قدرت تزریقی؛ نفرت در داخل، عزت در خارج

قدرت تزریقی؛ نفرت در داخل، عزت در خارج

رحمت الله ارشاد


اشرف غنی و عبدالله عبدالله رهبران حکومت وحدت ملی با دستاوردهای «دونر‌پسند» به شصت‌مین اجلاس سالانه‌ی ناتو در بروکسل رفتند. فهرست دست‌آوردهای غنی برای حامیان جهانی افغانستان قطور، کهنه و فریبنده است. رییس‌جمهور در این فهرست بیشتر از 20 گروه تروریستی فعال را یادآوری می‌کند. نبرد خونین و مقاومت نیروهای امنیتی را در برابر گروه‌های تروریستی و مشخصاً داعش را یادآوری می‌کند. از عملیات‌ هوایی و زمینی علیه گروه‌های تروریستی، قربانیان ملکی، تلفات نیروهای امنیتی و خارجی‌ها یادآوری خواهد کرد. او از تلاش‌هایش برای صلح، حضار را به وجد خواهد آورد. نقطه‌ی وصل‌بودن در منطقه و تعداد «کریدورهای هوایی»، غنی را در ارائه‌ی یک سخنرانی مهیج و پر جزییات یاری می‌کند. تلاش‌های دینی از اندونیزیا، کابل، اسلام‌آباد و اکنون مکه و جده، فهرست را طولانی خواهد کرد. از همه مهمتر آتش‌بس به زعم خودش موفقانه و حرکت غافل‌گیرکننده‌ی اخیر برای دست‌گیری چند فرمانده غیرمسوول مسلح ستایش‌های موجود از رهبری غرب‌پسندانه غنی در افغانستان را چند برابر خواهد کرد.

تجارب طولانی و استثنایی غنی از کار و رابطه با نهادها، افراد و دولت‌های غربی او را نسبت به حریفان سیاسی داخلی در عرصه مدیریتی، امتیاز داده است. آشنایی او با فضا و نقش نهادهای خصوصی در بازار سیاسی و مدیریتی قرن بیست و یک، او را در داخل مجهزتر از دیگران و در خارج محبوب‌تر ساخته است. غنی ضمن آشنایی و تجربه‌ی طولانی از نوعیت رابطه‌ی متقابل با نهادهای غربی، بهره‌برداری فراوانی در راستای محبوبیت فردی و تیمی‌اش کرده است. از زمان مبارزات انتخاباتی در سال 2014 تا اکنون او رابطه‌ی تنگاتنگ با نهادهای لابی‌گری در امریکا داشته و مصارف هنگفتی را برای برد شخصی و محبوبیت تیمی‌اش به مصرف رسانده است.

او با «امتیازات دولتی و قراردادهای پیوسته‌ی لابی‌گری» در آمریکا اکنون یکی از سکان‌داران رابطه‌های سیاسی و استراتژیک با سناتوران، وکلاً، نهادهای سیاست‌گذاری، امنیتی و مقامات دولتی است. فهم غنی از نهادهای غربی و تأثیر آن بر قضاوت افکارعمومی غربی و رابطه‌سازی و نفوذ کردن در مجاری تصمیم‌گیری، عینی و اثرگذارتر از نفرتی است که در داخل افغانستان علیه او وجود دارد

افزون براین، غنی ایده‌ها و افکارش برای آینده‌ی افغانستان را با دو ابزار متبارز دیگر حداقل در حلقه‌ی حامیان بین المللی افغانستان قابل پسند ساخته است. مدیریت انجویی و استخدام‌های غربی و رفیقانه. تأثیرگذار‌ترین و صاحب صلاحیت‌ترین افراد در حکومت غنی آنانی است که کارمند نهاد شخصی‌اش در آمریکاست و یا آنانی که از تجربه‌ی حداقل یک و نیم دهه‌ی حضورش در افغانستان به رفاقت شخصی و شناخت رو در رو با رییس‌جمهور رسیده‌اند.

در مقابل مخالفان غنی نسل آخر جهادی‌ها و رهبران قومی است که علاوه بر نادانی بارز از مناسبات، نهادها، روندهای تصمیم‌گیری و فاکتورهای تصمیم‌گذار بر قضاوت‌ها و تصمیم‌گیری‌ها، گذشته‌ی را با خود حمل می‌کنند که بُن‌مایه‌ی یک رابطه‌ی استراتژیک و اطمنانی برای کار با نهادها و دولت‌های خارجی نمی‌توانند محسوب شوند. افزون برآن، تجربه‌ی حضور سیاسی و دولتی مستقیم و غیرمستقیم بخش وسیع از مخالفان سیاسی غنی در چند دهه‌ گذشته‌ی افغانستان نه برای حامیان افغانستان و نه برای مردم افغانستان قابل دفاع و حمایت است.

بنابراین، حضور غنی در شصت‌مین اجلاس ناتو پر دستاورد و تأثیرگذار است. بحث بر سر افغانستانی که غنی با فهرست هر چندکهنه و فریبنده از آن نمایندگی می‌کند، یک نتیجه‌ی قابل پیش‌بینی را در پی دارد؛ تمدید حمایت از افغانستان و احتمالآ تعهدات تازه.

