مثبت یا منفی؛ آیا مردم طالبان را می‌خواهند؟

مثبت یا منفی؛ آیا مردم طالبان را می‌خواهند؟

کامبیز رفیع، دانشجوی دکترای اقتصاد سیاسی در دانشگاه یو سی ال


18 عقرب نشستی در مسکو به منظور صلح افغانستان دایر شد و زلمی خلیل‌زاد، نماینده‌ی ویژه‌ی دولت امریکا هم این‌روزها در این خصوص با طرف‌های مختلفی در حال چانه‌زنی است. مهم است دیدگاه مردم نیز در شکل‌دهی این روندها نقش بازی کند. برای رفع این نیاز، به تازه‌گی انستیتوت مطالعات استراتیژیک افغانستان، پژوهشی را به نشر رسانده است.

این مطالعه در سه بُعد برداشت مردم از صلح را به تحلیل گرفته:

1) آگاهی مردم از روند صلح؛ موقف دولت، ایالات متحده امریکا و طالبان در این خصوص

2) عواطف مردم در قبال طالبان، ایالات متحده امریکا و سیاست‌های دولت افغانستان

3) قضاوت‌شان در باره‌ی روند صلح

یا آن‌گونه که در این پژوهش آمده، روندهای صلح چون به باور عمر صدر، پژوهشگر این تحقیق تا به حال چندین روند در این جهت شکل گرفته‌اند.

برخی به این باورند که طالبان در جهت‌دهی باورهای مردم در مقایسه با دولت و ایالات متحده امریکا موفق‌تر بوده‌اند که این تحقیق برای رد یا صحه گذاشتن بر این قضاوت کمک می‌کند.

پژوهش روندهای رسیدن به صلح را به سه برهه‌ تقسیم می‌کند. مرحله‌‌ی «ابهام» که در سال‌های نخست پس از کنفرانس بن شکل گرفت و در آن موضع‌گیری حامد کرزی و ایالات متحده امریکا در تضاد بود؛ اولی در تلاش مدارا و دومی با جنگ می‌خواست طالبان را به حاشیه براند. سرنوشت این روند در پایان به دست یک نهادِ تازه‌تأسیس ـ شورای عالی صلح ـ افتاد.

دومی برهه‌ی «رویکرد دو سویه» خطاب شده که حاوی تلاش برای ادغام مجدد طالبان پایین‌رتبه‌ که به روند صلح پیوسته بودند و تلاش برای مذاکره با افراد بلندرتبه‌ی این گروه به صورت هم‌زمان می‌شد. این مرحله هم بدون دستاورد و مثل مرحله‌ی پیشین پُر از ابهام به پایان رسید.

پس از تشدید حملات طالبان در سال‌های 2015 و 2016، روندهای رسیدن به صلح وارد برهه‌ی «شتاب‌زدگی» شده است که تا اکنون ادامه دارد. تقلای دولت برای صلح، تداوم جنگ از طرف طالبان و خواست‌ این گروه برای مذاکره‌ی مستقیم با امریکا از مشخصه‌های این برهه‌اند. مطالبه‌ی طالبان برای مذاکره‌ی مستقیم را اخیرا رییس‌جمهور ترمپ پذیرفته است.

راه حل‌های پیشنهادی برای صلح هم تا به حال شامل چند گزینه می‌شوند. یکی تقسیم قدرت و تفویض مقام‌های دولتی در چارچوب نهادهای رسمی، چنانچه با احزاب جهادی و غیرجهادی صورت گرفت. دیگر صلح در برابر قلمرو که واگذاری تعدادی از ولایات برای طالبان را پیشنهاد می‌کند. سومی صلح بدون دادن امتیاز که می‌خواهد طالبان مثل دیگر احزابی که قبلا نیروی نظامی داشتند، ساختار سیاسی فعلی را بپذیرند و اسلحه‌ی‌شان را بگذراند زمین. گزینه‌ی آخری از طرف طالبان مطرح می‌شود که خواهان برپایی حکومت شریعت‌مدار هستند و با ساختارهای فعلی از ریشه در تناقض است.

یافته‌های تحقیق چی می‌گویند؟

برخلاف ادعای هم‌سویی مردم با حرکت طالبان، نزدیک به نیم اشتراک‌کننده‌ها (44 درصد) در تعریف‌شان از این گروه از واژه‌هایِ «تروریست»، «دشمنان افغانستان» و «نیروهای مزدور» کار برده‌اند. تنها 3 درصد که در سایر پاسخ‌ها نیز دیدگاهِ مثبت نسبت به این گروه داشته‌اند، از واژه‌ی «مجاهدین» در خطاب به این گروه کار گرفته‌اند که این گروه نیز خود را با آن می‌نامد. تفاوت‌های قومی در این قسمت به چشم می‌خورد؛ تنها شش درصد اشتراک‌کننده‌های پشتون و نزدیک به 60 درصد اشتراک‌کننده‌های تاجیک، هزاره و ازبیک به آنان تروریست خطاب کرده‌اند.

