جوانان و افراط‌گرایی در افغانستان

پرویز مصمم
افراط‌‌گرایی با «غلو، افراط، خشونت و تکفیر» همراه است. همان‌گونه که افراط‌گرایی مذهبی در میان مسیحیان، یهودیان و بودایی‌ها وجود دارد، در میان مسلمانان هم هست. افراط‌گرایی مذهبی در افغانستان معجونی از خوانش سخت‌گیرانه از دین و گرایش‌های قومی است. چنین افراط‌گرایی افراد بیرون از خوانش مذهبی خود را «تکفیر و تفسیق» می‌کند و افراد خارج از حوزه‌ی قومی خود را «درجه‌ی دوم و فاقد حق» می‌داند. براساس تعریف موسسه‌ی مطالعات استراتژیک افغانستان، «افراط‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌گرایی مذهبی عبارت است از انحراف از دیدگاه‌ها و شیوه‌های میانه‌روی مذهبی و چرخش به‌سوی تفسیر تندروانه‌ی آموزه‌های دینی». جوانان به‌عنوان نیروی کاری، عامل چرخه‌ی اقتصادی و فکری جوامع به‌حساب می‌روند. این جوانان‌اند که بزرگ‌ترین و بنیادی‌ترین تغییرات را در جامعه برای بهبود وضعیت رقم می‌زنند. در کشورهای جهان سوم مانند افغانستان موج جوانان در عرصه‌های مختلف هر روز پربارتر می‌شود و رشد نفوس نیز در این کشورها رو به رشد است. آن‌چه‌که در این جوامع نگرانی‌ها را افزایش می‌بخشد و رشد جمعیت زیاد را به مخاطره می‌اندازد، همانا افراط‌گرایی در بیشتر بخش‌های زندگی به‌ویژه افراط گرایی مذهبی است.

موضوع اصلی
افغانستان یک کشور اسلامی است و بافت‌های اجتماعی نیاز‌مند پیروی جوانان و دیگر اقشار جامعه از ارزش‌های دینی و مذهبی می‌باشد. از سویی هم موجودیت گروه‌های هراس‌افگن و ضد اسلامی چون داعش و طالب سبب شده تا شماری از جوانان به‌خاطر فقر اقتصادی و نبود کار مناسب و هم‌چنان عدم آگاهی، ارتباط خود را با این گروه‌ها افزایش دهند. این خود سبب شده تا افراط‌گرایی میان جوانان تحصیل‌کرده نیز روزبه‌روز افزایش پیدا کند؛ این خود می‌تواند برای آینده‌ی جوانان و کشورمان خیلی خطرناک باشد. موضوعی که اخیرا در کنار افراط‌گرایی دینی میان جوانان ریشه دوانده است، افراط گرایی قومی، زبانی و سمتی می‌باشد. افغانستان کشوری است با چندین قوم و زبان مختلف، بنابراین هستند افرادی‌که جوانان را ابزار فکری و سیاسی‌شان قرار داده و آتش تعصب قومی و زبانی را هر روز شعله‌ورتر می‌سازند. در کنار افراط‌گرایی دینی این خود نیز زیاد به پیشرفت و توسعه‌ی افغانستان ضربه وارد کرده است. افراط‌گرایی ریشه در عوامل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، دینی، فرهنگی، دخالت کشورهای خارجی و کار سازمان‌های جاسوسی منطقه با اهداف و منافع مختلف دارد. دو نکته‌یی که بخشی از عوامل رشد و تشدید افراط‌گرایی را در افغانستان تشکیل می‌دهند، ناهماهنگی و فاصله میان مدرسه‌ی دینی و مکتب عصری و بی‌عدالتی فزاینده‌ی اجتماعی است.

