چرا برخی از جوامع تصامیم فاجعه‌بار می‌گیرند؟ – بخش هفتم

جارد دایموند
مترجم: غفار صفا

در سراسر تاریخ مکتوب،کارکردها یا عدم تحرک پادشاهان، فرماندهان و سیاست‌مداران عامل اصلی فروپاشی‌های اجتماعی بوده است. به‌شمول پادشاهان مایاها، فرماندهان نورس گرینلند و رواندای معاصرکه از آن‌ها در این کتاب بحث شده است. باربارا تاکمن Barbara Tuchman درکتاب خویش «نابخردی» The March of Folly (حسن کامشاد این کتاب را به نام «تاریخ بی‌خردی: از تروا تا ویتنام» به فارسی ترجمه کرده که باتوجه به محتوای کتاب، ترجمه‌ی مفهوم آن است.) را به مثال‌های مشهور از تصامیم فاجعه‌بار تاریخی اختصاص داده است. از راه دادن «اسب تروا» (اشاره به اسب چوبینی که براساس افسانه‌های قدیم، یونانی‌ها از آن به‌عنوان یک ترفند برای اشغال شهر تروا که مدت ده سال در محاصره‌ی بی‌ثمرشان قرار داشت، استفاده کردند. یونانی‌ها بامهارت شماری از جنگجویان کارآزموده‌ی خود را به داخل این اسب بزرگ چوبین جابه‌جا و در میدان جنگ رها کردند. اهالی تروا باوجود هشدارهای برخی از افراد هوشمند، آن را به نشانه‌ی پیروزی در جنگ، داخل شهر بردند تا به‌عنوان تحفه برای پادشاه تقدیم کنند. شب‌هنگام آن جنگجویان یونانی از شکم اسب بیرون آمده دروازه‌های شهر را به روی عساکر یونانی که دوباره برگشته بودند گشودند و بدین‌گونه شهر را اشغال کردند-م) توسط باشندگان تروا به داخل حصارهای‌شان گرفته تا نقش پاپ‌های دوره‌ی رنسانس در پیروزی پروتستانتیسم، تصمیم آلمانی‌ها در استفاده‌ی نامحدود از نیروهای زیردریایی در جنگ اول جهانی (که موجب اعلان جنگ از جانب امریکا گردید) و حمله‌ی جاپان بر پرل هاربرکه این حرکت نیز موجب اعلان جنگ امریکا و شمولیت‌اش در جنگ دوم جهانی سال ۱۹۴۱ شد. چنان‌که باربارا تاکمن خلاصه کرده «مهم‌ترین نیرو در میان نیروهای تأثیرگذار بر نابخردی سیاسی، شهوت رسیدن به قدرت است که توسیدس آن را «پرشورترین احساسات» نامیده. سرعت عمل رییسان جزیره‌ی ایسترو پادشاهان مایاها در قطع جنگلات، به‌جای حفاظت از آنان، نتیجه‌ی همین شهوت برای ماندن در قدرت است: موقعیت این شاهان و رییسان بستگی داشت به برافراشتن مجسمه‌ها و آثار بزرگتر نسبت به رقبای‌شان. از این‌رو آن‌ها به دام یک رقابت بسیار پیچیده افتاده بودند. مثلاً، اگر پادشاه یا رییسی به‌خاطر حفظ جنگلات مجسمه‌های کوچک برپا می‌کرد، مورد استهزا قرارگرفته و موقعیتش را از دست می‌داد؛ مشکلی رایج در رقابت بر سر اعتبار و حیثیت، که مردم در یک بازه‌ی زمانی کوتاه برایش اهمیت قایل‌اند.
برخلاف، احتمال ناکامی در حل مشکلات شناخته شده، به‌دلیل تصادم منافع بین نخبگان و مردم، در جامعه‌یی که نخبگان آن نمی‌توانند از پیامدهای رفتارشان فرار کنند، بسیار کم است. در فصل آخر کتاب خواهیم دید که بلندترین سطح آگاهی از محیط زیست در میان هالندی‌های قدیم، برمی‌گردد به این‌که بیشتر این مردم (به‌شمول سیاست‌مداران‌شان) خانه‌های مسکونی خود را در جاهایی بنا کرده‌اند که پایین‌تر از سطح دریاست، جایی‌که فقط دیواره‌های ساحلی به‌عنوان حد فاصل میان آن‌ها و غرق شدن‌شان در آب دریا، ایستاده‌اند. از این‌رو، این نوع برنامه‌ریزی‌های احمقانه در مورد اراضی به‌واسطه‌ی سیاست‌مداران می‌تواند یک نوع خودآسیب‌رسانی باشد. مثل این‌که، طبقه‌ی ممتاز گینه‌ی نو، مانند سایر مردم عادی در کلبه‌های مشابه کلبه‌های دیگران زندگی می‌کنند، از محل مشترکی چوب سوخت و تعمیراتی به‌دست می‌آورند. در نتیجه انگیزه‌ی بالایی برای حل نیازهای جامعه‌ی خویش در حمایت از یک جنگلداری پایدار دارند (فصل۹).
تمام مثال‌هایی که در صفحات پیشین داده شد، نشان‌دهنده‌ی وضعیتی است که در آن یک جامعه در تلاش برای حل مشکلاتش به‌دلیل این‌که دوام آن مشکلات به نفع برخی از افراد است، ناکام مانده‌اند. برخلافِ آن‌چه که «رفتار عقلانی» می‌خوانند، عامل دیگری که در ناکامی برای حل مشکلات شناخته شده دخیل است، رفتاری است که دانشمندان علوم اجتماعی آن را به‌عنوان «رفتار غیرعقلانی» ارزیابی می‌کنند: مثلاً رفتاری که برای همه می‌تواند آسیب بزند. یک‌چنین رفتار غیرعقلانی هنگامی پدید می‌آید که همه‌ی ما در اثر تصادم ارزش‌ها آسیب ببینیم: ممکن است یک وضعیت نامطلوب را به‌دلیل این‌که عمیقاً به‌عنوان یک ارزش دوست‌داشتنی به آن چسبیده‌ایم، نادیده بگیریم. «ادامه‌ی اشتباه»، «انعطاف‌ناپذیری»، «نادیده‌گرفتن نشانه‌های منفی»، و «تحجر ذهنی یا عدم تحرک» جمله‌هایی‌اند که باربارا تاکمن در توضیح ویژگی‌های انسانی یک‌چنین وضعیتی به‌کار می‌برد: روان‌شناسان مفهوم «اثرِ هزینه‌ی نابرگشتنی» sunk- cost effct را برای این ویژگی به‌کار می‌برند: حس می‌کنیم سیاستی را رها می‌کنیم یا سهامی را می‌فروشیم که روی آن سرمایه‌گذاری سنگینی کرده‌ایم.
ارزش‌های دینی که عمیقاَ و به‌شدت از آن پاسداری می‌شود، عامل همیشگی رفتارهای فاجعه‌بار به‌حساب می‌روند. به‌گونه‌ی مثال، بیشترین قسمت قطع درختان در جزیره‌ی ایستر انگیزه‌ی دینی دارد: آنان به‌منظور انتقال و برپا داشتن مجسمه‌های بزرگ سنگی جهت نیایش، به کنده‌های چوب نیاز داشتند. در عین زمان، ولی ۹۰۰۰ مایل دورتر در نیم‌کره‌یی دیگر، مردمان نورس گرینلند به‌عنوان پیروان مسیحیت ارزش‌های دینی خود را دنبال می‌کردند؛ آن ارزش‌ها، هویت اروپایی، شیوه‌ی زندگی محافظه‌کارانه در یک محیط بسیار دشوار (که بسیاری از اختراعات می‌توانست در شرایطی آن‌چنانی منجر به شکست شود) و جامعه‌ی هم‌بسته و متقابلاً حمایت‌کننده به آن‌ها این فرصت را داد تا سده‌ها دوام بیاوند. اما آن ارزش‌های پسندیده (و مفید برای یک مدت طولانی) هم‌چنان مانع از ایجاد دگرگونی‌های جدی در شیوه‌ی زندگی‌شان و پذیرش انتخابی فناوری‌های اینویت‌ها که می‌توانست کمک‌شان کند تا برای مدت طولانی‌تری دوام بیاورند، نیز شد.