خلیلزاد از هنگام شروع مأموریت تازهاش به عنوان فرستادهی وزارت خارجهی امریکا در امور صلح، دیدارهای فشردهیی با مقامات پاکستانی، قطری، طالبان و دولت افغانستان به انجام رسانده است. آقای خلیلزاد تا کنون در مورد جزئیات گفتوگوهایش با مقامات پاکستانی، قطری و طالبان چیزی در انظار عمومی نگفته است. به همین دلیل صرف نظر از اطلاعات غیررسمی، تا کنون در بارهی مسایل مورد گفتوگو و پیشرفتها در روند صلح جزئیات دقیقی در دسترس نیست. طالبان اما در اقدامی نادر دیدار نمایندگان این گروه را با خلیلزاد در قطر تأیید کردند. مسألهی نگرانکننده این است که بر اساس اظهارات مقامات پیشین طالبان، موضوع این دیدار چگونگی خروج نیروهای خارجی از افغانستان بوده است، نه بررسی میکانیسمها و مسیرهای یک توافق صلح. چنین گفتوگویی دشوار به نظر میرسد که به یک توافقنامهی صلح میان طالبان و دولت بینجامد.
چالش اصلی در برابر طالبان ابهامی است که در تعریف این گروه، چه از منظر حقوقی و چه در ادبیات سیاسی رهبران دولت وجود دارد. کرزی، رییس جمهور پیشین، اولین کسی بود که با تغییر عنوان طالبان از یک گروه حامی تروریسم و تروریستی به برادران ناراضی، کوشید که راه را برای ادغام مجدد این گروه در نظام سیاسی کنونی هموار سازد. نتیجهی تنزیه و تبرئهی سیاسی طالبان، اما قدرتیافتن دوبارهی این گروه و به بنبسترسیدن امکان گفتوگو و مصالحه میان دو طرف بود. به بیان صریحتر، استراتژی رهبران سیاسی دولت در آن زمان برای کشاندن طالبان از میدان جنگ به میز گفتوگو نتیجهی معکوس داد و موجب شد که نهادهای امنیتی و حکومت محلی با سهلگیری و حتا در بسیاری موارد با همدلی، تجدید قوای این گروه را نادیده بگیرند و از این طریق حتا زمینهی افزایش قدرت طالبان را هموار سازند. مقایسهی میزان حملات طالبان و قلمرو این گروه در ده سال گذشته، به روشنی رشد و قدرتیافتن تدریجی طالبان را در افغانستان آشکار میکند.
نتیجهی نوعی همدلی یا لااقل برخورد مداراجویانه با طالبان، مصرف بیهودهی منابع نظامی، تخریب پروژههای انکشافی و صرف صدها میلیون دالر از مجاری رسمی و غیررسمی در امور صلح بود. پیوستن طالبان مسلح به روند صلح در برابر امکانات مالی و حمایتهای حقوقی مبدل به صنعتی شد که هم مسوولان روند صلح، از آن برخوردار میشدند و هم جنگسالاران محلی و در موارد معدودی هم گروههای وابسته به طالبان. در غیبت یک استراتژی مدون و معطوف به نتیجه، برای ادغام طالبان در نظم سیاسی موجود، وجود فساد فراگیر سیاسی و دولت ضعیف از یک سو و در سوی دیگر، استراتژی روشن طالبان برای جنگیدن و عزم این گروه برای مقاومت تا رسیدن به یک وضعیت ایدهآل و سرانجام اصرار این گروه بر مواضع اولیهاش سبب شده است که بیش از هر زمانی دولت افغانستان و متحدان بینالمللیاش در وضعیت ضعیف قرار بگیرند.
با این توضیح، مهم است بدانیم که دیدگاه خلیلزاد برای شکستن بنبست موجود سیاسی بر اساس چه رهیافتهایی سامان یافته است. چنانچه آقای خلیلزاد در جستجوی راهی برای پایان جنگ با طالبان باشد، در آن صورت ناگزیر است بیشتر به دنبال کسب رضایت طالبان باشد. در این صورت محافظت از میراث نشست بن و نظام دموکراتیک سیاسی دشوار و حتا ناممکن میشود. اما در صورتی که آقای خلیلزاد یک مصالحهی مشروط طالبان با دولت افغانستان را، اولویت اصلیاش قرار بدهد، در آن وضعیت میباید این گروه از طریق اعمال فشار سیاسی و نظامی به میز گفتوگو کشانده شود.