عبدالکبیر صالحی
اشاره: عنوان فوق، نام اثری پژوهشی است که توسط عبدالکبیر صالحی به نگارش درآمده و از سوی انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان (AISS) به چاپ رسیده است. نوشتار حاضر، حاوی چکیدهی مطالبِ این اثر میباشد.
***
از زمان ورود اسلام به هرات حدوداً 1420 سال سپری میشود. بر پایهی گزارشهای تاریخی، سپاهیان مسلمان در سال بیستودوم هجری به سرکردگیِ «اَحنَف بن قیس تمیمی» که یکی از سلحشورمردانِ عصر پیامبر بود، به خراسان یورش آوردند و با راهاندازی جنگهای خونبار و پرکشتار، شهرهای این سرزمین را یکی پس از دیگری تصرف کردند. هرات یکی از این شهرها بود که دروازههای آن با زور شمشیر و سرنیزه به روی سپاه اسلام گشوده شد.
اهالیِ هرات که پیرو آیین زردشتی بودند، تا مدتها تازیانِ مسلمان را به چشم نیروی متجاوز میدیدند و با راهاندازی جنبشهای آزادیبخش، دست به شورش و نافرمانی میزدند. سالها گذشت تا سرانجام هراتیان چیرگیِ مسلمانان بر سرزمینشان را پذیرفتند و آهسته-آهسته با این آیین جدید و نوپدید خوی گرفتند؛ برخی از آنها منقاد و گرویدهی آن شدند و برخی دیگر به کیش نیاکانِ خویش وفادار ماندند و با پرداخت جزیه و خراج، در کنار مسلمانان به زندگیِ خود ادامه دادند.
تازهمسلمانانِ هرات از همان آغاز تلاش ورزیدند تا آموزهها و معارف کیش جدید خویش را هرچه بهتر و عمیقتر بفهمند؛ تلاشی که بهخوبی به ثمر نشست و آنان نهتنها به فهمی دقیق و عمیق از اسلام نائل آمدند، بل در راستای تکوین، تدوین و گسترش علوم عقلی و نقلیِ اسلامی نیز سهمی ارزنده و درخشنده ایفا کردند.
در فاصلهی سدههای دوم تا دهم هجری، هرات یکی از کانونهای مهم فرهنگ و تمدن اسلامی بهشمار میرفت و دینپژوهی و مطالعهی علمی اسلام در محافل و مجامع دینیِ این شهر رونقی فراوان داشت. فضاهای علمی هرات آکنده از تنوع گفتمانی بود و جریانهای مختلف فقهی، کلامی و عرفانی نظیر حنفیه، شافعیه، حنبلیه، امامیه، اسماعیلیه، معتزله، خوارج، کَرّامیه، نجّاریه، حروفیه، قادریه، چشتیه، نقشبندیه و نعمتاللهیه در این شهر حضور و فعالیت داشتند. شماری از این جریانها تاکنون در این شهر به حیات خود ادامه دادهاند و شماری دیگر در گذر رویدادهای سیاسی-اجتماعی پس از قرن دهم، به انقراض یا هجرت روی آوردهاند و جای خود را برای ظهور گفتمانهای جدید و نوپدید خالی کردهاند.
به این ترتیب، ما در هرات معاصر، شاهد فعالیت و حضور حداقل ده جریان دینیِ مختلف هستیم که برخی از آنها از پیشینهیی چندصدساله برخوردار اند و برخی دیگر بیشتر از چند دهه قدمت ندارند. این جریانهای دهگانه در سرفصلهای زیر قابل تصنیفاند:
1) جریانهای محافظهکار سنتی: جریانهای محافظهکار سنتی به گروههایی از مسلمانان اطلاق میشود که بر مرجعیت و حجیت بیچونوچرای سنت یا میراث فکریِ پیشینیان پای میفشارند و با دفاع متعصبانه و متصلبانه از تقلید گذشتگان، هرگونه رهیافت نظریِ فراسنتی به نیازهای نوین جامعه را بدعت و نامشروع میپندارند. مهمترین دغدغه و دلمشغولی جریانهای سنتی، تطبیق بایدها و نبایدهای شرعی در زندگی شخصی و خانوادگی است. آنان اصولاً داعیهی سیاسی ندارند و در تقلاّی دستیابی به قدرت و حکومت نمیباشند و با هر نظام سیاسییی که نسبت به آیینهای دینی و مذهبیشان احترام قائل شود و متعرض فعالیتهای عبادی و تبلیغی آنان نگردد، کنار میآیند و عموماً از توسل به خشونت و تندروی اجتناب میورزند. در حال حاضر، چهار جریان محافظهکار سنتی بهشمول حنفیت سنتی، تشیع سنتی، جماعت تبلیغ و طرق صوفیانه در هرات حضور پررنگی دارند.