اما سرنوشت افغانستان و آینده‌ی ثبات در این کشور صرفاً به حمایت ناتو و کسب رضایت حامیان افغانستان توسط رییس‌جمهور نیست. اگر احتمال خروج آمریکا از ناتو و ناتوانی این سازمان در انجام تعهداتش در درازمدت را نادیده بگیریم، آنچه اما نگران‌کننده و قابل تأمل است، فروپاشی و اختلاف فزاینده داخلی است.

خبر اول شدن دیدار معاون اول و دوم رییس‌جمهوری افغانستان در انقره در رسانه‌های متعدد داخلی و شماری از رسانه‌های خارجی، مخابره‌ی واقعیت دیگر از افغانستان است. در شرایطی که نشست عالمان دین در مکه و نشست ناتو در بروکسل دایر می‌شود، مردم اما ترجیح می‌دهند حواشی دیدار معاونان رییس‌جمهور را بخوانند.

همزمان با سفر غنی و عبدالله به بروکسل، در شماری از ولایات شمالی عکس‌های آنها به آتش کشیده شدند و بنادر وارداتی و تجاری افغانستان مسدود و دست‌کم در هشت‌مین روز اعتراض ضد دولتی، 7 ولایت افغانستان شاهد اعتراضات بود. سه حزب شناخته شده و تأثیرگذار افغانستان برای سران ناتو نامه‌ی سرگشاده فرستادند و از قوم‌گرایی و تعصب غنی شکایت کردند. تبارز اختلافات داخلی و قومی به شکل متنوع و از سراسر افغانستان در رسانه‌ها لحظه به لحظه متبارز می‌شود.

با این وجود، آنچه از چشم رهبران دولت و حامیان افغانستان افتاده است، این اختلافات فزاینده است که بر عکس خوشبینی‌های ارقامی و بیرونی، مردم را ناامید و نفرت از حکومت را افزایش داده است. درحالی که رییس‌جمهور مست از اقدامات ارقامی و پیشرفت‌های صلح خواهی‌اش هست، واقعیت نگران‌کننده اما بزرگ شدن خطوط قومی و هویتی است که دست‌کم چهار دهه افغانستان را متوقف کرده و هیچ زمامداری با استبداد تمام نتوانسته با انکار یا اجبار افغانستان را از این بُن‌بست عبور دهد.

درحالی که خوشبینی‌های فصل هم‌آغوشی با غرب و متحدان قدرت‌مند فروکش می‌کند، یک و نیم دهه تلاش برای مردم‌سالاری و ملت‌سازی به نظر می‌رسد به نقطه‌ی عطفی رسیده است. نهادهای دموکراتیک ویران و باورمندی به برگشتن به خطوط قومی بیش از هر زمانی در یک و نیم دهه گذشته افزایش یافته است.

غنی و حامیان دولت افغانستان نمی‌توانند در فصل واگرایی مردم از ارزش‌های دموکراتیک، ملی‌گرایانه وحاکمیت قانون با توسل به اتحاد و اعتماد یک‌جانبه‌ی کل افغانستان را هدایت و رهبری کنند. آنچه در ده و دهات و در میان مردم زمزمه و تجربه می‌شوند، متفاوت‌تر از گفت‌وگوی سیاسی و دیپلماتیک در یک کاخ مفشن و شهر زیبای بروکسل است. امیدواری‌ها و برنامه‌ریزی‌های پیوسته برای آینده‌ی افغانستان در بیرون از افغانستان و در نبود مردم تا هنوز نتیجه‌ی کامل و قاطع در پی نداشته و نخواهند داشت.

برعکس آنچه در داخل جریان دارد، برگشت حاکمیت گذشته‌ی افغانستان است. برگشت قوم و تکیه بر آدرس‌های قومی به جای نهادهای دولتی و حاکمیت یگانه و مشروع مبتنی بر قانون اساسی.

پایداری نهاد دولت و ثبات سیاسی در افغانستان بی‌تردید منوط به دوام حمایت مالی، سیاسی و امنیتی حامیان افغانستان است. اما یگانه عامل تأثیرگذار هرگز نیست. ثبات پس از حکومت وحدت ملی مستقیماً منوط است به یک اجماع و توافق داخلی که پس از یک و نیم دهه در آستانه‌ی فروپاشی است و این فروپاشی تنها در سطح چند سیاست‌مدار قومی و حزبی نیست. این آغاز یک بی‌اعتباری و خصومت تازه است که اگر با انکار و فراموشی مواجه می‌شود، بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود.

افغانستان بدون اجماع جریان‌های سیاسی و قومی، پایدار نیست و هیچ حمایتی نمی‌تواند مردم را همیشه در شهرها و قریه‌ها نگهدارند. نادیده گرفتن این اختلافات و خواست‌ها در نهایتش مقطع کوچک زمانی را در بر می‌گیرد که آنانی که در کوه اند و در جنگ به شهر برگردند و آنانی که در شهرند و در صلح به کوه برگردند.

ما برای ثبات سیاسی به تلاش بیشتر از کسب حمایت جهانی به هر قیمتی ضرورت داریم. توافق داخلی مهم‌تر از حمایت خارجی است. ما قطعاً فراموش کرده‌ایم که تمامی صلح‌ها و جنگ‌ها در این کشور توسط همین مردم امضا و آغاز شد. ما نمی‌توانیم ببینیم که وضعیت به جایی کشیده که تمام افغانستان صلح را تأمین نمی‌توانند اما تمام افغانستان می‌توانند جنگ کنند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *