خط و نشان‌های جدید حکمتیار

عرفان مهران
گلبدین حکمتیار رهبر فراری حزب اسلامی که به‌تازگی به کابل آمده است، در سخنرانی‌ها و اظهارات اخیر خود خط و نشان‌های جدیدی را کشیده است. یکی از محورهای اصلی صحبت‌های او طی دو روز گذشته این بوده است که تقسیم قدرت موجود نادرست است و آن را یک تقسیم «نامقدس» خوانده است. او ساختار موجود حکومت وحدت ملی را مورد انتقاد قرار داده و در سخنرانی خود در ننگرهار گفته بود که باید یکی از سران حکومت وحدت ملی کنار برود. در بخش دیگری از سخنان آقای حکمتیار بر نظام سیاسی متمرکز قدرتمند تاکید شده و از تقسیم قدرت و تغییر نظام از ریاستی به پارلمانی نیز انتقاد شده است. آقای حکمتیار نظام مدنظر خود را، یک نظام اسلامی متمرکز خوانده است.
هرچند آقای حکمتیار گفته است که حکومت و نظام بر اساس خواست مردم و خواست تمام طرف‌ها ساخته خواهد شد، اما به نظر می‌رسد تاکید او به وجود نظام متمرکز قدرتمند و حمله‌ی او به ساختار موجود حکومت وحدت ملی که بر مبنای تقسیم قدرت میان جناح‌های مختلف به‌وجود آمده است، بخشی از طرح‌ها و یا دست‌کم مطالبات او برای آینده‌ی نظام سیاسی در افغانستان خواهد بود. این اولین‌بار نیست که حکمتیار بر وجود نظام سیاسی متمرکز قدرتمند در افغانستان تاکید می‌کند، او پیش از این نیز بارها براین اصل تاکید کرده بود و حتا قبل از تشکیل نظام جدید با بخش عمده‌ی جریان‌های سیاسی دیگر بر سر این امر جنگید.
ایجاد نظام متمرکز در افغانستان از زمان تشکیل افغانستان با جغرافیای کنونی همواره یک اولویت جدی برای تمام حکام و زمامداران افغانستان بوده است. در طول تاریخ افغانستان، تمامی زمامداران افغان برای این کار تلاش کرده‌اند و سیاست افغانستان را با زور و سرکوب دیگران به پیش برده‌اند. این سیاست که بر مبنای قومیت و غلبه یک قوم بر سایر اقوام اجرا می‌شد به‌رغم پیامدهای غمبار و خونین در مقاطع مختلف تاریخ به نتیجه‌یی نرسید و هسته‌های محلی قدرت به‌رغم فشارهای زیاد از سوی حکومت‌های مرکزی خود را حفظ کردند. اکنون نیز گرایش‌های محلی در کشور به قدرت خود باقی است و بدون شک هر تلاشی برای تمرکز قدرت و انحصار آن در مرکز به شکست مواجه می‌باشد.
هرچند تقسیم موجود قدرت و ساختار حکومت وحدت ملی قابل دفاع نیست، زیرا این میکانیزم ناقص و غیرمطلوب برای تمرکززدایی از قدرت می‌باشد، اما خط و نشان‌های حکمتیار نیز خط و نشان‌هایی است که او بارها برای مردم افغانستان کشیده است. بدون شک اظهارات حکمتیار برای حفظ نظام متمرکز مرکزی بخشی از تلاشی است که در طول تاریخ افغانستان برای غلبه‌ی یک قوم خاص بر اقوام دیگر صورت گرفته است. از لحاظ عملی چنین ساختاری نمی‌تواند مشکل افغانستان را حل کند و کشور را به سوی ثبات سیاسی سوق دهد. این تجربه‌ی ناکام در افغانستان بارها تکرار شده است و اکنون نیز که حکمتیار برای آن خط و نشان جدید می‌کشد، نمی‌تواند وضعیت را به سوی فردای بهتری متحول کند.
افغانستان کشوری با ساختارهای متنوع قومی و فرهنگی است و این ساختارهای متنوع اجتماعی لزوماً نیاز به ساختار غیرمتمرکز سیاسی دارد. افغانستان برای رسیدن به ثبات سیاسی و حفظ یکپارچگی نیازمند یک تمرکززدایی رادیکال در همه‌ی حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و مدیریتی است. این تمرکززدایی به شکل وسیع باید اجرا شود و نظام موجود از شکل ریاستی متمرکز به نظام پارلمانی، ساختارهای فدرال، احزاب متکثر و نظام انتخاباتی جامع و فراگیر تبدیل شود. ایجاد چنین ساختارهایی تنها راه‌حل مساله‌ی افغانستان است و در صورتی که این اتفاق نیافتد، طرح‌های کهنه و فرسوده‌ی گذشته نمی‌تواند یک‌بار دیگر آب حیات به کالبد نیمه‌جان این جامعه ببخشد.
این مدل موفقی است که در بسیاری از کشورهای جهان تاکنون تجربه شده است. تمرکززدایی از قدرت و ایجاد نظام‌های فدرال در اکثر کشورهایی که درگیر منازعات قومی، مذهبی و هویتی بوده‌اند، باعث ثبات سیاسی، همبستگی و پیشرفت آنان گردیده است. چنین ساختاری توزیع عادلانه‌ی قدرت را در جامعه تضمین و قدرت سیاسی را از انحصار افراد و گروه‌های قومی خاص بیرون کرده و زمینه را برای مشارکت همه‌ی اقوام و تحقق دموکراسی فراهم کرده است. بنابراین، افغانستان نیز به‌مثابه‌ی یک جامعه‌ی نامتجانس و متکثر باید الگوی نظام غیرمتمرکز سیاسی را تجربه کند تا از مشکلات و دردسرهای کنونی رهایی یابد.