صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد دیروز گزارشی در مورد آمار مرگومیر کودکان در جهان منتشر کرد. افغانستان در این ردهبندی مانند بسیاری از مسایل دیگر در قعر جدول قرار دارد. بر مبنای گزارش یونیسف، در افغانستان به صورت میانگین از 25 نوزاد، دستکم یکنفر میمیرد. به عبارت دیگر 4درصد نوزادان در افغانستان در خطر مرگ حتمی قراردارند. هرچند بسیاری از کشورهای توسعهنیافته و فقیر شاهد میزان رقم درشت مرگومیر در نوزادان هستند، اما افغانستان حتا در میان این کشورها نیز از جایگاه پایینی برخوردار است. برای مثال، کشور جنگزدهیی مانند سومالیا که درگیر فقر و فساد مفرط و بیثباتی مفرط است، از هر 26 نوزاد یک تن از آنها میمیرد.
افغانستان برخلاف بسیاری از کشورهای جنگزده و فقیر در یکونیم دههی اخیر از ثبات نسبی برخوردار بوده است. لااقل دولت در طی این سالها با چالش جدی و براندازانهی امنیتی روبهرو نبوده است، گرچه جنگ با تروریسم بینالمللی پیوسته ادامه داشته است. برای مثال، افغانستان با سوریهی پنجسال اخیر قابل مقایسه نیست، چه اینکه ثبات و بقای دولت در این کشور به صورت جدی به خطر افتاده بود و حتا دمشق نیز در معرض تهاجم مسلحانهی داعش قرار داشت. اما آنچه مسألهی افغانستان را متمایز ساخته این است که در تمام سالهای یکونیم دههی اخیر افغانستان از دولت ثباتمندی برخوردار بوده است، در کنار آن از حمایت وسیع جامعهی جهانی نیز برخوردار بوده است. علاوه بر اینها، در سالیان اخیر، بانک انکشاف آسیایی، بخشهای توسعهیی سازمان ملل متحد، بانک جهانی و بسیاری از نهادهای بینالمللی در افغانستان به توسعهی انسانی و ارائهی خدمات حمایتییی نظیر خدمات صحی اشتغال داشتهاند. چرا هنوز باید آمار مرگومیر کودکان 4درصد باشد؟ در کشورهای توسعهیافته مرگ نوزادان در بسیاری از کشورها، کمتر از 0.1درصد است.
به نظر میرسد غفلت از زندگی کودکان و سهلانگاری در قبال حق حیات آنها را نمیتوان با عواملی چون بیثباتی یا فقر فراگیر در کشور توجیه کرد. برای درک علل واقعی اینکه چرا هنوز کودکان نوزاد در فقدان امکانات و خدمات صحی با مرگ گسترده روبهرویند، باید سوای این مسایل، به قانونگریزی، فساد گسترده و سهلانگاری غیر قابل اغماض نهادهای حکومت و کلیت دولت توجه کنیم.
یک گزارش بازرس ویژهی امریکا/سیگار در مورد فساد در عرضهی خدمات صحی نشان میدهد که بسیاری از پروژههای ساختمانییی که گزارش نهایی آن ثبت شده، حتا وجود واقعی ندارند. این گزارش نکتههای شرمآوری دارد که هر کدام ما را در درک فقدان خدمات صحی برای مردم کمک میکند. در یک مورد، مشخصات جغرافیایی که در مورد ساختمان یک کلینیک صحی به هیئت تحقیق سیگار داده شده بود، مربوط به جایی مایلها دورتر از افغانستان بود.
مشکل مرگومیر گستردهی کودکان مشخص است: عدم دسترسی به خدمات صحی، فساد و ناکارآمدی در مراکز ارائهی خدمات صحی و فقدان برنامههایی برای حمایت از مادران و کودکان شان. در بسیاری از مناطق دور دست، مردم چند کیلومتر با یک شفاخانهی ابتدایی فاصله دارند. این شفاخانهها از یکسو دور از دسترس مناطق دور افتادهاند و از جهتی دیگر در بسیاری از موارد فاقد کارمندان متخصص و امکانات لازم میباشند.
دلیل این وضعیت نیز روشن است: حکومت از ارائهی خدمات صحی، توسعهی برنامههای حمایتی صحی و نیز سنجیدن برنامههایی در جهت کاهش مرگومیر کودکان و حمایت از مادران شان، غفلت کرده است. این غفلت در سایهی فساد گسترده و حاکم در نهادهای دولتی و بیتوجهی حکومت انجام یافته است. تردیدی نیست که کودکان حق رأی ندارند و از این جهت برای دولتمردان اهمیت چندانی ندارند، اما آنها از حق زندگی برخوردار اند و دولت مسئول تأمین و صیانت از این حق است.