اشرف غنی حکومت ناکام‌اش را چگونه بازسازی‌ می‌کند؟

مردی که در زمینه‌ی بازسازی دولت‌های ورشکسته نظریه‌پردازی می‌کرد، اکنون خودش با بزرگترین آزمون عملی در این بخش روبه‌رو شده است. تمامی نشانه‌ها حکایت از ناکامی حکومت وحدت ملی دارند. او که معتقد است زمان ساکن نیست و باید تصمیم گرفت و پیش رفت و در عین حال معتقد است که پروژه‌ی ناکام اما توسعه‌‌طلبانه‌ی امان‌الله خان را به سرانجام برساند، اکنون با یک پرسش بسیار ساده اما جدی روبه‌رو است: آیا می‌تواند دولت به نسبت مستحکم و نظام‌مند را به رییس‌جمهور بعدی (حتا اگر خودش باشد) به میراث بگذارد؟
سه‌ونیم سال حکومت‌داری اشرف‌غنی با فراز و نشیب‌های بسیاری همراه بود. غنی به‌دلیل تقلب وسیعی که در انتخابات ریاست‌جمهوری صورت گرفت، مجبور به تشکیل حکومت ائتلافی شد و در پای توافق‌نامه‌یی امضا کرد که عملاً تمرکز قوا را از ریاست‌جمهوری می‌کاست و بخشی از آن را به نهادی دیگر، ریاست اجرائیه، واگذار می‌کرد. غنی دو سال اول حکومت‌اش را به «بزکشی» با رقیب انتخاباتی و شریک سیاسی‌اش، عبدالله عبدالله، گذراند. تغییرات رادیکال در دفتر ریاست‌جمهوری و اداره‌ی امور و حتا بسیاری از وزارت‌خانه‌ها و نهادهای حکومتی، از او یک چهره‌ی به‌غایت تبارگرا را به نمایش گذاشت. رییس‌جمهور غنی حامیان بسیار نزدیک و هواداران قابل اطمینان‌اش را به قدرت رساند و خود را در میان گروه گزینش‌شده و بسیار نزدیک به سیاست‌هایش محصور کرد. رییس‌جمهور غنی مبارزه‌اش را با فساد آغاز کرد، اما نتوانست از آلوده شدن چهره‌ی خودش جلوگیری کند.
غنی به بسیاری از تعهدات انتخاباتی‌اش عمل نتوانست. در زمان او شکاف‌های اجتماعی بیشتر شد و راهش را به کشمکش‌های سیاسی باز کرد. اکنون او در حالی‌که باید بساط طرح و برنامه‌هایش را جمع کند و همت‌اش را صرف طراحی مقدمات یک انتخابات شفاف و به سرانجام رساندن پروژه‌های اقتصادی‌اش کند، با تنش‌های سیاسی‌یی روبه‌رو است که اگر به درستی و درایت مدیریت نشوند، هرکدام مستعد کشاندن افغانستان به بحرانی دیگرند. والی بلخ نه تنها از دستور وی سرپیچی کرد و مقام ولایت را ترک نکرد که حتا فراتر از آن آشکارا در برابر حکومت مرکزی ایستاده است. عطامحمد نور در مصاف با غنی تا آن‌جا پیش رفته است که اعلام کرد اگر حکومت مرکزی مانعی نهادی در برابر حضورش در ولایت بلخ خلق کنند، او از درآمد بندر حیرتان کارمندان محلی ولایت را معاش خواهد داد. این، تهدیدی صریح به قطع ارتباط نهادی ولایت بلخ با کابل بود. جنرال رازق، مردی که به سخت‌گیری با طالبان معروف است و همزمان اتهام‌های سنگینی در پرونده‌اش دارد، تلویحاً به رییس‌جمهور غنی فهماند که اوامر کابل بر او اثری ندارد و «این مردم قندهار اند که در مورد رفتن یا ماندن‌اش تصمیم نهایی را می‌گیرند». رازق فرمانده پولیس قندهار است و رییس‌جمهور غنی به قول خودش، سرقوماندان اعلای قوای مسلح. در حالی‌که رییس‌جمهور در حل مسأله‌ی ولایت بلخ درمانده است، به تازگی والی پیشین سمنگان نیز اعلام کرد که از مقام‌اش کنار نمی‌رود. او اخیراً حکم برکناری‌اش را دریافت کرده بود و باید جایش را برای والی جدیدی که از کابل معرفی می‌شد، خالی می‌کرد. غنی اولین فردی بود که از سوی اداره‌ی ثبت احوال نفوس بایومتریک شد تا روند توزیع تذکره‌ی الکترونیکی عملاً آغاز شود. اما رییس‌ اجرائیه‌ی حکومت و وزرای نزدیک به وی با آن به مخالفت برخواسته‌اند. عبدالله تلویحاً به غنی هشدار داد که دست از عجله بردارد و بگذارد که مسایل مورد اختلاف حل شوند. علاوه بر این‌ مسایل، طالبان با نامه‌یی که ایالات متحده‌ی امریکا فرستادند، بی‌اعتنایی‌‌شان را به هدف غایی رییس‌جمهور غنی ابراز کردند. غنی در یکی از گفت‌وگوهای رسانه‌یی‌اش گفته بود که هدف نهایی‌اش صلح است. اکنون این هدف بیش از پیش دست‌نیافتنی می‌نماید.
مخالفت‌های سیاسی احتمالاً به تنهایی قادر به از کار انداختن دست‌گاه نهادی حکومت نیستند و غنی از آن به خوبی آگاه است. اما غنی تنها با سیاست‌مدارانی که از او آسیب‌دیده‌اند یا بر او شوریده‌اند روبه‌رو نیست. واقعیت نگران‌کننده این است که غنی اعتمادش را در میان مردم از دست داده است.غنی با خط‌کشی‌یی که میان هواداران و حامیان‌اش و عموم شهروندان کرد، بی‌اعتمادی‌اش را نسبت به شهروندان نشان داد و فرصت کسب اعتماد مردم را برای زمانی طولانی از دست داد.
به نظر می‌رسد به انجام رساندن برنامه‌ی اصلاحی امان‌الله خان زمان زیادی می‌طلبد. مردم در درجه‌ی اول غم نان و نگرانی‌ امنیتی دارند. پس از آن، موجی از مخالفت‌های سیاسی افکار عمومی را در برابر غنی تهییج می‌کند. غنی نمی‌تواند با همه بجنگد و پیروز نهایی این کشمکش باشد. بر عکس، تداوم تنش‌ها و بیش‌تر شدن اختلاف‌ها غنی را به سختی ضربه می‌زند حتا اگر شانس پیروزی برایش متصور باشد. بهتر آن است که غنی به اولویت‌های زندگی مردم توجه کند و برنامه‌هایش را به سمتی متمرکز کند که بتواند زمینه‌ی تحقق خواست‌های مردم را هموار سازد. تفرقه و علاقه‌ی مفرط به متکلم وحده بودن و فرمانده کل بودن، هم غنی را به سبب شکست دولت تقلیل می‌دهد و هم بر مردم رنج و تلخ‌کامی بیش‌تری را تحمیل می‌کند.