2) جریانهای اسلام سیاسی: اسلام سیاسی که برخی از صاحبنظران آن را «اسلامگرایی» نیز میخوانند، گفتمانی است توتالیتر و تمامیتخواه که اسلام را دارای طرحی فراگیر و برنامهیی جامع برای ساماندهیِ تمام شئون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگیِ جوامع بشری میداند و با برافرشتن پرچمِ «الإسلامُ هُوالحَلّ»، ادعا میکند که چارهی تمام چالشها و مشکلاتِ فراروی بشر در آموزههای اسلامی نهفته است. خصلتِ تمامیتخواهانهی اسلام سیاسی به این ایدئولوژی جرأت میبخشد تا تمام نابهسامانیهای موجود در جوامع بشری را در روشنایی تکعاملِ «دوری از اسلام» تحلیل کند و برپایی حکومتِ اسلامی را یگانه راهحل برای رفع این نابهسامانیها قلمداد نماید. گفتمان اسلام سیاسی با اتکا به فراروایتِ «پیکار مستمر حق و باطل»، مسیر تاریخ جهان از درازنای گذشته تا ژرفنای آینده را مشخص میکند. بر بنیاد این فراروایت، پیکار «حق» با «باطل» پیوسته ادامه مییابد و سرانجام، چیرگیِ «خیر» بر «شر»، سرنوشتِ محتوم تاریخ میباشد و در این میان، حکومت اسلامی وظیفه دارد که با رهبری و گردانندگی این پیکارِ مقدس، زمینهی این چیرگی را فراهم آورد.
اسلام سیاسی ایدئولوژییی یکدست نیست و جریانهای مختلفی نظیر دیوبندیسم، سلفیت، اخوانالمسلمین، حزبالتحریر و خمینیسم را در زیر چتر خود جای میدهد. از این میان، چهار جریان نخست به منظومهی الهیاتِ اهل سنت وابسته میباشند؛ حالآنکه خمینیسم که ما در این نوشتار آن را تشیع انقلابی نامیدهایم، از الهیاتِ شیعی سرچشمه میگیرد. تفاوتهای بنیادینِ موجود بین این جریانها باعث میشود که –به نسبتهایی کموبیش مختلف- قرائتِ یکدیگر از گزارههای دینی را بر نتابند. اما رویکرد معطوف به قدرت و سیاست، ویژگی مشترکی است که تمام آنها را زیر چترِ «اسلامِ سیاسی» در صفی واحد کنارِ یکدیگر قرار میدهد. در واقع تمام جریانهای پیشگفته اسلام را دارای نظام و نظریهیی سیاسی میدانند و با این داعیه تلاش میورزند تا از هر طریقِ ممکن، بر مسند حکومت بنشینند و به نام دین، حکمفرمایی کنند.
ویژگی مشترک دیگری که در تمام جریانهای اسلام سیاسی وجود دارد، رهیافت موافق آنان نسبت به کاربست خشونت است. همهی آنان توسل به خشونت را برای رسیدن به اهداف و مقاصدِ عُلیای خود مُجاز و مشروع میشمارند و از خونریزی و جنگافروزی به منظور تحکیم پایههای حکومت دینی، ابایی ندارند.
3) جریان نواندیشی دینی: نواندیشی دینی رهیافتی نظری است که فهم رائج از اسلام را به چالش میکشد و میکوشد تا بین آموزههای دین و استلزاماتِ دنیای نوین پیوندی سازواره برقرار کند. پیشینهی ظهور نواندیشیِ دینی در جهان اسلام به نیمهی دوم سدهی نوزدهم برمیگردد.
تمام جریانهای فوقالذکر در اثر پژوهشی «گونهشناسی جریانهای دینی در هرات معاصر» مورد بررسی قرار گرفته است. این اثر توسط عبدالکبیر صالحی به نگارش درآمده و به همت انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان (AISS) چاپ شده است. آیین رونمایی این اثر به تاریخ 22 حوت برگزار گردید و نسخة کامل آن در وبسایت و صفحة فیسبوک انستیوت مطالعات استراتژیک قابل دریافت است. نگارنده تلاش ورزیده است تا از سیر تاریخی این جریانها گزارشی کوتاه ارائه کند و کارنامهی کنونی آنها را –بهویژه در هرات- مورد بررسی ناقدانه و آسیبشناسانه قرار دهد. بر بنیاد کندوکاوهای نگارنده، تاکنون کسی زحمت بررسی و بازشناسیِ پیشینه و کارنامهی جریانهای دینیِ هرات را بر خود هموار نکرده است و کتاب یا رسالهی مستقلی در این زمینه به نگارش درنیاورده است. فقدان نگاه آسیبشناسانه و ناقدانه نسبت به جریانهای دینی باعث شده است که مردم به آنها به دیدهی قداست بنگرند و کاستیها و ناراستیهایشان را از دایرهی التفات دور نگه دارند. اثر پژوهشی فوقالذکر تلاش دارد تا کژیها و نارساییهای این جریانها را بر آفتاب بیفکند و از این رهگذر، آنها را از سپهر قداست به زیر آورد.