ناهماهنگی و فاصله میان مدرسه‌ی دینی و مکتب عصری
این ناهماهنگی و فاصله شامل ابعاد مختلف می‌شود: از برنامه و نصاب متفاوت و متناقض درسی در مدرسه، مکتب و دانشگاه تا جایگاه اجتماعی و سیاسی مسئولان هر دو بخش مدرسه‌ی دینی و مکتب عصری در زمینه‌‎های مختلفی چون؛ اشتغال، حقوق و بهره‌مندی از امکانات مختلف مادی و معنوی حیات می‌باشد. تاثیر این ناهماهنگی و تفاوت در تلقی و بیان دیدگاه و برداشت طرفین نیز بسیار مهم است. این تفاوت و حتا تعارض، یکی از عوامل رشد افراط‌گرایی را در جامعه‌ی مانند افغانستان شکل می‌دهد. مسئولان مدرسه‌های دینی و برخاسته از این مدرسه‌ها که عمده‌ترین جایگاه بیان و تبلیغ، یعنی مسجدها و منابر را در جامعه برای مردم در انحصار دارند، نقش بسیار اساسی را در افزایش و گسترش افراط‌گرایی و یا برعکس، در مهار و کاهش آن ایفا می‌کنند. اما بنا بر ناهماهنگی و فاصله‌یی که از آن سخن رفت، مدرسه‌های دینی و مسئولان این مدرسه‌ها در مدرسه و مسجد، کم از کم اکثریت‌شان تلقی و قرائتِ افراط‌‌گرایانه از دین ارایه می‌کنند و موجب گسترش و تشدید افکار افراطی در جامعه و به‌خصوص میان جوانان می‌شوند.
کاهش و رفعِ این فاصله در تمام عرصه‌ها، به برنامه‌های درست و عملیِ حکومت افغانستان و به‌خصوص به وزارت‌های معارف، تحصیلات عالی و ارشاد و حج بر می‌گردد. تلفیق در برنامه‌ها و نصاب درسی تحصیلیِ مدرسه و مکتب و دانشگاه، یکی از راه‌های کاهش این فاصله است.

بی‌عدالتی فزاینده‌ی اجتماعی
بی‌عدالتی رو به افزایشِ اجتماعی در جامعه‌ی افغانستان بر سرِ مشارکت در اقتدار، اشتغال، تأمین حقوق مدنی و اجتماعی که از تبعیض‌های مختلف ناشی می‌شود، یکی از عواملی ا‌ست که افراط‌‌گرایی را در میان جوانان تقویت می‌کند. وقتی صدها هزار جوانِ دارای دانش و تحصیلاتِ مشابه در جامعه، یک گروه کوچکِ هم‌قطارانِ خود را بنابر روابط خونی، قومی، قبیله‌یی و تعلقاتِ دیگر برخوردار از امتیازاتِ سیاسی و اجتماعی می‌بینند، از فرط عقده و سرخوردگیِ این بی‌عدالتی به سوی افراطیت و ستیزه‌جویی کشانده می‌شوند.
تا زمانی‌که این بی‌عدالتیِ ظالمانه، غیر اسلامی و غیر اخلاقی در جامعه‌ی افغانستان وجود داشته باشد، افراط‌‌گرایی و خشونت‌گرایی عمر بیشتر و گسترشِ بیشتر می‌یابد. براساس اظهارات مقام‌های امنیتی، بیشترین نیروی جنگی طالبان را جوانان و نوجوانانی تشکیل می‌دهند که به‌دلیل بی‌کاری و نبود برنامه‌های آموزشی در روستاها، به طالبان می‌پیوندند و جنگ افغانستان را داغ‌تر می‌کنند. نبود برنامه‌های نظارتی حکومت بر مدرسه‌های دینی و مواد تدریسی این مدرسه‌ها، کار را برای طالبان و سایر گروه‌های افراطی آسان‌تر کرده است. در بسیاری موارد طالبان جوانان را از مدرسه‌های محلی در ولایت‌ها جذب می‌کنند و با انتقال آن‌ها به پاکستان، از آن‌ها به عنوان حمله‌کنندگان انتحاری استفاده می‌کنند. بیکاری یکی از دلایلی است که جوانان فقیر مجبور می‌شوند به صفوف طالبان بپیوندند و از این طریق اندکی پول به‌دست آورند. بدیل این کار را می‌توان فراهم کردن قرضه‌های کوچک برای جوانانی از سوی حکومت دانست که می‌خواهند با راه‌اندازی تجارت‌های کوچک صاحب کار و درآمد شوند.

