چرا انتخابات می‌تواند باعث شکست یا بهبودی روند صلح شود؟

دیپلمات – نوح کوبرن
ترجمه: جلیل پژواک

برگزاری انتخابات پارلمانی افغانستان برای ماه اکتوبر برنامه‌ریزی شده است و افغانستان فرصت این را دارد که اعضای میانه‌رو گروه طالبان را به دولت بیاورد و گام مهمی در راستای دستیابی به صلح پایدار بردارد. با این‌حال، همین انتخاباتی که قرار است در ماه اکتوبر برگزار شود، می‌تواند ائتلاف شکننده‌یی را که در حال حاضر در کشور برقرار است برهم زند و حتا دروازه را برای یک بحران بزرگ‌تر باز کند. ماه‌های بعدی نیازمند دیپلماسی محتاطانه در همه‌ی جوانب است تا اطمینان حاصل شود که انتخابات هرگونه امیدی را که برای صلح در کشور موجود است نابود نمی‌کند.
این هفته کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان روند ثبت‌نام رأی‌دهندگان برای انتخابات پارلمانی افغانستان را که پس از سه سال تأخیر، قرار است بر اساس زمان‌بندی این کمیسیون در 20 اکتوبر برگزار شود، آغاز کرد. این امر در لحظه‌یی اتفاق می‌افتد که دولت افغانستان و طالبان نسبت به هر زمانی در یک دهه‌ی گذشته، به مذاکرات واقعی [برای صلح] نزدیک‌تر شده‌اند. مذاکرات صلح و هم‌زمان آمادگی برای انتخابات باعث به‌میان آمدن سوالات مهمی شده است: این‌که آیا طالبان مایل به شرکت در انتخابات خواهند بود یا خیر و این‌که‌ی جامعه جهانی از چنین مشارکتی حمایت خواهد کرد یا خیر. پاسخ‌ درست به این سوالات می‌توند افغانستان را به صلح نزدیک‌تر کند اما دستاوردهایی را که افغانستان تاکنون در رابطه به روند صلح داشته نیز تهدید به نابودی می‌کند.
انتخابات به‌عنوان بخشی از فرایند صلح
یکی از چالش‌های مذاکرات میان دولت افغانستان و طالبان این واقعیت است که هیچ توافق روشنی در مورد این‌که وضعیت نهایی ممکن است چگونه به‌نظر برسد، وجود ندارد. آیا طالبان واقعا علاقه‌مند ورود به دولت فعلی خواهند بود؟ آیا دولت بخش‌هایی از کشور را در برخی موارد، به طالبان واگذار خواهد کرد؟
هر دو بعید به‌نظر می‌رسند.
مهم‌تر از همه، وضعیت توافق فعلی تشریک قدرت در دولت وحدت ملی میان اشرف غنی، رییس‌جمهور پشتون و عبدالله عبدالله رییس اجرایی دولت –که از سوی بسیاری‌های به‌عنوان نماینده‌ی گروه‌های اقلیت کشور در دولت پنداشته می‌شود- چندان رو‌به‌راه نیست. دادن‌ چوکی به طالبان لزوما به‌معنای ستاندن و دادن چوکی‌های چهره‌های سیاسی -به طالبان- است، چهره‌هایی که میلی به واگذاری قدرتی که در سال‌های اخیر برای خود کسب کرده‌اند، ندارند. انتخابات برای کشور یک «بازنشانی» خواهد بود؛ امری که اجازه می‌دهد جناح‌های مختلفی که الزاما بخشی از دولت درازمدت افغانستان خواهند بود، سهم متناسب‌تری در نمایندگی از منابع دولتی داشته باشند.
تنها نمونه‌ی واقعی ادغام مجدد گروه‌های شورشی در افغانستان، توافق اخیری است که بین دولت و گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی به‌میان آمد. در حالی‌که پیروان حکمتیار تا حد زیادی به دولت فعلی پیوسته‌اند، اما این توافق هم از لحاظ سیاسی –دادن امتیاز سیاسی به اعضای حزب اسلامی- و هم از لحاظ منابع –امتیازات مادی- هزینه‌ی قابل توجهی روی دست دولت گذاشته است. طالبان اما بسیار بزرگ‌تر از حزب اسلامی‌اند و هم‌چنین از حمایت بیشتری در میان جوامع خاص افغان‌های عادی برخوردار اند. این امر روند مصالحه –مانند روند مصالحه با حزب اسلامی- را بسیار دشوارتر خواهد کرد.
به همین دلیل است که انتخابات به‌موقع می‌تواند به‌عنوان ابزار مهمی برای ادغام مجدد اعضای طالبان، به‌ویژه رهبران خاص و سطح‌ پایین این گروه عمل کند. انتخابات پارلمانی به جوامع فرصتی خواهد داد تا شخصیت‌هایی را انتخاب کنند که از ارزش‌های آن‌ها نمایندگی و پاسداری می‌کنند. آن‌ها نیز احتمالا یک نیروی میانه‌رو دارند. در جریان جنگ جاری، رهبران شورشیان با رادیکال‌ترین لفاظی‌ها از ماهیت قطبی‌کننده‌ی جنگ سود برده‌اند. در یک انتخابات، برای به‌دست‌آوردن [رأی] بخش‌های میانه‌روتر مردم، این احتمال وجود دارد که نفوذ رهبران میانه‌روتر طالبان با هزینه‌ی همکاران سرکش‌تر آن‌ها افزایش یابد؛ امری که خود باعث تعضعیف بیشتر جناح‌هایی از طالبان خواهد شد، که تمایل کمتری به کار در راستای صلح دارند.
تهدیدی که انتخابات در بر دارد
در حالی‌که انتخابات پیش‌رو فرصت واقعی را برای آن‌هایی که در راستای صلح در افغانستان کار می‌کنند در بر دارد، اما انتخابات در این کشور به‌ندرت امر مسالمت‌آمیز بوده است. با این‌که انتخابات اولیه‌ی ریاست‌جمهوری در سال 2004 از اشتراک‌ گسترده‌ی مردم برخوردار بود، اما تعداد رأی‌دهندگان در سال‌های اخیر به‌خاطر رشد فساد و تقلب کاهش یافته است.
اخیرا انتخابات بحث‌برانگیز سال 2014 منتج به بزرگ‌ترین بازشماری آرا شد که تا حال از سوی سازمان ملل متحد نظارت شده است. از آن‌جایی که متحدان غنی و عبدالله تهدید به خروج از انتخابات کردند و ترس از حتا یک جنگ داخلی گسترده‌تر افزایش یافت، وزیر امور خارجه‌ی وقت امریکا، جان کری، توافقی را بین دو جناح ایجاد کرد. این توافق تا امروز، به سختی، ادامه دارد.
بخشی از مشکلات مداوم [افغانستان] رهبران محلی بوده‌اند. نمونه‌ی آن والی سابق بلخ، عطامحمد نور است، که تهدید کرد از توافق تشریک قدرت (میان غنی و هم‌حزبی‌اش عبدالله) خارج می‌شود؛ توافقی که از منظر قانون اساسی از قبل زیر سوال است. در میان بسیاری از گروه‌های اقلیت افغانستان این حس وجود دارد که دولت از آن‌ها محافظت نکرده است و حملات، به‌ویژه بالای هزاره‌های شیعه افزایش یافته است. این امر موجب شده است که غنی و سایر رهبران زمان بیشتری را صرف حصول اطمینان از این مسأله کنند که متحدان خودشان به آن‌ها وفادار باقی بمانند؛ امری که به نوبه‌ی خود باعث شده که آن‌ها -غنی و سایر رهبران- زمان کمی برای رسیدگی به طالبان یا سایر گروه‌های شورشی داشته باشند. دور جدید رای‌گیری، مخصوصا اگر گروه‌های خاصی هم‌چون اقلیت‌ها، زنان یا جوانان احساس محرومیت کنند و یا تقلب گسترده‌ی دور قبلی انتخابات تکرار شود، می‌تواند به‌طور کامل این تعادل ظریف را برهم بزند.
این، جایی است که روند صلح و انتخابات می‌توانند به یکدیگر کمک کنند. مذاکرات صلح فراگیر‌تر که گروه‌هایی را از هر گوشه‌ی جامعه‌ی گوناگون افغانستان گردهم جمع کند، می‌تواند راه را برای نسل جدیدی از رهبری هموار کند که در تلاش‌اند 35 سال جنگ و درگیری را پشت سر بگذارند. جامعه‌ی جهانی در موقعیتی است که کمک‌های فنی و سیاسی ارزش‌مند [برای افغانستان] فراهم کند. تعهد از جانب دولت امریکا و متحدانش برای همکاری مالی «فقط» به دولت مشروعی که از طریق انتخابات شفاف ایجاد شده باشد، می‌تواند فشار درخوری روی گروه‌های مختلف وارد کند تا در این انتخابات شرکت کنند.
این امر نیازمند مقداری دیپلماسی ظریف خواهد بود. بسیاری از رهبران افغان در حال بازی یک «بازی» کوتاه‌مدت هستند. آن‌ها به‌جای سرمایه‌گذاری بلندمدت در کشور، سخت تلاش می‌کنند تا موقعیت کنونی خود را حفظ کنند. ایالات متحده و متحدانش همچنان از نقش کلیدی برای معتدل کردن مذاکرات جاری برخوردار اند و می‌توانند تضمین‌های امنیتی اساسی و انگیزشی برای کشاندن گروه‌های مختلف به میز مذاکره فراهم کنند.
در حالی‌که تعداد اندکی در خارج از افغانستن توجه آن‌چنانی به انتخابات محلی این کشور داشته‌اند، اما چگونگی تطابق انتخابات‌ پیش‌رو با مذاکرات صلح می‌تواند تعیین کند که آیا ایالات متحده و متحدان آن قادر خواهند بود سربازان خویش را، بدون ترس از فروپاشی دولت [افغانستان] به خانه بازگردانند یا خیر.