رازهای پنهان گفت‌وگوهای صلح افغانستان

دیلی‌بیست/سمیع یوسفزی ترجمه: جلیل پژواک

روزچهارشنبه –هفته‌ی گذشته- رییس‌جمهور اشرف غنی کنفرانس یک‌روزه‌ی کابل را دایر کرد، کنفرانسی که قرار بود بعد از چهار دهه جنگ، اشغال، خیزش‌ها و جهاد در افغانستان، چارچوبی را برای صلح در این کشور ارائه کند. با این‌حال به نظر می‌رسد که شبح داعش در حال شکار افغانستان است. غنی بدون نام‌گرفتن از دولت خودخوانده‌ی اسلامی (گروه داعش) گفت که «احتمال صلح» افزایش یافته است، زیرا «افغان‌ها به‌خاطر گسترش دامنه‌ی جنگ نامحدودی که زندگی روزمره‌ی ما را تحت تاثیر قرار داده است، شوریده‌اند.» اگرچه دست‌ِکم یکی از جنایات اخیر تروریستی در کابل که غنی به آن اشاره کرد کار طالبان بود، اما تمرکز او به نظر می‌رسید که بر نحوه‌ی عمل‌کرد داعش بود. غنی مشخصا به این اشاره کرد که برخی از متون مذهبی مسلمانان به‌عنوان «توجیه برای جنگ نامحدود» استفاده می‌شود. این شیوه، بازی داعش است که افغانستان را به‌عنوان بخشی از خراسان تاریخی و نیمه‌افسانه‌یی می‌دانند، خراسانی که شامل بخش‌هایی از پاکستان و ایران نیز می‌شود. در واقع، برای داعش که تقریبا تمامی قلمرو خود را در عراق و سوریه -که زمانی از آن به‌عنوان «خلافت دولت اسلامی» نام‌ می‌گرفت- از دست داده است، افغانستان گزینه‌ی دوم است. داعش اکنون می‌خواهد که سرزمین‌های جدیدی را، دور از دجله و فرات تصرف کند، و برای این گروه، افغانستان یک هدف آسیب‌پذیر و –تصرف آن نسبتا آسان- به نظر می‌رسد. اما هدف داعش که همانا کنترل و گسترش قلمرو است –تحمل و گسترش- همچنان پابرجا باقی مانده است. با این‌حال و با توجه به استراتژی جهانی داعش، افغانستان پاورقی‌یی بیش نیست. اما طالبان به هیچ‌وجه جهان یا جنگ خود را این‌گونه نمی‌‌بینند. آن‌ها در شکل و شمایل خود، افغان‌های به‌شدت میهن‌پرست‌اند و رییس‌جمهور افغانستان در کابل نیز، دقیقا روی همین نقطه دست گذاشته و می‌خواهد از همین در وارد شود. غنی با زبان همیشه تکنوکرات خود گفت: «طالبان نشان می‌دهند که از این تغییرات بافتاری آگاهی دارند» و آن‌ها «به نظر می‌رسد که در مورد پیامدهای اعمال خشونت‌آمیز برای آینده‌ی خودشان، وارد بحث شده‌اند.» بدین ترتیب، غنی پیشنهاد کرد که «دولت وحدت ملی به‌دنبال یک صلح واقعی و پایدار با طالبان خواهان مصالحه است.» در واقع بسیاری از طالبان نیز به یک صلح پایدار علاقه‌مند اند –بسیار علاقه‌مند اند- اما نیت و فکر آن‌ها در مورد صلح، با تصور و اندیشه‌ی غنی در مورد صلح یکسان نیست. و از سویی هم، در کنفرانس روز چهارشنبه هیچ عضوی از گروه طالبان حضور نداشت. طالبان با وجودی که –رسما- تاکیدشان بر این است تا زمانی که حضور نیروهای اشغال‌گر بی‌دین در افغانستان پایان نیافته باشد، هرگز صلحی در کار نخواهد بود، اما خیلی‌ها می‌دانند که طالبان قادر به تصرف کابل نخواهد بود و احساس می‌کنند که این گروه در دام مطلق‌گرایی خودشان بند مانده‌اند. برخی‌ها با حفظ آرامی و سری بودن موضوع، می‌گویند که این گروه نباید در رابطه با صلح از واژه‌ی «هرگز» استفاده می‌کرد. با این‌همه، طالبان حالا دریافته‌اند که عقب‌نشینی از موضعی که بارها و غالبا تکرار شده، ناممکن است. من به‌عنوان خبرنگاری که تقریبا یک