تایم – دبلیو جی هِنیگِن
تا آن زمان آفتاب طلوع کرده و از شدت نبرد به اندازهیی که بتوان اردوگاه را برپا کرد، کاسته شده بود. هنگامی که سربازان افغان توانستند تجهیزات جنگی خود را آماده کنند، معلوم شد که بسیاری از آنها هنگامی که جنگ در سال 2001 شروع شده بود، کودکی بیش نبودهاند. برخی از سربازان پیادهنظام برخلاف اعضای تیم نیروهای ویژه با بدن پوشیده از خالکوبی، هنوز چهرهی کودکانه و یک نوجوان را داشتند. همه برای بازگشت به نبرد مصمم بودند. طالبان از سال 2015 به این سو موفق نشده بود مرکز ولایتی را تصرف کند و این بار هم قرار نبود این مسأله در پیش چشم این سربازان اتفاق بیافتد.
در روز دوازدهم آگوست تیم 1333 دستهی عملیاتی آلفا، آمادهی یک ضدحمله شد. تیم 1212 دستهی عملیاتی آلفا که شبهنگام به غزنی رسیده بود، نیز قرار شد به داخل شهر هجوم ببرد. علاوه بر این، قرار شد شصت کماندوی افغان و تصویربرداری هوایی هواپیماهای بدون سرنشین MQ-9 Reaper از این دو تیم پشتیبانی کنند. هدف تامین امنیت تسهیلات دولتی، فرماندهی پولیس، زندان و مرکز شهر بود که زیر حملهی طالبان قرار داشتند. طرح عملیاتی با نیروهای افغان که 100 مورد تلفات ناشی از دو روز جنگ پیدرپی را متحمل شده بودند، هماهنگ شد. اعضای تیم وقتی که قرارگاه را ترک و به سمت شهر حرکت کردند، میتوانستند اجساد فاسد شدهیی را ببینند که در مقابل ساختمانهای سوخته افتاده بودند.
برای شهروندان غزنی، این صحنهها، صحنههای آخرالزمانی بودند. هوای شهر را صدای تیراندازی گرفته بود؛ صدای شلیک راکت و انفجار ناشی از حملات هوایی در آسمان پیچیده بود. سمیع احمدی 24 ساله دانشجوی انگلیسی در دانشگاه غزنی، اعضای خانوادهاش را جمع و در زیرزمین خانهی شان پناه گرفتند. او به یاد میآورد: «ما وحشت زده بودیم. پولیس [ها] کشته شده بود [ند] و اجساد آنها روی سرک افتاده بود.»
با نزدیکشدن نیروها به شهر، سیلی از شهروندان دیده میشد که آنچه را توانسته بودند در بغل گرفته و در حال فرار از جنگ بودند. آنها به دنبال امنیت در شهرهای مجاور یا حتا کابل، پای پیاده به سمت شمال راه افتاده بودند. پشت سر آنها، گروههای کوچکی از جنگجویان طالبان در کوچههای تنگ و مارپیچ غزنی صف کشیده بودند.
شورشیان به زندان غزنی در ضلع جنوبشرقی شهر یورش برده بودند تا جنگجویان زندانی را آزاد کنند، اما این تلاش در نهایت خنثی شد. تلاش آنها برای رخنه به ساختمان مقام ولایت نیز باطل شد. اما طالبان جنگ سختی را در جادههای شهر در داده بودند. در یک مورد، هنگامی که کاروان تیم 1333 آلفا در حال پیشروی به سمت شهر بود، سه طالب از کوچهیی ظاهر شده و راکتی را شلیک کردند که به برج متحرک زرهپوشی که مسلسل بر آن نصب شده بود، اصابت کرد و عضو گروه نجات نیروی هوایی را زخمی کرد. پارچههای فلز و تکههای آوار وارد زرهپوش شدند. هوا غلیظ و زننده بود. تمیم احمد مترجم این تیم میگوید: «آنقدر دود و غبار زیاد بود که من برای چند دقیقه نمیتوانستم مستقیم ببینم.»
مسلسلچی زرهپوش دیگر سلاح خود را به سمت جنگجویان طالبان نشانه رفت که پشیمان شده بودند چرا نتوانستند همهی سرنشینان موتر را بکشند. مسلسلچی با شلیک گلوله هر سه شورشی را نقش زمین کرد. اما عضو گروه نجات شدیدا زخمی شده بود. یک سرباز جوان در یکی دیگر از زرهپوشها نیز چره خورده بود که در نهایت به از دست دادن یکی از چشمانش منجر خواهد شد. به گفتهی افسران نیروهای امریکایی در افغانستان، نام هیچیک از این دو نفر در عموم برده نشده است اما بعدا هر دو جایزه «قلب بنفش» دریافت کردند. (به رغم ماموریت خطرناک آنها، ارتش ایالات متحده از این سربازان به عنوان «مشاوران» نام میبرد.) هنگامی که یک هلیکوپتر نجات برای تخلیه زخمیها از راه رسید، راکتی در فاصله 150 فوتی آن فرود آمد.
از حملات بدون وقفه مشخص بود که نیروهای ایالات متحده مجبورند که در مرکز ولایتی غزنی ـ ساختمان مقر دولت محلی ـ برای اطمینان از اینکه کنترل آن به دست طالبان نمیافتد، ماندگار شوند. تیم 1212 آلفا از 1333 جدا شد و در آنجا ستاد مشترکی را با نیروهای افغان ایجاد کرد. سربازان از پنجرههای باز خودشان را دور نگه میداشتند و تلاش میکردند روی بام ساختمان از چشم تکتیراندازانی که در خارج از دروازههای این ساختمان محافظتشده موضع گرفته و منتظر تیررس تمیز بودند، پنهان بمانند.
در دو روز بعد، طالبان بر مناطقی در اطراف شهر غزنی که از استحکامات دفاعی کمتری برخوردار بود، متمرکز شدند. تیمهای کماندویی و قطعه خاص ضد تروریسم جستوجوی خانه به خانه را برای پاکسازی محلههای شهر از جنگجویان طالبان آغاز کردند. آنچه که برای سربازان امریکایی قابل توجه واقع شد، جسارت تاکتیکی طالبان در نبرد غزنی بود. تیم 1333 آلفا و سایر تیمها پیش از این نیز در غزنی مورد حمله قرار گرفته بودند. اما این حملات معمولا در قالب «بزن و فرار کن» راهاندازی میشدند. طوری که جنگجویان طالبان راکت یا گلولهیی را هوایی شلیک میکردند و بعد درون جمعیت محلی گم میشدند. در طی این محاصره اما، شورشیان در روز روشن روی جادههای راه میرفتند، به زرهپوشهای امریکایی شلیک میکردند و این همه در حالی اتفاق میافتاد که میدانستند هواپیماهای جنگی ایالات متحده از بالا آنها را شکار میکند. گروهبان این تیم میگوید که «از منظر نظامی، این طور حملات بسیار هوشمندانه نیست. زیرا آنها حمله میکنند و معمولا کشته میشوند. اما اگر آنها آن چه را که باید از سر راه شان بردارند، حدس میزنم که آنها احساس میکنند که پیروز هستند.»
در جریان محاصرهی غزنی به نظر میرسید که طالبان دارای منبع نامحدود و بیحد و حصر راکتاند طوری که گاهی اوقات 20 یا 30 گلوله را در یک زمان شلیک میکردند. وسایل نقلیه نیروهای امریکایی یکی پس از دیگری از پا در آمدند و یک واحد دیگر در حالی که خودشان در معرض آتش دشمن قرار میداد، میآمد تا با طناب آنها را از منطقهی کشتار بیرون بیاورد. طالبان تمام قدرت آتشباری خود را در شهر به کار گرفته بودند و نیروهای افغان و امریکایی مجبور بودند با آن مقابله کنند.
