شریف حضوری-دانشجوی دورهی دکتورای دیپلماسی و خلعسلاح
برنامهی جامع اقدام مشترک (برجام) توافق هستهیی است که بهتاریخ 14 جولای 2015 میان ایران و شش قدرت عمدهی جهان (امریکا، روسیه، چین، فرانسه، انگلیس و آلمان) به امضا رسید. بر اساس مفاد این توافقنامه، از ایران خواسته شد تا ذخایر غنیسازی اورانیوم با سطح متوسط را پاکسازی، ذخیرهسازی اورانیوم با غنای بالا را متوقف و همچنان میزان سانترفیوژهای خود را تا حدود دو-سوم و بهمدت 15 سال کاهش دهد. علاوهبراین، ایران ملزم شد تا به غنیسازی بالای 3.5 درصد اقدام ننماید و نیز هیچ تاسیسات غنیسازی جدید و راکتور آب سنگین را نسازد. همچنان توافق شد تا همهی شرایط وضعشده را آژانس انرژی هستهیی با بازرسیهای از قبل اعلامناشدهی خود تایید و یا رد نماید. در مقابل قدرتهای جهان حق دسترسی ایران به انرژی هستهیی و استفادهی صلحآمیز از آن را بهرسمیت شناخت. در ازای اجرای تمامی تعهدات از سوی ایران، کشورهای 1+5 پذیرفتند تا تحریمهای وضعشدهی شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیهی اروپا و امریکا بر ضد ایران را به حالت تعلیق درآورند. بهصورت کوتاه میشود گفت که این توافق، خیال 1+5 را راحت نمود که ایران در آیندهی نزدیک به سلاح هستهیی دست نخواهد یافت و ایران نیز از شر تحریمهای وضعشده که میرفت شیرازهی نظام سیاسی و اقتصادی آن را فرو بپاشد خلاصی پیدا کرد.
بعد از گذشت نزدیک به دو سال از امضای این توافقنامه و و یافتن مجالی برای اجرای آن، اینک آیندهی آن با ابهام سختی روبهروست. تهدید ادارهی آقای ترمپ بر خروج یکجانبه از برجام و نیز رجزخوانی متقابل مقامات ایرانی مبنی بر اقدامات بالمثل، نهتنها بر ابهامات در فرجام برجام افزوده است بلکه بر پیچیدگی سیاست در خاورمیانه نیز تاثیر مضاعف گذاشته است، خاورمیانهیی که از زیر بار یک بحران کمر راست نمیکند و بحران دیگر همانند تندبادی وادی این منطقه را درمینوردد. از بهار عربی گرفته تا داعش و اکنون بحران فروپاشی دولت- ملت. هماکنون این منطقه با چندین چالش دستوپنجه نرم میکند: بحران یمن و درگیری میان حوثیها و دولت منصور هادی علیرغم دخالت نیروهای ائتلاف بهرهبری عربستان سعودی پایان نیافته است. غایلهی داعش در سوریه و عراق ختمناشده باقی است. رفراندوم کردها برای استقلال، پای رهبران و سران نظامی کشورهایی مانند ترکیه، ایران، عراق و تا حدی هم سوریه را به پایتختهای همدیگر برای ایجاد یک ائتلاف سیاسی و شاید هم نظامی باز کرده است. چانچه رهبران اقلیم کردستان بهرهبری بارزانیها دست از داعیهی استقلالخواهی نکشند، بعید بهنظر نمیرسد تا این منطقه یکبار دیگر طعم تلخ جنگ و ویرانی را نچشد. سست شدن همکاریها میان کشور های حوزهی خلیج و منزوی شدن قطر، احتمال آسیب رساندن این کشور ها به منافع همدیگر را بیش از پیش تقویت خواهد بخشید. صد البته بحرانی شدن قضیهی برجام نیز بر مشکلات این منطقه خواهد افزود که در ذیل به آن خواهیم پرداخت.
خروج یکجانبهی امریکاییها از برجام بهدلیل چندجانبه بودن آن مشکل بهنظر میرسد. اما صحبتهای آقای ترمپ مبنی بر «آرامش قبل از توفان» خواندن برجام و تهدید به «عدم تایید گزارش پایبندی ایران بر برجام»، احتمال خروج امریکا را تا جایی قطعیت میبخشد. علاوه بر آن دولت آقای ترمپ خروج از معاهدات تا حدی الزامآور بینالملل را در کارنامهی خود دارا میباشد و تا حدودی نیز در تصمیمگیریها خلاف انتظار و عرف سیاسی و دیپلماتیک عمل مینماید. خارج کردن امریکا از پروتکل منع گازهای گلخانهیی (کیوتو) مصوب 1992، خروج یکجانبه از توافق همکاریهای فرااقیانوس آرام (TPPA)، برهم زدن روابط دیپلماتیک با کوبا، منع ورود مسافران از کشورهای خاص، تلاش برای از بین بردن خدمات بیمهی اوباما نمونههایی از اقدامات غیرقابل پیشبینی آقای ترمپ میباشد. بدون شک نقش کشورهای همپیمان با امریکا مانند اسراییل، عربستان، قسمتی از کشورهای خلیج و نیز لابیهای قدرتمند در داخل امریکا جهت متقاعد کردن امریکا برای بازبینی در مواد فرجام و یا هم ملغا اعلام کردن آن بیتاثیر نبوده است. با القای این فکر که برجام و تعهدات گنجانده شده در آن، از سیاست بیثبات کردن ایران در قبال کشورهای منطقه نکاسته بلکه آن را در قابل رقبای منطقهییاش قدرتمندتر کرده است، گروههای فشار در صدد آن میباشد یا ایران را مجبور به مذاکرهی دوباره روی محتوای برجام نماید و یا هم بهکلی روی این توافقنامه خط بطلان بکشد.