ربع قرن می‌شود جنگ افغانستان را پوشش می‌دهم، سعی کرده‌ام به همه‌ی طرف‌های دخیل، به‌شمول شخصیت‌های کلیدی دست‌رسی داشته باشم. برای من این واضح است که موضع رسمی طالبان یعنی «هیچ‌ مذاکره‌یی تا خروج کامل نیروهای امریکایی صورت نمی‌گیرد» آن‌قدرها هم قاطعانه و مطلق‌، آن‌طوری که به نظر می‌‌رسد، نیست. من از سال 2005 به یاد می‌آورم که از مرحوم شیرشاه فاضل، یکی از مقامات ارشد طالبان و دبیر دانشگاه طبی کابل شنیدم، که اگر ایالات متحده و رییس‌جمهور وقت افغانستان حامد کرزی، نیمی از مغز خود را می‌داشتند، به طالبان پیشنهاد معامله می‌دادند، در غیر این صورت، یگانه برنده‌ی این جنگ، سیل خون خواهد بود. فاضل می‌گفت: «با طالبان جور بیایید. در غیر آن، هیچ‌گزینه‌ی دیگری نخواهد بود.» ایده‌ی او –که با سازمان ملل نیز شریک کرده بود- این بود که از 34 ولایت افغانستان، 15 ولایت آن به طالبان داده شود تا والی و فرمانده‌ پولیس آن از اعضای طالبان باشند و بقیه‌ی آن زیر کنترل نیروهای ملی افغانستان باشد. شش ماه پیش من به یکی از اعضای کلیدی شورای عالی طالبان دسترسی پیدا کردم، و بعد از چند ماه برقراری ارتباط، توانستم –او را قانع- و به یکی از رستوران‌های خوب در یک شهر بزرگ در نزدیکی مرز افغانستان-پاکستان دعوت‌اش کنم. او با ریش خاکستری‌اش به نظر می‌رسید که در دهه‌ی ششم عمرش است. او که در کابینه‌ی طالبان وزیر، و هنوزهم یکی از اعضای شورای نظامی طالبان بود، با تویوتای تجملی خود به رستوران رسید. چای سبز نوشید و کباب گوشت بره را با مزه‌اش خورد. او در میان لقمه‌هایش می‌گفت: «سیاست طالبان بسیار واضح است. افغان‌ها با وجود تلفات سنگین طالبان، از مبارزه خسته‌ نشده‌اند و ما با کمبود جنگ‌جو روبه‌رو نیستیم.» من استدلال کردم که ارتش دولت افغانستان نیز با کمبود نیرو روبه‌رو نیست و هر روز افغا‌ن‌های بیشتر و بیشترتری به جنگ علیه طالبان می‌پیوندند. اما مسأله این است که در پایان چیزی نیست جز اینکه افغان‌ها، افغان‌ها را می‌کشند. او (با شنیدن این سخن) برای اولین بار در طی گفت‌وگوی یک‌ونیم ساعته غافل‌گیر ‌شد. او با اشاره به دولت طالبان که تا سال 2001 در افغانستان حکم می‌راند -و ارتش امریکا آن را در اواخر همان سال، در پی حملات القاعده مستقر در افغانستان به نیویورک و واشنگتن، از قدرت بیرون راند- گفت: «ما یک رژیم بودیم… رژیم ما سقوط کرد.» او اصرار داشت که این سقوط نه به‌خاطر خیزش مردم افغانستان علیه آن –رژیم، بلکه به‌خاطر «قلدری» و زورمآبی ایالات متحده بود. این عضو سال‌خورده‌ی طالبان گفت: «اکنون توپ در میدان ایالات متحده است تا پا پیش بگذارد و یک راه‌حل پیدا کند. ما توسط ایالات متحده بیرون رانده‌ شده‌ایم و از این‌رو فقط با ایالات متحده معامله خواهیم کرد. بعدا، پس از چند نشست، ما می‌توانیم با رژیم افغانستان نیز وارد معامله شویم.» این طالب ریش‌سفید به من گفت: «تاکنون نه حکومت افغانستان و نه امریکایی‌ها در مورد مذاکرات صلح جدی بوده‌اند. ایالات متحده و افغانستان باید پیشنهادات واقعی و غیر زورمآبانه‌ی صلح را مطرح کنند. طالبان مایل و آماده‌ی خواندن دقیق پیشنهادات معقول هستند.» من به این ریش‌سفید تذکر دادم که از سایر اعضای ارشد طالبان شنیده‌ام که یک فرمول 50-50 تشریک قدرت در دولت ممکن است عملی و موثر واقع شود. او گفت: «بگذار آن‌ها پیشنهاد خود را روی میز داشته باشند. در حال حاضر، غنی و رژیم وی هیچ‌ برنامه‌ یا استراتژی‌یی ندارند جز اینکه می‌خواهند طالبان تسلیم شوند. اما هیچ‌ دلیلی وجود ندارد که طالبان تسلیم شوند و از کارشان دست بردارند.» پیشنهاد صلحی که او مطرح کرد، هرچند غیررسمی اما ظاهرا همانی است که توسط رهبران طالبان مورد بحث قرار گرفته بود. او گفت: «ما، طالبان، نمی‌خواهیم که جنگ به قتل عام افغان‌ها در برابر افغان‌ها تبدیل شود. بیایید کشتن مسلمانان به دست سایر مسلمانان را متوقف کنیم.» او گفت: «ما خواهان سهم 50-50 در تمامی وزارت‌خانه‌ها و ریاست‌خانه‌های عمده در 34 ولایت و در سراسر افغانستان هستیم… با آزادی کامل برای طالبان تا به‌تدریج از یک نیروی نظامی به یک حزب سیاسی فعال تبدیل شود… و به‌تدریج تمامی زندانیان طالبان از زندان رها شوند.» وزیر پیشین طالبان پیشنهاد کرد: «یک دولت موقت برای دو تا پنج سال، با ضمانت سازمان ملل متحد، ایالات متحده، ناتو و همسایگان قدرتمند افغانستان ایجاد شود.» او گفت: «پس از اینکه تهداب صلح گذاشته شد، نیروهای ایالات متحده و ناتو باید از افغانستان خارج شوند.» من برای گرفتن یک دیدگاه دیگر، پیش یکی دیگر از فرماندهان کلیدی طالبان در شرق افغانستان رفتم. پیشنهادات او –با پیشنهاد عضو شورای عالی طالبان- مشابه بود اما جزئیات بیشتری داشت. فرمانده طالبان گفت: «من فکر می‌کنم که طالبان باید با حفظ وقار و عزت نفس‌شان در نظام افغانستان ادغام شوند. سهم پنجاه پنجاه در دولت مرکزی و ولایات معقول به نظر می‌رسد و یک پیشکش خوب برای طالبان است. اما چگونه به این کار اقدام شود و این کار ادامه یابد؟ ما به ضمانت بیشتری نیاز داریم.» او گفت که ایده‌ی تشریک قدرت در تمامی ولایات همان‌قدر مهم است که بتواند در برابر این ایده‌ که (طرح پنجاه پنجاه کشور را تجزیه می‌کند) بایستد. این فرمانده گفت که جنگ‌جویان طالبان که به خانه‌های خود باز می‌گردند نیز باید برای حداقل دو سال و ترجیحا 5 سال، صاحب کار با درآمد شوند تا «بتوانند در جامعه ادغام شوند.» او گفت: «به آن‌عده از جنگ‌جویان طالبان که در 17 سال گذشته جان خود را از دست داده‌اند و دارای فرزند هستند، نیز باید غرامت داده شود.» هنگامی که طالبان بخشی از رژیم باشند، امنیت و شفافیت بهتری در کشور حاکم خواهد بود، و این امر برگزاری انتخابات «معتبر» را آسان‌تر خواهد کرد. فرمانده طالبان گفت: «مانند پاکستان و سایر نقاط جهان، ما می‌توانیم یک حزب سیاسی مذهبی باشیم. طالبان در میان افغان‌ها پشتیبان دارند و ما مطمئنا می‌توانیم در انتخابات برنده شویم.» در پایان روز، آیا یک توافق صلح وجود خواهد داشت؟ احتمالا نه. حداقل نه به این زودی. اما این به این دلیل نیست که هر دو طرف جنگ می‌خواهند. رییس‌جمهور غنی در افتتاح کنفرانس روز چهارشنبه، با اشاره به آیه‌ی قرآن گفت: «اگر دشمن مایل به صلح باشد، با آن‌ها صلح و به خداوند اعتماد کنید.» این همه در حالی است که داعش منتظر است، تماشا می‌کند و امیدوار است که از حس سرخوردگی، که از دیرباز به این طرف در میان افغان‌ها -و با امید بسیار اندک- جا گرفته است، به نفع خود استفاده و بهره‌برداری کند.