چه شود؟
کشور ما در حال حاضر درگیر گروه‌های افراطی بوده و آن‌ها جنگ‌جویانی را برای گروه‌هایی مانند طالبان و داعش فراهم می‌سازند. این گروه‌های افراطی در ولایت‌های مختلف کشور مدرسه‌های مذهبی رسمی ‌و غیر‌رسمی ایجاد کرده و در آن‌جا تفکراتی به نام اسلام آموزش می‌دهند که در نهایت طلبه‌های خود را به سوی بر اندازی نظام فعلی و پیوستن به گروه‌های تروریستی، سوق می‌دهند.
اشتباه استراتژیک حکومت افغانستان در این بود که از تجربه‌ی تلخ مدرسه‌های افراط‌‌گرا در پاکستان نیاموخت. در حکومت پیشین، مقامات به نادرستی فکر می‌کردند که زمینه دادن به مدرسه‌های مذهبی، خواه افراط‌‌گرا و خواه اعتدال‌گرا، باعث می‌شود که بچه‌های افغان برای فراگیری تعالیم مذهبی به پاکستان نروند. از نظر آنان، دستگاه استخباراتی پاکستان از طریق این مدرسه‌ها برای طالبان جنگجو جذب و تربیه می‌کردند. اما واقعیت این است که با این کار حکومت قبلی چشم خود را بر فعالیت‌های خطرناک بسیاری از مدرسه‌های مذهبی‌یی بست که ارتباط نزدیک با گروه‌هایی مانند حزب‌الحتریر و جمعیت اصلاح داشتند.
نباید از یاد برد که مبارزه با گروه‌های افراطی در منطقه‌ی ما دشوار گردیده است و به تبع آن افغانستان نیز از آن آسیب شدید خواهد دید. این روزها در مطبوعات جهان به‌صورت متواتر از حمایت عربستان از گروه‌های افراطی نظیر داعش حرف زده می‌شود. بدون شک، عربستان سعودی و داعش دارای ایدیولوژی مشترک مذهبی بوده، ولی فراتر از آن عربستان و کشور‌های عربی از داعش و گروه‌های افراطی مشابه آن برای رقابت‌های سیاسی و بی‌ثباتی کشور‌های مشخص استفاده‌ی ابزاری می‌کنند. به همین‌سان، پاکستان نیز در همسایگی ما برای رقابت با هند و کنترول افغانستان از گروه‌های افراطی مذهبی حمایت کرده و از طریق جنگ افروزی در پی تضعیف حکومت افغانستان بوده است.
در عین‌حال نباید از یاد برد که حکومت در خود جسارت مبارزه با گروه‌های اسلام‌گرای افراطی را نمی‌بیند. چون، می‌ترسد که در صورت سرکوب گروه‌های مذکور متهم به برانگیختن احساسات مذهبی مردم نشود؛ اشتباهی که کمونیست‌ها بعد از کودتای ثور در افغانستان مرتکب شدند. برای همین نیاز است که یک استراتژی درست علیه گروه‌های افراطی از سوی حکومت روی دست گرفته شود؛ استراتژی‌یی که نه منجر به درگیری داخلی و آشوب‌های اجتماعی شود، و نه افراد به دلایل واهی زیر نام افراط‌گرا و تروریست به زندان افگنده شوند.

