(جایگاه ترجمه در ایران و افغانستان)
آناهیتا شفایی، دانشجو
جایگاه ترجمه در حوزهی زبان فارسی و تحولات اخیر در این عرصه، موضوع نشستی دو روزه با شرکت جمعی از پژوهشگران و مترجمان از منطقه در اوپسالا پایتخت تاریخی سویدن بود. عنوان این نشست از سوی برگزارکنندگان «نهضت اخیر ترجمه و تأثیر آن بر ادبیات پارسی» انتخاب شده بود اما مباحث مرتبط نظیر وضعیت و نقد ترجمه در ایران، جایگاه ترجمه در افغانستان در دوران اخیر و نقش ترجمه در انتقال فرهنگ فارسی در هند نیز تجزیه و تحلیل شد.
حسن بایگان از پایهگذاران انجمن چندفرهنگی در سویدن و از برگزارکنندگان این نشست، هدف از آن را تلاش برای توجه بیشتر به ترویج و نقد ترجمه در حوزهی زبان فارسی و همچنین کمک به برگردان آثار فارسی به زبانهای اروپایی عنوان کرد. محمدشریف سعیدی از دیگر اعضای انجمن اشاره کرد که ترجمه و زبان فارسی، بررسی روند تاریخی ترجمه از فارسی، تاثیرگذاریهای ترجمه بر زبان، تفکر و احساسات، ایجاد پل جهانی بین فرهنگها و ملتها، تحلیل انواع ترجمه و بررسی قوتها و ضعفهای ترجمه در دههّهای اخیر از مهمترین اهداف این نشست بود.
در این نشست فرهنگی تأکید شد که نقد ترجمه در قلمرو زبان فارسی جایگاه واقعی خود را نیافته و ضرورت دارد ارزیابی کار ترجمه و نقد آن به سطوح آکادمیک راه یابد، نهادهایی برای نظارت بر امور ترجمه و حمایت از آن شکل گیرند.
ترجمه در ایران و تبادل فرهنگی با غرب
صاحبنظران در این نشست فرهنگی، ترجمه را از مهمترین عوامل تحولات فکری در یک سدهی اخیر در ایران برشمردند و حجم آثار ترجمه شده در این دوره را بیش از تمام آثار ترجمه شده در تاریخ این کشور عنوان کردند. در این نشست اشاره شد که اهالی قلم در ایران از طریق ترجمه در تبیین جایگاه ایران در خانوادهی جهانی نقشی مؤثر داشتهاند.
محمود فاضلی بیرجندی، مترجم و محقق تاریخ، اشاره کرد که نهضت ترجمه بیسر و صدا در ایران شکل گرفته و از زمان قاجار تا دورهی اخیر به تدریج مسیر طبیعی خود را طی کرده اما نقد و ارزیابی ترجمه در ایران به یک پدیده تبدیل نشده و جایگاه شایستهی خود را نیافته است. به گفتهی آقای بیرجندی، آثار فکر و قلم غربیان و شرقیان به کوشش مترجمان در ایران خوانده شده با این وصف، ثمرهی این نهضت، ظهور نویسندگان و متفکران تازه در میان فارسیزبانها نبوده و بر حیات اجتماعی آنها اثری ملموس نگذاشته است.
محمدشریف سعیدی، از دیگر برگزارکنندگان این نشست ضمن پرداختن به چالشها در این عرصه، سانسور را بلای جان ترجمه خواند و اشاره کرد که به عنوان مثال نیمی از رمان «جنگل نروژی» اثر «هاروکی موراکامی» نویسندهی جاپانی در ترجمهی فارسی مفقود است. یعنی در حالی که مرکز ثقل این رمان سکس و روانشناسی است، ترجمه به یک متن اخلاقی جوانپسند تبدیل میشود. به تعبیر او، بلای مشابهی به سر رمان «بار هستی» اثر «میلان کوندرا» هم آمده و ترجمهی ناقصی از آن ارایه شده است. این در حالی است که مترجمان نیز خودسانسوری میکنند و متنها را به سایههای کمرنگ تبدیل میکنند.
علیم اشرف خان، رییس کرسی زبان فارسی در دانشگاه دهلی اشاره کرد که نقد ادبی در ایران هنوز هم به مراحل کمال نرسیده چون ارزیابی دقیقی از روند ترجمه صورت نگرفته است. این در حالی است که برخی از مترجمان در انتقال پیام اصلی صاحبان آثار موفق نبودهاند. به نظر او حجم آثار ترجمهشده در ایران امیدوارکننده است، اما جای نهادی که بر کیفیت ترجمه کنترل داشته باشد، خالی است و از این نظر چند و چون کار ترجمه صرفاً به میزان اشراف و درک مترجمان از آثار که چهبسا دشوارفهم بودهاند، واگذار شده است.
آقای اشرف خان در عین حال گفت که نقش هند در ترجمهی فارسی در گذشته، نقشی به سزا داشته است. در این روند ترجمه که از قرن ۱۵ میلادی و زمان جلالالدین محمد پادشاه تیموری هند آغاز شده بود، بیشتر کتابهای مقدس هندوان از سانسکریت به زبان فارسی ترجمه شده و برگردان ادبیات قصهّها و داستانهای هندی نقشی ارزنده در گسترش زبان فارسی در هند داشته است.
جایگاه ترجمه در افغانستان
دومین محور این نشست، وضعیت ترجمه در افغانستان بود. شرکتکنندگان بر این باور بودند که علارغم این که پیشینهی ترجمه به دوران امیر شیرعلی خان در قرن نوزدهم میلادی باز میگردد، اما در طول بیش از یک سده رشد آن ناچیز بوده است. با این وصف، در دو دهه پس از سقوط طالبان بیش از تمام دورهّهای پیشین برگردان آثار صورت گرفته و روند ترجمه حکایت از آن دارد که در عرصهی رشد کیفی گامهای خوب برداشته شده است.
به باور محمدامین احمدی استاد دانشگاه در کابل که از طریق تماس ویدیویی در این نشست صحبت کرد، گسترش ترجمه در ایران که آن را به گفتهی او میتوان نهضت ترجمه به شمار آورد، نیاز به ترجمه را در میان قشر فرهنگی افغانستان کاهش داده و آن دسته از اهل قلم افغانستان نظیر خالد حسینی و عتیق رحیمی که در خارج از کشور به تولید آثار ادبی توفیق یافتهاند، در رنسانس ترجمه سهم چندانی نداشتهاند.
اسدالله شفایی، مترجم و روزنامهنگار در این نشست به برشمردن نقاط ضعف و قوت ترجمه در افغانستان پرداخت. او تحولاتی نظیر رشد کمی ترجمه در دههّهای اخیر با توجه به حضور جامعهی بینالمللی در افغانستان، ظهور مترجمان تازه و بازتاب رسانهیی آثار ترجمهشده را از جنبهّهای امیدوارکنندهی ترجمه در افغانستان برشمرد اما در عین حال گفت که بهدلیل عدم توجه نهادهای رسمی متولی فرهنگی به این عرصه، پراکندگی و عدم انسجام تلاشها و به ویژه برخورد سیاسی با پدیدهی زبان در افغانستان و نبود زبان معیاری نمیتوان به حرفهیی شدن صنعت ترجمه در این کشور در آیندهی نزدیک امیدوار بود.
در این نشست پیشنهاد شد که به دلیل نبود طرح و اراده از سوی نهادهای رسمی در افغانستان در عرصهی ترجمه، لازم است نهادهای فرهنگی نظیر اتحادیهی نویسندگان و انجمن قلم افغانستان دست به ایجاد گروههای تخصصی ترجمه بزنند و به رشد کیفی و تخصصی شدن ترجمه بهویژه در عرصهی برگردان آثار مورد نیاز دانشگاهها اقدام کنند.
برگردان آثار زبان فارسی به زبانهای اروپایی
در نشست اوپسالا تلاشها برای ترجمهی متقابل و برگردان آثار فارسی به زبانها اروپایی نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. شرکتکنندگان تأکید کردند که ترجمه در عین حال که ارزشهای جامعهی مدرن نظیر دموکراسی و حقوق بشر را از غرب به قلمرو زبان فارسی منتقل کرده، در شناخت جامعهی غرب از فرهنگ و ادبیات منطقه نیز کمک بسیاری کرده است. آنان ترجمه آثار فارسی به زبانهای اروپایی را جریانی رو به رشد خواندند که در دورهی اخیر بسط بیشتری یافته اما تا رسیدن به شرایط مطلوب فاصله زیادی دارد.
نامدار ناصر که به برگردان آثار متعدد فارسی به سوئدی و برعکس دست زده، گفت که فرهنگ و ادبیات فارسی از طریق ترجمه به ادبیات غرب و از جمله کشورهای اسکاندویناوی راه یافته و برای بسیاری از اروپاییان اکنون این پدیده ناشناخته نیست. او تأکید کرد که اگر ترجمه پلی برای انتقال فرهنگها در سطح جهان باشد، لازم است این پل دوطرفه باشد اما این امر در برگردان آثار از حوزهی زبان فارسی و منطقه مورد توجه کافی قرار نگرفته است.
در این نشست همچنین گفته شد که نسل جوان مهاجر به غرب به دلیل فاصله با فرهنگ و زبان مادری دچار بحران هویتی است و ترجمه میتواند قدمی در راستای پاسخ به این بحران باشد.