تفاوت آشکاری بین زن‌ها و مردها در دیدگاه‌شان نسبت به ماهیت تروریستی طالبان وجود دارد. زن‌ها بیشتر این گروه را تروریست می‌دانند. همچنان، بالا بودن سطح سواد در تروریستی خواندن طالبان نقش مثبت داشته است.

در کل، 90 درصد اشتراک‌کننده‌ها نحوه‌ی حکومت‌داری طالبان را پذیرفتنی نمی‌دانند و 73 درصد گفته‌اند که این گروه در صورت پیروزی قادر به حکومت‌داری کارا و موثر نیست. این تحقیق پیشنهاد می‌کند که در صورت عدم همنوایی دیدگاه مردم با نحوه‌ی حکومت‌داری طالبان، جناح‌های رسمی در وعده‌های که برای رسیدن به صلح به طالبان می‌دهند باید محتاط باشند و بیش از آنچه برای مردم قابل پذیرش است سخاوت نشان ندهند. به گونه‌ی مثال، تنها 20 درصد طرف‌دار این هستند که طالبان به یک حزب سیاسی تبدیل شوند و 13 درصد با این موافق‌اند که آن‌ها در حکومات محلی و نیروهای امنیتی بپیوندند. در حالی که 44 درصد باور دارند طالبان اسلحه‌ی‌شان را زمین بگذارند و بدون هیچ‌گونه امتیازی از طرف دولت برگردند به خانه‌های‌شان.

در قسمت ناکامی روندهای صلح، باور اشتراک‌کننده‌ها این است که برخی عوامل مثل عدم موثریت دولت، مداخله‌ی کشورهای مختلف، عدم شفافیت در این روندها و عدم کفایت شورای عالی صلح مسوول‌اند.

برخلاف دیدگاه رایج که از پیروزی روزافزون طالبان خبر می‌دهد، تنها هفت درصد اشتراک‌کننده‌های این تحقیق پیروزی طالبان را محتمل می‌پندارد.

نزدیک به نیم گفته‌اند که طالبان در گفت‌وگوهای صلح صادق نیستند. عین حرف را 42 درصد در باره‌ی شرکای خارجی دولت گفته است؛ در حالی که برخلاف، نزدیک به هفتاد درصد باور دارند که دولت برای رسیدن به این هدف صادق است.

بیشتر از هشتاد درصد اشتراک‌کننده‌ها آرزوی رسیدن به صلح را دارند. ضمنا، نزدیک به چهل درصد به «آشتی» و «مصالحه» با طالبان از راه غیر‌نظامی باور دارند اما در صورتی که طالبان این در را ببندد، شصت درصد خواهان افزایش فشار بالای این گروه شده‌اند. برای رسیدن به صلح، در حالی که سی درصد با دادن امتیاز در مناطق محلی برای طالبان موافق‌اند، تنها 10 درصد تعدیل در قوانین فعلی به سود عقاید طالبان را پذیرفته‌اند.

با آن که تحقیق بیانگر پشتیبانی از روند صلح در بین مردم است، اما بیشتر اشتراک‌کننده‌ها بالای ارزش‌هایی مثل حقوق بشر، حقوق زن، حقوق مدنی، احترام به قانون اساسی، دست کشیدن از خشونت و صداقت در پیش‌برد مذکرات از طرفِ طالبان تأکید ورزیده‌اند.

در بُعد منطقه‌یی، نزدیک به نصف اشتراک‌کننده‌ها گفته‌اند که افغانستان مشکل مرزی با پاکستان را برای رفع سوءتفاهم و آوردن صلح باید حل کند. نزدیک به عین تعداد نسبت به حضور نیروهای خارجی در افغانستان دیدگاه مثبت نشان داده‌اند. محل برگزاری مذاکرات صلح هم در این تحقیق مورد پرسش قرار گرفته است. در حالی که بیشتر از نیم می‌خواهند افغانستان میزبانی و مالکیت این روند را در اختیار داشته باشد، از جمع اشتراک‌کننده‌ها بیشتر کسانی که طالبان را «مجاهدین» خطاب کرده‌اند، ترجیح میدهند چنین مذاکراتی در پاکستان یا عربستان سعودی رخ بدهد. به باور هفتاد درصد، کشورهای منطقه‌ در آوردن صلح می‌توانند نقش مهمی داشته باشند.

با آن‌ که از گفت‌وگوهای صلح زیاد سخن می‌رود، 51 درصد اشتراک‌کننده‌ها در این تحقیق اندک و 14 درصد هیچ معلوماتی در این باره نداشته‌اند. دو سال قبل در نظرسنجیِ مشابه، تنها نُه درصد از روند صلح آگاهی نداشته‌اند. افزایش فیصدی در تحقیق اخیر می‌تواند بیانگر کاهش علاقه‌ی مردم به روند صلح تلقی شود.

آگاهی از مطالبات طالبان و رویکرد دولت به صلح نیز در بینِ پشتون‌ها بیشترین و در بین هزاره‌ها کمترین است.

در این تحقیق آمده که رده‌های بالایی گروه طالبان هشتاد درصد پشتون هستند. در این وسط، به غیر از سراج‌الدین حقانی که در قبیله‌ی کرلانی است، دیگران به گروه غلزی و درانیِ پنچ‌پای مربوط هستند و هیچ‌یک درانی زیرک نیست. قبیله‌ی غلزی‌ و درانی‌های پنج‌پای دو گروهی بودند که در حکومت مصاحبان هیچ سهمی نداشتند و از پیش‌رفت‌های اجتماعی در حاکمیت این دودمان اغلب محروم ماندند. حامد کرزی هم در قبیله‌ی پوپلزی است که همانند مصاحبان شامل شاخه‌ی زیرکِ قبیله‌ی درانی می‌شود.

خلاهایی هم ‌در تحقیق وجود دارند که عمده‌ی آن عدم دست‌رسی به تعداد کافیِ اشتراک‌کننده‌ در مناطق ناامن است. اگر چه نویسنده نگرانی از تهدید امنیتی را دلیل نفرستادن سروی‌کننده‌ها به این مناطق اعلام می‌کند، دانستن برداشت باشنده‌های این مناطق می‌توانست به اهمیت این تحقیق بیافزاید، چون این‌ها هستند که به گونه‌ی مداوم از تصامیم‌ ‌طرف‌های درگیر آسیب‌پذیر‌ند. در این تحقیق بیشتر از دو هزار اشتراک‌کننده سهم گرفته و در آن افغانستان به شش منطقه تقسیم شده است: شمال، مرکز، شرق، پایتخت (که به گونه‌ی منطقه‌ی مستقل معرفی شده)، غرب و جنوب. کمترین فیصدی اشتراک‌کننده‌ها از مناطق جنوب (11.5 درصد) و غرب (12.8 درصد) هستند و بیشترین تعداد از مناطق شمال (30.4 درصد). ناامنی در جنوب و غرب به مقایسه‌ی شمال به مراتب بیشتر است، اگر چه این‌روزها هیچ جای افغانستان از آسیب جنگ در امان نیست.

تفکیک روستا و شهر که در این پژوهش نتوانسته مراعات شود، خلای دیگری ا‌ست که می‌توانست سطح حمایت از طرف‌های درگیر بینِ روستایی‌ها و شهرنشین‌ها را نشان بدهد. مثلا خوش‌بینی نسبت به طالبان شاید منحصر به تنها یک روستا یا چند روستای معدود در یک ولایت باشد، اما نتیجه‌گیری نهایی دیدگاه‌ها در سطح ولایت را سنجش کرده است که می‌تواند به باور اشتباه در قبال آن ولایت منجر شود. به همین‌گونه در قسمت شاخصه‌های دیگر این تفکیک می‌توانست جزییات بیشتر و دقیق‌تر ارایه کند.

در کل تحقیق، ابتکار به ‌موقعی است که می‌تواند دیدگاه مردم را از حاشیه به متن بیاورد. یافته‌های آن می‌تواند روحیه‌ی مثبت در بینِ نیروهای امنیت ایجاد کند چون بیشتر مردم به این گروه به عنوان تروریست، دشمن و مزدور بیرونی‌ها می‌بینند. این تحقیق پیشنهاد می‌کند که به جای توسل به گفت‌و‌گوهای «شتاب‌زده» برای صلح، بهتر است گفت‌و‌گوهای «فراگیر» برای آن راه‌اندازی شود تا دیدگاه همه‌ی جناح‌ها صادقانه در آن نقش بازی کند و به صلح بایستی از دیدی یک ارزش متعالی دیده شود تا بدیلی برای یک جنگ ناکام.

دیدگاه‌های شما
  1. سلام!

    با احترامیکه به استاد محترم عمر صدر دارم اما میخواهم بپرسم که این تحقیق در کدام مناطق و با کدام اشخاص انجام شده است؟ آیا این اشخاص در مناطق زنده گی می کنند که توسط طالبان کنترول میشود یا در مناطق زنده گی می کنند که حکومت کنترول آن را به دست دارد؟

    قرار گزارش ها ۷۰ در صد خاک افغانستان را طالبان حکومت می کنند. در آن صورت این تحقیق ناقص میباشد. اگر ما بخواهیم که ناقص بودن این تحقیق را رفع نماییم باید بگویم که این تحقیق از ۳۰ فیصد نفوس افغانستان نماینده گی می کند. در غیر آن این تحقیق قابل قبول نخواهد بود.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *