نیویورک تایمز ـ مجیب مشعل و توماس گیبونس نِف
مأمور نفوذی چند دقیقه قبل از کشتن یکی از مهمترین جنرالهای افغانستان، تماس نهاییاش را با طالبان برقرار کرد.
قاتل با اینکه نوجوانی بیش نبود، توانست به عنوان محافظ ویژه استخدام و با شناسنامهی جعلی و بدون بررسی سابقه، وارد دولت شود.
این امر او را به حدی به مرکز قدرت افغانستان نزدیک کرد که وقتی ناگهان کلاشینکفش را بلند و شروع به شلیک کرد، فقط چند قدم از جنرال آستین اسکات میلر، فرمانده نیروهای ایالات متحده و ناتو فاصله داشت.
این حمله سناریوی کابوسی برای برنامهریزان امنیتی امریکایی و افغان بود: عملیاتی از سوی طالبان با ماهها برنامهریزی که به رخنه در یک نشست امنیتی سطح بالا موفق شده بود، یک جنرال قدرتمند افغان و رییس استخبارات ولایت را به قتل رسانده بود، یک والی افغان و یک جنرال امریکایی را زخمی کرده بود و جنرال میلر و سایر مقامات حاضر در صحنه، از آن به سختی جان سالم به در برده بودند.
دو هفته پیش، این نفوذ و فرار سراسیمهی امریکاییها ـ که در مصاحبه با بیش از ده نفر از جمله شاهدان، اعضای خانواده و مقاماتی که گزارشهای تحقیقی را دیدهاند، شرح داده شده است ـ رابطهی نیروهای افغان و امریکایی را عمیقا آشفته کرد.
پس از 17 سال جنگ و کشتهشدن دهها عضو نیروهای ایتلاف توسط مردانی در لباس نیروهای افغان، این حمله نشان داد که امریکاییها و افغانها هنوز چقدر آسیبپذیر و مستعد این نوع نفوذ و حملات خودی هستند که شش سال پیش در اوجش، نزدیک بود باعث بههمخوردن مأموریت ناتو در افغانستان شود.
کمین ماه گذشته نیز یکی از مهمترین سنگرهای این ملت در برابر طالبان را نابود کرد: جنرال عبدالرازق، فرمانده پولیس ولایت کندهار.
آنچه جنرال رازق در صعود اندکی بیش از یک دههییاش از یک محافظ مرزی پایینرتبه به ابرـفرمانده امنیتی، در جنوب افغانستان ساخت، کم از یک امپراتوری نبود.
موقعیت او به عنوان قدرتمندترین مرد در خواستگاه طالبان، بر پایهی حملات تهاجمی بیرحمانه علیه شورشیان، اثرگذاری که روی تفاوتهای قومی و قبیلهیی سرپوش گذاشت و شهرت او به عنوان متحد ضروری ارتش امریکا که ولایت کندهار را سالها امن نگهداشت، استوار بود.
این همه در بعد از ظهر 18 اکتبر، در ثانیهیی فرو ریخت.
مقامات امریکایی میگویند که پس از کشتهشدن جنرال رازق، تلاش برای خارجکردن امریکاییها از محوطهی ولایت به درگیری مختصری میان نیروهای امنیتی امریکایی و افغان منجر شد؛ امریکاییها به زور از مانع دروازه رد شدند و تیراندازی آنها جان دستکم یک افسر افغان را گرفت.
حالا در روزهای پس از آن، امریکاییها به خاطر مرگ جنرال رازق متهم میشوند؛ امری که باعث اختلال در روابط میان متحدان شده است.
در سراسر افغانستان، شایعهیی پخش شده که ایالات متحده در کشتن جنرال رازق دست داشته است. این شایعه بلافاصله در صحنهی حمله بالاگرفت و به شبکههای اجتماعی، کوچه و خیابان و حتا در میان رهبران ارشد کشور پخش شد.
به گفتهی مقامات امریکایی، حامد کرزی رییسجمهور سابق در یک جلسهی خصوصی به جان بس، سفیر امریکا گفته که بسیاریها در کشور معتقدند که امریکاییها به دستور پاکستان آقای رازق را به قتل رساندهاند. فقط دو روز پس از حمله، گزارش داده شد که یک سرباز افغان پس از مشاجره در مورد کشتهشدن جنرال رازق، بر نیروهای ناتو آتش گشوده است.
جدا از حملات هوایی، نیروهای امریکایی در چند هفته پس از این حمله، عمدتا به وضعیت دفاعی عقبنشینی کردند. مقامات امریکایی میگویند که عملیاتهای مشترک کاهش یافت و تعاملات میان مقامات بیشتر به تماسهای تلفنی و نشستهای شدیدا محافظتشده محدود شد، زیرا مأموریت تحت رهبری امریکا پروتکلهای امنیتی جدیدی را به اجرا گذاشته است.
این حمله در مقام ولایت کندهار صورت گرفت؛ جایی که مقامات امریکایی و افغان برای بحث دربارهی امنیت انتخابات ماه گذشته کشور، گردهم آمده بودند.
در ماههای اخیر، جنرال رازق حضورش را در این محوطه کاهش داده بود و بیشتر در کاخ خودش به سر میبرد. بخشی از دلیل آن این بود که او سال گذشته به سختی از حملهی بمبگذار طالبان جان سالم به در برده بود؛ حملهیی که اتاقی پر از مقامات بلندپایه و اشخاص مهم را کشت و زخمی کرد.
او همچنین مصروف سیاستهای مرتبط با ریاستجمهوری بود و احتمالا از شبکهاش برای کمک به تلاشها برای برقراری مذاکرات صلح با طالبان استفاده میکرد. او برای بحث و گفتوگو به کابل، دبی و اروپا سفر کرده بود. او با شوخی گفته بود: «کلاهم قوماندانی میکند، خودم سیاست.»
غورزنگ افغان، دستیار دیرینهی جنرال رازق میگوید رییسش که پس از چند روز بیماری در اولین نشست بزرگ خود حضور مییافت، روز حمله نگران به نظر میرسید. تهدیداتی به او گزارش شده بود اما نتوانست به طور مشخص جزئیات آنها را رو کند.
آقای افغان میگوید: «او از ما خواست که توجه ویژهیی داشته باشیم و گاردهایمان را روی تمام برجها قرار دهیم.»
در جریان نشست با مقامات ولایتی و امریکایی، محافظ جوان افغان در ورودی اتاق کنفرانس نشسته بود. مقامات امریکایی او را آدم کمحرف و محتاطتر از بقیه محافظان توصیف کردهاند. او دو میل کلاشینکف حمل میکرد؛ یکی از آنها روی قفسه سینهاش انداخته شده بود و دیگری در پشتش.
سایر محافظان او را به نام گلبدین میشناختند. اما مقامات امریکایی میگویند که نام واقعی وی رازمحمد بوده است و حدود شش ماه قبل از حمله، با طالبان در پاکستان آموزش دیده بود. پس از حمله، شورشیان ویدیویی را از جریان آموزش وی، از جمله تیراندازی به هدف، بیرون دادند.
در یکی از روزهای آگست او به کندهار وارد شده بود و در زمرهی گاردهای ورزیدهی والی ولایت نامنویسی کرده بود. بصیراحمد یکی از پسرکاکاهای وی که نزدیک به یک سال محافظ والی بود، با تضمین وی کمک کرد که از مرحله بررسی پیشینه (Background check) عبور کند.
محمد نسیم یکی از محافظان والی که در سربازخانه با او [گلبدین/ رازمحمد] هماتاقی بود، میگوید: «او آرام بود و به ندرت کلمهیی میگفت. اما بصیراحمد همیشه مصروف تلفنش بود.» (مقامات میگویند که بصیراحمد 30 دقیقه پیش از تیراندازی از محوطه ولایت فرار کرده بود.)
بر اساس دو حکایت متفاوت از سوی مقامات، آقای رازمحمد تماس آخری را به پاکستان 5 یا 15 دقیقه پیش از حمله برقرار کرد و حدود 2 و نیم دقیقه با فرمانده طالبان که مسوول رهبری حملات انتحاری است، صحبت کرد.
وقتی جلسه پایان یافت، مقامات عالیرتبه راهشان را به پشت محوطه به محل فرود هلیکوپتر کشیدند، جایی که دو بلکهاک جنرال میلر میآمد تا او را به کابل منتقل کند.
در کندهار فصل انار رسیده بود و والی جعبههای انار را به عنوان هدیهیی برای مهمانانش تدارک دیده بود. چندتن از محافظان از جمله فرد مهاجم، در حالی که گروه مقامات به سمت محل فرود هلیکوپتر راه افتاده بود، جعبههای میوه را حمل میکردند.
آقای محمد پیش روی گروه حرکت کرد. جعبه انار را پایین گذاشت و ناگهان اسلحهاش را بلند کرد. او تفنگ تهاجمی نیمهخودکارش را به سوی جنرال رازق که حدود یکونیم متر از وی فاصله داشت، نشانه رفت و چهار گلوله را در رگبار اول شلیک کرد. سپس، پیش از اینکه از سوی یکی از امریکاییها از پا درآید، در شلیک دومی کسانی را که پهلوی جنرال رازق قرار داشتند، از جمله جنرال میلر، به رگبار بست. با زمین افتادن وی، گلولههای بیشتری از هر سمت روی او فرود آمد.
مسعود آخندزاده سرپرست یک زیارتگاه مذهبی در کندهار که چند قدم دور بود میگوید: «کل چیز شاید 10 ثانیه بیشتر طول نکشید.»
یکی از موترهای زرهی جنرال رازق، سرخ از رنگ خون و انارهای لِهشده، به سرعت وارد صحنه شد تا جنرال را بردارد و به شفاخانه برساند.
جنرال میلر و سایر امریکاییها با سلاحهای آماده، تلاش کردند که پناه بگیرند. آنها در حالی که سعی داشتند ساحه را امن کنند، خواستار اعزام هلیکوپتر نجات شدند. گلولههای رسام از چند جهت فرود میآمدند. زمانی که همهچیز آرامتر شد، آنها متوجه زخمیها شدند که در میان آنها والی کندهار و بریدجنرال جفری اسمیلی فرمانده نیروهای امریکایی در جنوب افغانستان نیز قرار داشتند.
به گفتهی مقامات امریکایی، در آن لحظات صدای سرباز افغان شنیده شد که فریاد میزد امریکاییها به جنرال رازق شلیک کردهاند. آنها [مقامات امریکایی] میگویند که ممکن است این سرباز/محافظ نفوذی دومی بوده باشد که تلاش میکرده به خشم دامن زند و گناه را گردن کس دیگری بیاندازد.
پس از اینکه جنرال میلر، سایر فرماندهان امریکایی و برخی از زخمیها با هلیکوپتر خارج شدند، اعضای کاروان زمینی نیروها و مقامات امریکایی سعی کردند از طریق کاخ والی به سمت پایگاهشان در میدان هوایی کندهار حرکت کنند. آنها با نیروهای افغان در دروازههای کاخ درگیر شدند و به تبادل آتش پرداختند.
مقامات افغان و امریکایی میگویند در حالیکه موترها با کوبیدن به دروازه رد میشدند، یکی از محافظان افغان توسط یک تفنگدار امریکایی کشته شد. به گفتهی مقامات امریکایی، این کاروان بار دیگر در یک چهارراهی مورد حمله قرار گرفت.
در کندهار، امنیت یکی از مهمترین ولایات افغانستان با مرگ جنرال رازق بلافاصله در معرض پرسش قرار گرفت؛ جنرالی که با نیروی شخصیت، شبکهیی را توسعه داده بود که از تواناییهای دولت مرکزی در هرجایی خارج از کابل، پایتخت افغانستان، پیشی میجست.
در سال 2011 زمانی که جنرال رازق فرمانده پولیس کندهار شد و هنوز در اوایل دهه 30 عمرش قرار داشت، طالبان در دروازههای شهر قرار داشتند. در واقع، آنها غالبا کارمندان دولت را از قلب شهر میربودند و به دادگاه صحرایی در حومههای شهر انتقال میدادند. دو نفر از پیشینیان جنرال رازق به عنوان فرمانده پولیس، در حال انجام وظیفه کشته شده بودند.
جنرال رازق در واکنشش بیرحم بود و شخصا عملیاتهایی را رهبری مینمود که تلفات سنگینی را بر طالبان وارد میکرد. گروههای حقوق بشر او را به شکنجه و کشتار غیرقانونی از جمله کشتن رقبای قبیلهییاش متهم کردند. اما در سالهای اخیر با جاافتادن در قدرت و روکردن به سیاست ملی، مقامات او را به عنوان فرمانده منضبطتر و محتاطتر توصیف میکردند.
مرگ جنرال رازق آنگونه که در ویدیوهای پخششده در رسانههای اجتماعی ثبتشده است، برای طالبان شور یک جشن را داشت. در زندان مرکزی کابل، دهها نفر از زندانیان طالبان با شعار گروهی خودساخته به رقص آمدند: «او، آنها رازق را کشتند! در کندهار رازق را کشتند!» (در دوران طالبان آهنگ و رقص ممنوع بود.)
مولوی عبدالغفور یکی از مقامات طالبان در گردهمایی طالبان در کویتهی پاکستان، جایی که رهبران این گروه مستقر هستند، گفت: «این رازق 2800 نفر را بدون دادگاه و عدالت شهید کرد و آنها را در ریگ کندهار دفن کرد، طوریکه مادران آنها هنوز چشم به راهند. این طالبی که سوراخی را در سینه رازق گشود؛ خداوند ما را در بهشت با او محشور کند و خداوند رازق را با اسکات میلر محشور کند. یکی از رهبران ما گفت که آرزو داشت اسکات میلر نیز کشته میشد. من گفتم ’چرا ما خیلی حریص هستیم؟‘ من آنقدری که از کشتهشدن رازق خوشحال هستم، از کشتهشدن 500 امریکایی خوشحال نمیشدم.»
جنرال رازق یکشبه شهید ملی یک ملت زخمدیده و درهمشکسته شد. عکس او روی بیلبوردهای شهر و شیشهی نانواییها نصب شده است. قبر او که درست خارج از محوطهی ولایت، محل کشتهشدنش، قرار دارد، هماکنون تبدیل به زیارتگاهی شده است.