم شانس خود را برای ریاست جمهوری بیازماید، بعید نیست تا گزینه‌ی خروج نسبی و یا کلی از افغانستان را روی میز خود قرار ندهد.  

تجاری‌سازی امنیت

امروزه ایالات متحده بیش از دو صد هزار نیرو در 177 کشور دنیا دارد. که عمده‌ی این نیروها در کشورهای جاپان به تعداد 39 هزار و 345 نفر، در جرمنی به تعداد 34 هزار 805‌، در کوریای جنوبی به تعداد 23 هزار و 468، در ایتالیا به تعداد 14 هزار 300‌، در انگلستان به تعداد 8 هزار 479، در کویت به تعداد 6 هزار 296 و در عراق و افغانستان نیز به ترتیب بالاتر از 5000 نفر نیرو دارد که مابقی در کشورهای دیگر جابه‌جا شده است. دیده می‌شود که عمده‌ی نیروهای امریکایی بیشتر در کشورهای جابه‌جا شده است که همجوار با دو کشور روسیه و چین می‌باشد. حفظ عمده‌ی نیروها در اروپا به دلیل احساس خطر از روسیه و جابه‌جایی نیرو در شمال شرق آسیا به علت تهدید پنداشتن تحرکات چین می‌باشد. حضور نیروهای امریکایی در نقاط مختلف جهان و به‌ویژه در اروپا و آسیا نه تنها برای دفاع از امنیت ملی امریکاست بلکه جهت دفاع از امنیت هم‌پیمانانش در منطقه و برای حفظ توازن قواست، اما حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان بدون نام بردن از هیچ کشوری، همواره با نابودی، انهدام و اختلال در ساختار تروریسم و القاعده توجیه شده است. کم کردن و یا افزایش نیرو در افغانستان هم بیشتر با توجه بر همان اصل یادشده انجام یافته است و نقطه‌ی اوج آن را در سال‌های 2011 و 2012 می‌بنیم که حجم سربازان خارجی به تعداد صد هزار نفر رسید.

سنت حفظ نیرو‌ها در سراسر جهان برای بقای متحدان منطقه‌یی امریکا، با آمدن ترمپ  به کاخ سفید دچار تغییر شده است. رییس‌جمهوری امریکا در سفرهای متعدد به کشور‌های هم‌پیمان و نیز در نشست‌های ناتو بر تجاری‌سازی امنیت تاکید کرده است. به‌ این مفهوم که دولت امریکا از جیب مالیه‌دهندگان امریکایی دیگر حاضر نیست برای امنیت کشورهای دیگر هزینه نماید و باید کشورهای میزبان نیروهای امریکایی در تامین هزینه‌ها سهم بگیرد. بر همین اساس، ترمپ از کشورهای هم‌پیمان که نیروهای امریکایی در آن مستقر است خواسته است تا در هزینه‌ها سهم فعال بگیرد. امروزه جاپان برای حفظ نیروهای امریکایی سالیانه دو ملیارد دالر هزینه می‌کند. مطابق آمار سال 2016، کوریایی جنوبی سالیانه مبلغ 821 ملیون دالر برای حفظ نیروهای امریکایی در شبه جزیره کوریا می‌پردازد و برای ساختن تاسیسات جدید برای نظامیان امریکایی در خاک خود، تا به حال 9.74 ملیارد دالر هزینه کرده است. در همین راستا کشورهای مانند قطر، کویت و عربستان به ترتیب 61، 58 و 65% از مجموع مصارف نیروهای امریکایی مستقر در خاک خود را می‌پردازد. کشورهای اروپایی نیز 34% از کل هزینه‌های نیروهای امریکایی مستقر در اروپا را می‌پردازد که بارها مورد انتقاد شدید اداره‌ی ترمپ قرار گرفته است و خواستار افزایش سهم اعضای اروپایی پیمان ناتوست.

دامنه‌ی ذهنیت تجاری‌سازی امنیت ترمپ به افغانستان نیز کشیده شده است. بر اساس گفته‌های استیف بانون، ترمپ گفته بود که هزینه‌ی حفظ نیروهای امریکایی از افغانستان باید از معادن آن کشور جبران گردد.

با توجه به شخصیت غیر‌قابل پیش‌بینی آقای ترمپ و تصامیم عجیب و غریبش و نیز مفهوم تجاری‌سازی امنیت که اداره‌ی او بر آن تاکید دارد، خروج از افغانستان نه به عنوان یک طرح تاکتیکی بلکه ممکن مبتنی بر استراتژی حساب شده و بدون بازگشت باشد. تروریسم آن‌چنان که ایالات متحده از آن تعریف دارد در افغانستان شکست خورده است و با طالبان نیز هم اکنون در حال تفاهم پشت پرده هست. با این که خیلی از کشور‌های هم‌پیمان امریکا سهم خود را برای حفظ و نگهداری نیروهای امریکایی در خاک خود می‌پردازد، افغانستان نه قادر به سهم‌گیری در هزینه‌هاست و نه هیج کشور دیگر حاضر است هزینه‌های سرسام‌آور آن را متقبل شود. پس می‌شود نتیجه گرفت که خروج نیروهای امریکایی با توجه به دلایل یاد شده دور از انتظار نخواهد بود.

پیامد خروج و راه حل

با توجه به شرایط کنونی افغانستان و منطقه و به دلایل که گفتیم، پیامد خروج زود‌هنگام نیروهای نظامی امریکا از افغانستان فاجعه‌بار خواهد بود. اول، وضعیت امنیتی شکننده‌تر و پیچیده‌تر شده است و نیروهای مسلح مخالف حکومت افغانستان بیش از پیش قوی‌تر گردیده است. دوم، در صورت غیبت و یا حضور کمرنگ امریکا، کشورهای بزرگ و کوچک منطقه نه رغبت و نه هم توانایی مدیریت وضعیت افغانستان را دارا می‌باشند. سوم، جدای از سازمان تروریستی به نام القاعده که امریکا برای نابودی آنان به افغانستان لشکر کشید، امروزه فراریان داعش از عراق و سوریه و پناه بردن در افغانستان تهدید باالفعل و باالقوه برای افغانستان و منطقه به شمار می‌آید. چهارم، در صورت کاهش حمایت امریکا از حکومت فعلی، فروپاشی دولت-‌ملت در افغانستان همانند دهه‌ی 1990 قطعی‌ست و تکرار سناریوی گذشته دور از انتظار نخواهد بود. پنجم، اطمینان‌دهی طالبان در مذاکره با امریکایی‌ها مبنی بر عدم تکرار فجایع گذشته، تعهدی بر یخ نوشته‌یی بیش نیست و از نگرانی‌ها نخواهد کاست.

پس بر حکومت افغانستان لازم است تا تلاش‌های خود را برای قناعت دادن امریکایی‌ها مبنی بر ماندن چندین برابر کنند. با کشورهای هم‌پیمان امریکا در تماس شوند و ‌از طرق دیپلماتیک بخواهند تا آنان واسطه گردند تا از خروج نیروهای امریکایی جلوگیری به عمل آید.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *