آسیا تایمز – امان ریاضت
مقامات پاکستانی اعلام کردهاند که حدود ۶۰ هزار سرباز پاکستانی در خط دیورند مستقر شده است. ظاهرا پاکستان به این اقدام به عنوان عملی برای جلوگیری از تحرکات تروریستها در دو طرف مرزش با افغانستان و پاکسازی این مناطق از تحریک طالبان پاکستان، ارزش قانونی میدهد. به همین دلیل، از دور دوم حکومت حامد کرزی، رییس جمهوری پیشین افغانستان به اینسو، پاکستان تعداد بیشمار هاوان و موشک را در فواصل زمانی مختلف به خاک افغانستان شلیک کرده است.
این موشکها نه تنها جان شمار زیادی از غیرنظامیان را گرفته، بلکه باعث وحشت و دهشت میان کسانی شده است که در مناطق آسیبدیده، از جمله شیگل، اسمار، دنگم و سایر مناطق ولایت کنر زندگی میکنند. با اینحال، یکی دیگر از نتایج تأسفبار این موشکپراکنیها، به وجودآمدن روحیهی رو به رشد انتقام و نفرت مردم محلی علیه پاکستان بوده است. این خانوادهها فرزندان، والدین، خانه و زندگی و بیشتر از این را از دست دادهاند. آنها عزادار و عصبانی اند.
شجاع (نام مستعار)، یکی از قربانیان موشکپراکنی پاکستان به خاک افغانستان است. او مادر، پدر و خواهر کوچکش را هنگامی که هاوان ارتش پاکستان به خانهاش اصابت کرد، از دست داد. ناراحت و عصبانی از این ضایعه، شجاع حدود سه سال پیش به تحریک طالبان پاکستان پیوست. شجاع به من گفت که اکثر خانوادهها در ولسوالی و محلهی او، عزیزانشان را به خاطر موشکپراکنیها از دست دادهاند.
شجاع که اکنون یک پسر ۱۴ساله است، با افتخار میگوید که او عضو تحریک طالبان پاکستان بوده و در برابر پاکستان جهاد کرده است. او به من گفت زمانی که تصمیم گرفت برای گرفتن انتقام خون اعضای خانوادهاش علیه پاکستان اسلحه بر دارد، فقط ۱۱ سال داشت. او میخواست که پاکستان و نیروهای نظامی این کشور به «سزای» کارشان برسند. بنا بر این، او به تحریک طالبان پاکستان پیوست و برای مدت طولانی در کنار آنها جنگید.
پاکستان گاه و بیگاه موشکهای بیشماری را بدون درنظرگرفتن عواقب ناگوار آن برای غیرنظامیان، به خاک افغانستان شلیک کرده است. پاکستانیها ادعا میکنند که هدف آنها از شلیک موشک و هاوان، هدفقراردادن و ریشهکنکردن تروریسم در افغانستان است. اما اگر آنها برای لحظهیی به داستان زندگی شجاع فکر کنند، متوجه خواهند شد که تلاشهاشان چقدر تأثیر منفی داشته است.
داستان شجاع باید درسی برای دولت جدید پاکستان باشد؛ اینکه هدفقراردادن افغانستان نه تنها تروریسم را از بین نبرده، بلکه باعث افزایش نفرت مردم از پاکستان شده است. کسانی که از موشکپراکنیهای خودسرانه متأثر شدهاند، در واقع حالا میخواهند که انتقام بگیرند و به پاکستان آسیب برسانند. آنها نفرت و خشم عمیقی با خود حمل میکنند و به هر گروهی که علیه پاکستان بجنگد، میپیوندند. در نتیجه، ارتش پاکستان عامل واقعی تولید و گسترش تروریسم علیه خود و مردمش است.
قصهی زندگی شجاع داستان تلخ و دردناکی است که او با هدف مشخصی، آن را روایت میکند. او حالا یک دشمن سرسخت پاکستان است. به عنوان کودکی که با قانون مشکل دارد، شجاع در حال حاضر در یکی از مراکز توانبخشی نوجوانان افغانستان وقتش را سپری میکند. او زمانی از سوی نیروهای افغان بازداشت شد که در حال بازدید از برادران و خواهرانش که زنده ماندهاند، بود.
بسیاری از افغانها ممکن است با شجاع همدردی کنند و تشنگی وی برای انتقام، برای آنها طعم آشنایی باشند. با اینحال، دولت افغانستان با تضمین اینکه آن عده از افغانها، حتا کودکان جوانی که به سازمانهای تروریستی همچون تحریک طالبان پاکستان کمک میکنند، دستگیر، محاکمه و به خاطر جنایتهاشان محکوم میشوند، از خود در قبال پاکستان بردباری نشان داده است. دولت افغانستان تعهد خود را به مبارزه با تروریسم بدون دستهبندی آن به تروریسم «بد یا خوب»، نشان داده است.
هنگامی که از شجاع در بارهی برنامهاش پس از رهایی از مرکز توانبخشی نوجوانان پرسیدم، پاسخ او ناخوشایند و ناراحتکننده بود؛ پاسخی که تنها یک افغان میتواند آن را درک کند. او گفت که میخواهد به پولیس سرحدی افغانستان بپیوندد و علیه پاکستان بجنگد. گپ اول و آخر او «جنگ» و «جهاد» علیه پاکستان است. او به من گفت با اینکه قبلا علیه پاکستان جنگیده، اما تشنگی او هنوز رفع نشده است. این کودک افغان در حالی که فقط ۱۱ سال سن داشت، کلاشینکف به دست گرفت و برای مبارزه علیه یک کشور دیگر به تحریک طالبان پاکستان پیوست. به همین دلیل است که او نام مستعار «شجاع» را برای خود انتخاب کرده است؛ نامی که قصهی زندگی او را بازتاب میدهد؛ داستان دردها و رنجهای او را.
ادامهی داستان وی جالب است. در مرکز توانبخشی نوجوانان، شجاع و سایر کودکان افغان که به ارتکاب جرم علیه امنیت داخلی و خارجی متهم اند، با دو کودک پاکستانی مشترکا در یک خوابگاه زندگی میکنند. کودکان پاکستانی با اینکه میتوانند کمی پشتو صحبت و ارتباط برقرار کنند، اما زبان سایر کودکان مرکز توانبخشی نوجوانان را به طور کامل درک نمیکنند. جالب این جا است پسری که از پاکستان متنفر است، حالا زندگیاش را در کنار کودکان پاکستانی میگذراند.
من نمیدانم که آیا شجاع از ملیت هماتاقیهایش باخبر است یا خیر، و اگر با خبر باشد، وقتی که با آنها در مکتب و زمین روبهرو میشود، چه میکند. برای شجاع مهم نیست که چه کسی موشک را شلیک کرده است، اما آنچه که برای او مهم است این است که موشک از سوی پاکستان شلیک شد و بیشتر خانوادهاش را از بین برد. برای او، پاکستان دشمن است، حتا اگر مردم عادی پاکستان مسوول درد و رنج وی نباشد.
در مرکز توانبخشی نوجوانان در کابل، شجاع در حال حاضر روی درس و مطالعه تمرکز کرده است. او با کمک دوستانش زبان دری را یاد گرفته است. مسوولین مرکز توانبخشی گفتهاند که او هوش تیزی دارد و میتواند درسها را به آسانی یاد بگیرد. با اینکه شجاع مصمم است که پس از رهاییاش به پولیس مرزی بپیوندد، اما او میخواهد تحصیلات عالیاش را نیز ادامه دهد و به خارج از کشور سفر کند.
شجاع یکی از ۱۲۱ کودک در مراکز توانبخشی نوجوانان در سراسر افغانستان است که به خاطر همکاری با گروههای تروریسی و یا ارتکاب جنایت علیه امنیت داخلی و خارجی مظنون، متهم و یا محکوم شدهاند. هر یک از این کودکان داستانهای تأسفآور و اندوهباری در دل دارند. گروههای تروریستی قلم و کتابچه را از آنها گرفته و به آنها اسلحه، جلیقههای انتحاری و مواد منفجره دادهاند.