نتیجه‌
نباید فراموش شود که گروه‌های مذهبی تندرو در نبود حکومتداری خوب و نا‌امیدی اقشار جامعه، می‌توانند در میان مردم نفوذ کنند. با این‌که برخی از تحلیل‌گران مایل‌اند که ریشه‌های افراط‌گرایی مذهبی را صرف در آموزه‌های دینی و اعتقادی یک گروه جست‌وجو کنند، ولی عوامل اصلی گرایش جوانان به گروه‌های افراطی نه جذابیت اعتقادی افراطی بلکه خشم، نا‌امیدی و در یک کلام شکاف فکری و اجتماعی است که جوانان را به سوی گروه‌های افراطی می‌کشاند.
هم‌چنان، روشن است که قشری از علمای مذهبی مخالف گروه‌های افراط‌‌گرا در کنار حکومت قرار نداشته و به‌صورت فعال در جامعه فعالیت نمی‌کنند. اگر به گفتارهای مذهبی غالب در مساجد و شبکه‌های اجتماعی توجه شود، به‌خوبی عناصر افراطی را در آن می‌بینیم. بارها در رسانه‌ها گزارش‌هایی را دیده و شنیده‌ایم که گویا امامان مساجد در قلب شهرهای کشور دست به تبلیغ براندازانه نسبت به حکومت افغانستان می‌زنند. نکته‌ی مهم‌تر این است که گفتارهای اعتدال‌گرای مذهبی که از موجودیت صلح و تقویت نظام موجود حمایت کند، ناملموس و کم‌رمق است. حکومت و نهاد‌های مدنی بدون این گفتارهای مذهبی اعتدال‌گرا با موج قدرتمند افراطیت مذهبی رقابت کرده نمی‌تواند.
به‌لحاظ مذهبی، جامعه‌ی افغانستان یکی از معتقدترین جوامع جهان است. تخمین شده که بیش از ۹۹ درصد جمعیت آن مسلمان و از آن جمله حدود ۸۰ درصد سنی حنفی و بقیه شیعه‌ی جعفری و شیعه‌ی اسماعیلی هستند. به‌لحاظ سواد، براساس آمار دولت، ۶۱ درصد مردم افغانستان بی‌سوادند، اما بسیاری‌ معتقدند که شمار بی‌سوادها بیشتر از این آمار است. جمعیت بی‌سواد با میزان بالای اعتقاد مذهبی بیشتر از افراد باسواد آماده‌ی پذیرش خوانش افراطی از دین هستند. به همین دلیل گروه‌های افراط‌گرا جمعیت روستایی را هدف قرار می‌دهند. جمعیتی معتقد و بی‌سواد هرقدر جوان باشد، به همان میزان آماده‌ی برانگیخته‌شدن برای عدول از هنجارهای معمول در جامعه است. براساس آمار صندوق جمعیت سازمان ملل، بیش از ۴۶ درصد جمعیت کشور (۲۷.۵ میلیون نفر) زیر ۱۵ سال و نزدیک به ۶۴ درصد آن‌ها زیر ۲۴ سال هستند. براساس آمار بانک جهانی، ۳۶.۳ درصد مردم افغانستان زیر خط فقر زندگی می‌کنند و درآمد سرانه‌ی آن‌ها ۵۹۰ دلار است. براساس آمار بانک توسعه‌ی آسیایی، ۴۵.۷ درصد افغان‌ها بی‌کارند.

منابع:
1- کاوه، علی احمد. استاد جامعه‌شناسی دانشگاه هرات، مصاحبه‌ی حضوری و نقل‌قول غیرمستقیم
2- شهیر، محمد رفیق. رییس شورای متخصصان زون غرب، مصاحبه‌ی حضوری و نقل‌قول غیرمستقیم
3- کامل، عبدالقادر. آگاه امور تاریخی و سیاسی، مصاحبه‌ی صوتی و نقل‌قول غیرمستقیم
4- خبرگزاری پژواک، صفحه‌ی گزارش‌های تحقیقی
5- محمد محق، پژوهشگر مطالعات اسلامی، مصاحبه‌ی آن در سایت خبرگزاری بی‌بی‌سی درباره‌ی افراط‌گرایی و بازی قدرت در افغانستان، دسامبر 2016
6- افراطیت تهدیدی فراراه جوانان، سایت اصلاح، سیمینار معینیت امور جوانان افغانستان، 4 عقرب 1395
7- نشانه‌ها و دلایل افراط‌گرایی در دین، داکتر یوسف قرضاوی، ترجمه عبدالرسول گلرانی، سال 1394

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *