محمدیونس زاولی
معمولا منشاء اندیشههای برابریخواهانهی زنان را به یونان باستان پیوند میدهند و بحث برابری زنان و مردان را در قرون وسطا و بعدها نیز در عصر روشنگری در اروپای غربی جستوجو میکنند. تصور عمومی این است که مبارزات عدالتخواهانهی زنان مربوط اواخر قرن نوزدهم در اروپایی غربی و امریکای شمالی میشود که زنان برای حق دستمزد و حق مالکیت عادلانه مبارزه کردند.
از این منظر به حضور زنان در عرصههای اقتصای، اجتماعی و سیاسی در کشورهای غربی بیشتر پرداخته شده است و باور عمومی در کشورهای رو به توسعه این است که حضور زنان در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یک پدیدهی مدرن است. اما مطالعات نشان میدهد که حضور زنان در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در شرق و منطقهی ما پیشینهیی طولانی دارد. جک ویدرفورد در کتاب «تاریخ پنهان ملکههای مغول» نشان میدهد که چطور چنگیز خان توانست از توانایی رهبری زنان بهرهمند گردد و چطور وی به زنان ارج قایل میشد. کتاب، نقش خاتونها و زنان مغول در توسعهی تجارت در مسیر راه ابریشم و نیز گسترش تعلیم و تربیه در قلمرو مغولها را توضیح میدهد. وی با برداشتها از آثار نویسندههای غربی، چینی و ایرانی به این باور است که زنان در شرق و امپراتوری مغولی نهتنها در امور سیاسی شرکت میکردند بلکه در امور اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز تاثیرات وسیعی داشتند.
به باور نویسنده، این مساله در مورد تساهل دینی نیز صدق میکند. برداشت عمومی این است که تساهل دینی نتیجهی جنبش اصلاحگری دینی در اروپای غربی و دورهی روشنگری است، در حالیکه چنگیز خان و سلسلهحکومتهای مغولی پیشقراولان گسترش تساهل دینی بودهاند. در دورهی آنها نهتنها مردم آزاد بودند که هر دینی را برگزینند، بلکه مسوولین حکومتی و مقامات بلندپایه و اعضای خانوادهی سلطنتی بهشمول خاتونها (ملکهها) آزادی انتخاب دین و آیینهای جدید را داشتند. امپراتوری چنگیز خان و سلسلههای مغولی از چین تا آسیای مرکزی، ایران و هند اشاعهدهنده و ترویجکنندهی تساهل دینی بودند. قلمرو فتوحات و امپراتوری بزرگ چنگیز خان شامل میلیونها انسان از ادیان مختلف بود. قلمرو حاکمیت وی شامل مسلمانها، بوداییها، مسیحیها، کنفسیوس، زرتشتیها، هندوها، یهودیها و بسیاری از از ادیان و مذاهب دیگر میشد که همگی بهصورت آزادانه عقایدشان را دنبال میکردند. یکی از دلایلی که امپراتوریها و زمامداران مغولی در تمام مناطق تحت سلطهشان حقوق سیاسی و اقتصادی زنان را به رسمیت شناختند، ممکن است همین تساهل دینی آنها بوده باشد.
چنگیز خان در دورهی زمامداریاش جایگاه زنان بهویژه جایگاه دختران و خانمهایش را ارتقا داد و حتا به دخترش التانی عنوان باتور (قهرمان) را بخشید. دخترانش در میدان نبرد و در دیپلماسی نقشهای اساسی را بازی میکردند. گرچه بعد از مرگ چنگیز خان، جانشینان وی میراث او را فراموش کردند و زنان از بسیاری از مناصب عزل گردیدند ولی خاتونها دوباره قدرت گرفتند و تواناییشان را در حکومتداری و مدیریت تجارت در مسیر راه ابریشم به اثبات رساندند.
خاتونهای مغول در قرن سیزدهم بر بزرگترین امپراتوری تاریخ جهان حکمرانی میکردند. آنها صرف خاتون یا ملکهها نبودند، آنها دولتمندان، سیاستمداران، دیپلوماتها، جنرالهای نظامی و تاجران بودند. این خاتونهای امپراتوری راه ابریشم، تجارت، تعلیم و تمدن را در قلمرو امپراتوریشان از اقیانوس آرام (Pacific Ocean) تا دریای مدیترانه توسعه دادند. زنان از نظر حقوقی نیز حقوق مساوی با مردان داشتند. حق مالکیت و ثروتاندوزی برای زنان در یاسا (قانوننامه) به رسمیت شناخته شده بود و عملی میگردید. خاتونها و سایر زنان در قلمرو حکومت مغولها بهصورت آزادانه و فعال در جلسات قوریلتای یا جرگههای بزرگ شرکت میکرند و در انتخاب خان، فیصلهها و تصمیمگیریهای مهم، سهم برازندهیی داشتند. خاتونها به شوهرانشان مشوره میدادند و عملا در مسایل اداری و کشورداری سهم داشتند. قدرت خاتونها به کسب قدرت سیاسی محدود نمیشد بلکه آنها قدرت وسیع اقتصادی نیز داشتند. هرکدام از خاتونها دارای ملکیتهای وسیع و حتا تجارتهای خویش نیز بودند. خاتونها نقش سازندهیی در مسایل و امور اجتماعی نیز داشتند. آنها نقش برجستهیی در جمعآوری علما و نیز تشویق علما برای انجام امور خیریه نیز بازی میکردند. وجوهات خیریه را جمعآوری و مراکز مذهبی و خیریه بنا میکردند.
هنگامیکه زنان دارای قدرت اقتصادی و سیاسی باشند، میتوانند قدرتمند گردند و صدایشان شنیده شود. با تمام پیشرفتها، زنان هنوز با موانع جدی روبهرو اند. با آنکه مشارکت زنان در نیروی کاری افزایش یافته است ولی معاش آنها بهمراتب کمتر از مردان است. میزان زنان در راس امور اجرایی و رهبری دولتها و شرکتهای بزرگ هنوز کمتر از مردان است. مراجعه به تاریخ و بررسی وضعیت زنان در حوزههای فرهنگی و تاریخی منطقه، برای الهام گرفتن و ریشهیابی مسایل اجتماعی و سیاسی ضروری است و این امر در مورد زنان و برابری جنسیتی نیز صدق میکند. برای بررسی عوامل اجتماعی و تاریخی محدود شدن فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی زنان، الزامی است که پژوهشگران، اهل قلم، و فعالان حقوق زن به تاریخ کشور و منطقه مراجعه کنند و علل عقبگردهای تاریخ ما را در این حوزه مورد تحقیق و کنکاش قرار دهند. رسالهها و کتابهای زیادی در این مورد وجود دارند که با ترجمه و یا بازنشر آنها میتوان به احیای این اندیشهها کمک کرد. شرق و بهخصوص آسیای مرکزی و حوزهی تمدنی ما یک دورهی طلایی مدنیت و برابری بین زنان و مردان و حضور گستردهی زنان در عرصههای سیاسی و اقتصادی را تجربه کرده است. این منطقه روزگاری پل ارتباطی تجارتی و فرهنگی بین شرق و غرب، شمال و جنوب و گسترشدهندهی اندیشههای تساهل دینی، شایستگی، حاکمیت قانون و عدالت بوده است.