بهدلیل عقد قراردادهای تجاری با ایران بعد از این توافق، کشورهای ذیدخل و شامل در توافقنامه در تلاشاند تا آقای ترمپ را در ماندن بر برجام متقاعد نمایند اما چانچه ادارهی ترمپ به خروج یکجانبه رای صادر نماید، پیامدهای ناخوشایندی را شاهد خواهیم بود که در ذیل ذکر خواهیم داد. نیز از صحبتهای وزیر خارجهی ایران برمیآید که احتمالا آقای ترمپ رای به خروج از برجام را صادر نماید. آقای ظریف گفته بود: «از قراین چنین برمیآید که ترمپ گزارش پایبندی ایران بر تعهدات مندرجه در برجام را امضا نکند و توپ را به زمین کنگرهی امریکا بنیدازد تا در رابطه با آیندهی برجام تصمیمگیری نماید». حال که مجلسین سنا و کنگره هردو در اختیار جمهوریخواهان تندرو قرار دارد بعید نیست که برجام را ملغاشده اعلام ننماید. بههر صورت اولین پیامد متوجه ایران خواهد بود که چه اقدامی را روی دست خواهد گرفت. یا دوباره به پای میز مذاکره خواهد رفت و یا اینکه آنها نیز برجام را پایانیافته تلقی خواهند کرد. گزینهی اول را نه رادیکالهای اصولگرا در ایران اجازه خواهند داد و نه دولت حسن روحانی این خفت را خواهد پذیرفت. در انتخاب گزینهی دوم هم ایران دچار تردید و دودلی میباشد، بدین مفهوم که خروج کلی ایران از برجام پیامدهای منفی بر اقتصاد و جامعهی ایران خواهد گذاشت و بدین منظور در تلاشاند تا شرکای دیگر شامل در برجام مانند اتحادیهی اروپا که به امریکا نزدیکتر اند را از طریق دیپلماتیک متقاعد نمایند تا علیرغم خروج امریکا بر تعهدات توافقنامه متعهد بمانند و بهنوعی امریکا را دور بزنند. ایران در صورت انتخاب راه خروج و ملغا اعلام کردن توافقنامه طوریکه آقای ظریف گفته است «علاوه بر گزینهی خروج، گزینههای دیگر را نیز در اختیار دارد». این گزینهها میتواند خروج کلی از پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی (NPT) باشد، میتواند به جلوگیری از ورود و بازرسی ناظران سازمان انرژی اتمی بینجامد و نیز شروع دوبارهی برنامههای غنیسازی اورانیوم و راهرفتهی کوریای شمالی را روی میز ایرانیها قرار دهد.
صد البته گزینهی آخر (خروج امریکا و ایران) که در بالا توضیح داده شد، ایران را بهصورت خطرناکی به کوریای شمالی شبیه خواهد کرد. ایران را در یک تقابل خونین با همپیمانان امریکا در منطقه مانند عربستان خواهد کشاند که دودش به چشم کشورهایی مانند عراق، لبنان، یمن، سوریه و همچنان افغانستان خواهد رفت. در نهایت تنها راهحل برای جلوگیری ایران، استفاده از زور توسط امریکا خواهد بود که در آیندهی نزدیک و با توجه به مشغلههای امریکا در گوشه و کنار جهان بعید بهنظر میرسد. با منتفی بودن عملیات نظامی، ایران به رفتارهای خطر ناک خود در منطقه ادامه خواهد داد و در نهایت امریکا دست به تحریمهای بیشتری خواهد زد که بهجای موثر بودن آن در سیاستهای رژیم جمهوری اسلامی و یا هم تغییر رژیم، دمار از روزگار شهروندان ایران در خواهد آورد.
پیامد فشار بر ایران بهطور مستقیم و غیرمستقیم در افغانستان نیز حس خواهد شد. از بعد اقتصادی و با توجه به وابستگی اقتصادی افغانستان به آن کشور و حضور حجم عظیمی از نیروی کار افغانی در ایران، رکود اقتصادی ایران نهتنها اقتصاد ملی ما را ضربه خواهد زد بلکه خیلی از درآمد خانوادهها را که نانآورانشان در ایران کار میکنند را متاثر خواهد کرد. بندر چابهار که بدیلی در مقابل بندر کراچی و گوادر محسوب میشود و نقطهی عطفی در چانهزنی سیاسی با پاکستانیها بهحساب میرود، از شکوفایی باز خواهد ماند و ایران و امریکا به ادامهی چنین همکاری رغبتی از خود نشان نخواهند داد. حال که با اعلام استراتژی جدید ترمپ در قبال افغانستان و جنوب آسیا، علایم مثبت رونما شده است، بعید نخواهد بود تا ایران علاوه بر پاکستان همکاری مالی و استخباراتی خود را با طالبان جهت ضربه زدن بر منافع امریکا در قلمرو افغانستان افزایش ندهد که در این صورت روزنهی پدیدارشده برای مصالحهی ملی و آوردن طالبان زیر چتر قانون اساسی برای همیشه از بین خواهد رفت. دولت افغانستان با دارا بودن رابطهی حسنه با امریکا و با توجه به منافع ملی خویش میتواند در یافتن راهحل مناسب میان امریکا و ایران مثمر ثمر باشد. بر همهی ملل دنیا نیز ضروری است تا راه مصالحه و دیپلماسی را دنبال نمایند و راههای بهوجود آمدن تنش و درگیری را برای همیشه ببندند.