اما علاوه بر زرهپوش، تسلیحات پیشرفته و آموزش عالی، ایالات متحده از یک برتری عمده دیگر نیز برخوردار بود: حملات هوایی؛ تسلط بر هوا. ارتش میگوید که در عملیات غزنی 73 بمب و موشک پرتاب کرده است. تا روز پانزدهم آگوست، تیم سوم متشکل از نیروهای ویژه و واحدهای اضافی وارد غزنی شده بودند. به لطف حملات هوایی، طالبان شروع به عقبنشینی کردند. نیروهای ایالات متحده اعلام کردند که 226 طالب در جریان عملیات کشته شدهاند.
طبق معمول هر دو طرف اعلام پیروزی کردند. طالبان حتا پس از اینکه از شهر غزنی بیرون رانده شدند، اعلام کردند که با این عملیات پیام واضحی را به رییسجمهور دونالد ترمپ فرستادند. در بیانیهی این گروه آمده است که «فتح این شهر بیانگر ناکامی استراتژی اخیر امریکا است. تجربهی غزنی ثابت کرد که هیچ کمربند دفاعی شهرها نمیتواند مهارت تهاجمی مجاهدین را تاب بیاورد.» در حقیقت، به نظر میرسد که ارزش استراتژیک حمله غزنی، توییتها، تیتر اخبار و فیلمهایی ویدئویی است که شبکههای اجتماعی را در نوردید. فیلمهایی که نشان میدهند طالبان مسلح با بیپروایی آزادانه در مرکز شهر گشتوگذار میکنند. پیام واضح بود: طالبان همچنان یک دشمن قوی است که هر زمانی که جنگجویان آن بخواهند بدون در نظر گرفتن گفتوگوهای صلح و امید برای مصالحه، میتوانند حمله کنند.
از دید نیروهای ایالات متحده و ارتش افغانستان، نبرد غزنی موفقیتآمیز بود. سربازان افغان هرچند که برای برگرداندن ورق به نفع خودشان، به شدت وابسته به نیروهای ویژه و حملات هوایی ایالات متحدهاند، اما ایستادند، جنگیدند و دشمن را در عرض پنج روز پس زدند. کماندوهای افغان به خاطر عملکرد شان در میدان جنگ، احترام به دست آوردند. نوح اولسون 20 ساله متخصص ارتش میگوید: «آنها بدون شک قوی شدهاند. آنها همانقدر که میخواهیم، میخواهند این [جنگ] را پایان دهند.» افسر ارشد نیروهای امریکایی در افغانستان حمله را یک «ناکامیابی» از یک دشمن رو به نابودی اعلام کرد. دگرمن ارتش، مارتین ادونل، سخنگوی ائتلاف نظامی تحت رهبری امریکا در کابل گفت: «از لحاظ تاکتیکی، عملیاتی و استراتژیک، طالبان با این حملهی ناکام به هیچچیزی دست نیافتند جز تیترهای جذاب اما بیاهمیت.»
همانند بسیاری از روایاتی که از افغانستان سرچشمه میگیرند، حقیقت اما جایی در وسط نهفته است. با نگاهی به خسارات ناشی از جنگ در شهر غزنی، اعلام یک پیروزی واقعی برای هرکسی دشوار بود. دود از لاشهی ساختمانهای سوزاندهشده بلند بود. فروشگاههایی که به پیشواز عید، از کالا و اجناس پر شده بود، حالا چیزی جز غلاف فلزهای سیاه و در هم پیچخورده نبودند. سید محمد 63 ساله که رستورانش توانسته سالم بماند، میگوید: «در زمانی مثل این، همسایههای شما مثل برادر هستند. ما برای آنها غمگین هستیم.»
خونریزی و کشتار نیز آشکار بود. اتاقهای شفاخانه ولایتی غزنی از بیماران در سنین مختلف که در جریان حمله زخمی شده بودند، پر شده بودند. داکتر عبدالبصیر رامکی مدیر پزشکی این شفاخانه گفت که تا 16 آگوست شمار کشتهشدهها به 150 و زخمیها به 265 رسیده است. او گفت: «بسیاری از آنها زنان و کودکان بودند. همهی مردم افغانستان از این خشونت خسته شدهاند.» (گزارش سازمان ملل متحد در رابطه به غزنی از «رقم غیرقابل تایید» نقل کرده است که تعداد تلفات غیرنظامیان را بیش از 150 نفر میگوید.)
جمعهخان، یک مرد سالخورده با ریش سفید دراز، در حالیکه روی تخت شفاخانه دراز کشیده بود، گفت: «من فقط در سرک راه میرفتم. چگونه باید به زندگی در اینجا ادامه بدهم؟» جمعهخان در جریان جنگ غزنی گلولهیی به پای چپش اصابت کرده است.
برید جنرال دادان لونگ، فرمانده قولاردوی 203 ارتش ملی افغانستان به تایم گفت که 112 سرباز ارتش و پولیس افغانستان کشته و 56 تن دیگر زخمی شدهاند. او گفت که تیمش در حال بررسی وضعیت امنیتی است تا از حملات آینده جلوگیری کند. او گفت: «ما باید مطمئن شویم که این اتفاق هرگز دوباره رخ نمیدهد.»
اما اتفاقات بعد از جنگ نشان میدهند که چرا این قول بعید است که حفظ شود. در 17 آگست اشرفغنی رییسجمهور افغانستان وارد مقر نظامی مشترک در مرکز ولایت غزنی شد. او پاکستان را به خاطر حملهی طالبان مقصر دانسته و گفت که بسیاری از جنگجویان دخیل در جنگ غزنی، پس به پاکستان رفتهاند. اسلامآباد دیر زمانیست که به خاطر فراهمآوری پناهگاه امن برای طالبان افغان، مقصر دانسته میشود و غزنی در نزدیکی مناطق قبیلهیی ایالات خیبر پختونخواه و بلوچستان پاکستان قرار دارد.
غنی ادعا کرد که جنرال قمر جاوید بجوه رییس ستاد ارتش پاکستان به او از طریق تماس تلفنی اطمینان داده که به فعالیتهای بینالمرزی شورشیان پس از انتخابات 25 جولای پاکستان اجازه داده نخواهد شد. غنی گفت: «من حالا جواب میخواهم. آنها از کجا آمدند و چرا در شفاخانههای شما درمان میشوند؟» (پاکستان هرگونه دخالت را رد کرده است).
فقدان مسلم هماهنگی میان نیروهای امنیتی افغانستان به موفقیت اولیه حمله طالبان به غزنی کمک کرد. به گفتهی افسران افغان، پلیس محلی با کمبود منابع و مهمات روبهرو بود و در برقراری ارتباط مشکل داشت. علاوه بر این، دو سرباز امریکایی به تایم گفتند که شنیدهاند سربازان ارتش ملی افغانستان به صورت تصادفی به واحدهای خودشان و همچنین کاروان نیروهای امریکایی شلیک کردهاند. وقتی از فرماندهی نظامی ایالات متحده در مورد حکایت شاهدان عینی پرسیده شد، گفتند که این گزارشها هنوز تایید نشدهاند. اگر درست باشد، عدم آمادگی نیروهای افغان نشان میدهد که آنها ممکن است تا چند وقت آینده به «همکاریهای» نیروهای ویژه ایالات متحده نیاز داشته باشند.
هنگامی که جنگ بالآخره فروکش کرد، سربازان ایالات متحده منتظر بازگشت به پایگاههای خود در منطقه بودند؛ جایی که آنها آب جاری، توالت و غذایی دارند که در جعبه آماده نمیشود. بیش از یک هفته جنگ، امکان بازگشت به امکانات رفاهی مقری که دیر زمانیست ایجاد شده را به ویژه جذاب میکند. تقریبا همهی اعضای تیم خطر مرگ را پشت سر گذاشته بودند و خودشان را خوش شانس میدیدند که زنده ماندهاند. یکی از سربازان، نیمهشوخی و نیمهجدی گفت: «آفتاب بخت ما رو به غروب است. هنوز پنج ماه دیگر اینجا هستیم. بالآخره با شمارهام تماس گرفته خواهد شد.»