نیویورک تایمز/سوفیا جونز
ترجمه: جلیل پژواک
خانم جوان با روحیهیی بالا، که روی کف آپارتمان نهچندان تزئینشدهاش در کابل نشسته بود، به من گفت که چرا به همسایههایش دروغ میگوید.
او به همسایههایش که دمبهدم از او بازجویی میکنند، میگوید که پرستار است. او آپارتمانش را با لباس غیرنظامی ترک میکند، و تنها زمانی که به قرارگاه و محل کارش میرسد، یونیفرم تنگاش را به تن میکند. این زن افغان که در سنین بیست سالگیاش قرار دارد، از من خواست که بهخاطر ایمنیاش، نامی از او نبرم. او بخشی از یک گروه کوچک و شجاع زنان افغان است که در صفوف نیروهای امنیتی این کشور خدمت میکنند. او میگوید که اگر هسمایههایش از این قضیه بویی ببرند، مطمئنا او را به قتل میرسانند.
شانزده سال پس از آغاز یک جنگ جنجالی بهرهبری امریکا در افغانستان –جنگی که از یکسو بهعنوان ماموریت آزادسازی زنان افغان دانسته شده است- ایالات متحده میلیونها دالر را برای تقویت صفوف زنان در پولیس، ارتش و دیگر شاخههای نیروهای امنیتی مصرف میکند. در سال گذشتهی مالی، ایالات متحده 93.5 میلیون دالر اضافی را برای بودجهی کمک به افزایش جلبوجذب زنان و حمایت از آنها با تسهیلات، امکانات، آموزش و تجهیزات مناسب، اختصاص داد.
این یک علت ارزشمند است: تحقیقات نشان میدهد که زنان بیشتر در نیروهای امنیتی، بهطور کلی بهمعنای جوامع پایدارتر و باثباتتر است. و بهویژه در افغانستان –کشوری که در آن زنان و دختران هنوز بهخاطر «گناههانی» مانند امتناع از پیشنهاد ازدواج کشته میشوند- ایدهی حمایت از اقداماتی که برابری جنسیتی را افزایش میدهد، ساده (بهنظر) میرسد.
با اینحال، همانطور که ترس آن زن جوان در پاراگرافهای اول نشان میدهد، تقویت صفوف زنان در نیروهای امنیتی آنهم در کشوری مانند افغانستان، یک بازی ساده با ارقام نیست. ایالات متحده از طریق سیاستهای استخدام خود، تلاش میکند که برابری جنسیتی را از بالابهپایین اعمال کند. در انجام چنین کاری، ایالات متحده اغلب بدون حمایت و پشتیبانی کافی از زنان میخواهد که بهعنوان رخ اصلی «تغییر» نقش داشته باشند –نقشی که ریسکهای بسیاری در پی دارد.
در همین ماه، افغانها خشم و نفرت خود را بر ویدیویی که در رسانههای اجتماعی دستبهدست میشد ابراز کردند. در این ویدیو یک زن که عضو قوای هوایی افغانستان است مجبور شده تا با یک دگروال رابطهی جنسی داشته باشد. پیش از آن، این زن از دگروال درخواست ترفیع کرده بوده است. یکی از زنان عضو قوای هوایی هفتهی گذشته به من گفت که زنان در صفوف نیروهای امنیتی مرتبا با درخواست رابطهی جنسی روبهرو میشوند. و اگر آنها بخواهند موقعیت خود را نگه دارند، تقریبا هرگز نمیتوانند این درخواستها را رد کنند –و این دگروال بهویژه، بهخاطر رفتار سوءاستفاده-و-سرکوبگرایانهاش مشهور بوده است. با اینحال در این مورد اخیر، زنی که مورد سوءاستفادهی جنسی قرار گرفت، توانست در یک اقدام غیرمعمول از کار این دگروال با خودش مخفیانه فیلم بگیرد و خودش آن را منتشر کند – با اینکه ایستادن در برابر آزار و اذیت جنسی خود میتواند منتج به تهدید به مرگ شود.
در ماه دسامبر سال گذشته، نیلوفر رحمانی –اولین زن افغان پس از طالبان که خلبان هواپیمای بالثابت است- در پایان دورهی آموزشی نیروی هوایی در ایالات متحده، درخواست پناهندگی کرد. خانم رحمانی پس از اینکه تصاویرش در خارج و داخل کشور دستبهدست شد، انگشتنما شد و این تصاویر برای او بدنامی بهبار آورد. این تصاویر او را در یونیفرم یکدست برنزه و عینکهای Top Gun نیروی هوایی نشان میدهند. پس از آن، او میگوید که تهدیدها آغاز شد –نهفقط از سوی افراطگرایان بلکه از سوی خانوادههای دور و همکاراناش در نیروهای امنیتی. واکنش داخل افغانستان به درخواست پناهندگی او نیز زشت بود: مقامات نظامی افغان خانم رحمانی را بهعنوان خائن و دروغگو محکوم کردند و از واشنگتن خواستند که پروندهی او را رد کند.
اما او تنها نیست. براساس گزارش بازرس ویژهی امریکا برای بازسازی افغانستان یا سیگار، تعداد زیادی از دانشجویان نظامی زن افغان که از طریق برنامهی آموزشی به ایالات متحده رفتهاند، در آنجا فرار کرده یا از بازگشت به افغانستان خودداری کردهاند. برخی از آنها پس از ارائهی گزارش مبنی بر تهدید طالبان، برای پناهندگی اقدام کردهاند. این تهدیدات نهفقط از سوی طالبان، بلکه از سوی سایر گروههای شورشی در افغانستان و همکاران این زنان بوده است. همکاران، کسانیکه از کار این زنان، خشمگین و متنفر شده و شایعاتی را برای بدنام کردن آنها پخش میکنند.
تلاشهای امریکا برای جلبوجذب زنان با یک دورنمای 30 هزار نفری تعریف شده است که روی تعدادی از زنان تمرکز دارد، اما فاقد واقعیتهایی است که زنان در عمل با آن روبهرو اند: بسیاری از خانوادهها، با آگاهی کامل از پندارهای فرهنگی مبنی بر اینکه زنان در نیروهای امنیتی بهخاطر اینکه در کنار مردان خیلی نزدیک کار میکنند «هرزه یا آزاد» اند، در مورد اینکه دخترانشان برای ورود به نیروهای امنیتی نامنویسی کنند، بسیار محتاطاند. این یک شایعهی غلط است که یک همکار مرد یا یک همسایه میتواند از آن برای تضعیف حرفهی یک زن استفاده کند، و حتا در مواردی به قیمت جان یک زن تمام شود.
کیمبرلی موتلی، وکیل امریکایی که از خانم رحمانی نمایندگی میکند، میگوید، این زنان نیستند که نمیخواهند خدمت کنند. این شرایط است که خدمت را غیرقابل تحمل ساخته. او میگوید: «این یک سفسطه و غلط است که بگوییم “خوب، زنان نمیخواهند ملحق شوند”.»
خانم موتلی پس از بیش از نه سال کار در افغانستان، میگوید که او میداند «بسیاری از زنانی که میخواهند برای کشورشان مبارزه کنند، از دسترسی به –چنین زمینهیی- محروم میشوند». افسران مرد عمدا زنان را در پروسهی استخدام ناکام میکنند، یا از ترفیع دادن به آنها خودداری میورزند؛ مگر اینکه زنان با برقراری رابطهی جنسی با آنها موافقت کنند.
گاهگداری، نبود دورنمایی مبتنی بر واقعیت، منجر به اشتباهات پیشپاافتاده و روزمرهتر نیز میشود. در سفر اخیر کاریام به افغانستان، من از اینکه متوجه شدم حمامها برای زنان، در پایگاههای نظامی افغانستان، ادارات و مراکز پولیس خیلی کم و اندک است، شوکه شدم و از لحاظ جسمی رنج بردم. (این وضعیت بهرغم اختصاص 79.4 میلیون دالر از کمک مالی ایالات متحده برای ساخت حمام و دیگر امکانات برای زنان تازهاستخدامشده، جریان دارد). در یک کشور عمیقا محافظهکار وسنتی مانند افغانستان، مکان امن برای استفاده از تشناب و تبدیل یونیفرم میتواند در اینکه یک زن در نیروهای امنیتی مشغول به کار شود یا نه، تفاوت ایجاد کرده و تاثیر بگذارد.
در میان اینهمه، جای تعجب نیست که نیروهای غربی نیز در بازی اعداد و ارقام کم میآورند. در سال 2010، افغانستان و ناتو تصمیم گرفتند که زنان تا سال 2020 حداقل 10 درصد نیروهای امنیتی افغانستان را تشکیل بدهند. حتا درصدی از این کار هنوز اتفاق نیافتاده است. (هنوز زنان بهسختی 0.2 درصد ارتش ملی افغانستان و 0.9 درصد نیروی پولیس را تشکیل میدهند).
در پایان سال 2015، روی این هدف با افزایش زمانبندی و کاهش درصدی آن، تجدید نظر شد: بر اساس گزارش وزارت دفاع امریکا به کنگره، تا سال 2025 رقم زنان در اردوی افغانستان به 5 هزار و در نیروی پولیس به 10 هزار برسد.
در حال حاضر، زنان فقط 1.4 درصد کل نیروهای امنیتی افغانستان را تشکیل میدهند -که رقم آن بهسختی در حدود 4500 نفر میرسد. (در آینده، رقم زنان افغان که در صفوف نیروهای امنیتی خدمت میکنند، بهدلیل تصمیم اخیر ارتش ایالات متحده مبنی بر مخفی نگهداشتن این ارقام، جزء اطلاعات محرمانه خواهد بود).
نظریهی آزادسازی زنان افغانستان موضوع طولانیمدت جنگ افغانستان بوده است. لورا بوش، که در آن زمان بانوی اول بود، در سخنرانی رادیویی کاخ سفید در نوامبر 2001، یک ماه پس از حملهی ایالات متحده به افغانستان، گفت: «مبارزه با تروریسم، مبارزه برای حقوق و منزلت زنان نیز است». بنابر گزارشها در ماه آگست سال جاری، رییسجمهور ترمپ پس از اینکه مشاور امنیت ملیاش، جنرال مکماستر، عکسی از زنان افغان که در سالهای 1970 کابل، دامنکوتاه پوشیده بودند را به وی نشان داد، تصمیم گرفت که تعداد نیروهای ایالات متحده در افغانستان را تا هزاران سرباز افزایش دهد.
اما اگر زنان افغان به نجات نیاز نداشته باشند چه؟ چطور که در عوض، چیزی که آنها لازم دارند، توجه بیشتر ایالات متحده به حمایت از آنها در حالیکه کشور خود را بازسازی میکنند، باشد؟
ایالات متحده مدیون این زنان است –کسانیکه هر روز برای دفاع از منافع ایالات متحده و افغانستان جان خود را به خطر میاندازند- که نهتنها برای برابری جنسیتی بیشتر تلاش کند، بلکه این تلاش باید عاقلانه باشد. کسی که در قدرت است باید با این زنان بنشیند و از آنها بپرسد: ایالات متحده چگونه میتواند شما را بهتر کمک کند تا افغانستان را کمک کنید؟