سام سرمدی
بهتازگی جنرال فضلالدین عیار بهعنوان والی پروان آغاز بهکار کرد. مراسم معرفی آقای عیار با حضور داکتر عبدالله رییس اجراییه، مسوولان محلی، اعضای پارلمان و اعضای شورای ولایتی و هزاران تن از مردم ولایتهای پروان، کاپیسا، پنجشیر و کوهدامن و دیگر ولایتها در مرکز پروان برگزار شد.
این مراسم از چند جهت در پروان کمسابقه بود. حضور گستردهی چهرههای شاخص سیاسی -جهادی و هواداران آنان، پیامهای ضمنی سخنرانیها و موجودیت نوعی اجماع عمومی لااقل در میان فرماندهان جهادی در پیوند با گزینش والی جدید پروان از نکات بارز این مراسم بود.
حضور حداقل 5000 نفر از ساکنان شمالی (پروان، کاپیسا، پنجشیر و کوهدامن) در این مراسم در یک فضای نسبتاً امن میتواند یک نقطهی مثبت شمرده شده شود، اما این مراسم حاشیههای جالبتوجهی هم داشته است.
سخنرانان این مراسم از داکتر عبدلله گرفته تا رییس شورای ولایتی پروان، حاجی الماس، حاجی اقبال صافی، داوود کلکانی و فضلالدین عیار والی جدید پروان، همه با ادبیات مشابه بر وحدت و همبستگی مجاهدین تاکید کردند.
داکتر عبدالله که با لحن نهچندان دیپلماتیک و با درک جو نارضایتییی که در این اواخر نسبت به حکومت وحدت ملی در این حوزه ایجاد شده است، ناکارگیها، ناتوانیها و ناکامیهای دولت را به عدم التزام تیم اشرف غنی به توافقنامهی سیاسی نسبت داد و از مردم به نسبت این کمکاریها و نارضایتیهایشان معذرت خواهی کرد.
دیگر سخنرانان نقش «شورای شمالی بزرگ» در انتصاب والی جدید پروان را برجسته کرده، با تعریف و تمجید از همدیگر کوشیدند تا از حوزهی شمالی تحت زعامت و نفوذ خودشان یک تصویر واحد و یکدست ارایه دهند و بر نقش بارز چهرههای شاخص این شورا در مناسبات قدرت تاکید کردند. واضح بود که آنها میخواستند پیامهای مشخصی را از ورای نفوذ و تاثیرگذاری چهرههای شامل در «شورای شمالی بزرگ» در مقدرات سیاسی و مناسبات قدرت از بلخ تا کابل و پنجشیر منتقل کنند.
و اما «شورای شمالی بزرگ»
از گذشتههای دور به پهندشت واقع در شمال کابل و درههای دهگانهی آن از کوتل خیرخانه تا پریان پنجشیر و سالنگ شمالی و از تنگی شیبر در منتهاالیه درهی غوربند تا کرانههای تگاب و الهسای در کاپیسا را بهنام سرزمین شمالی یاد میکردهاند و صرفنظر از تقسیمات ادارییی که در 40 سال گذشته ایجاد شده است، تمامی ساکنان این حوزه خود را شمالیوال یا شمالیوار میخواندهاند.
با اینحال، پس از پیروزی مجاهدین در سال 1371 و بهتبع نقش بارزتر درهی پنجشیر در ساختار قدرت در حکومت مجاهدین و بعد از آن نقش محوری این دره در مقاومت ضدطالبانی، تمایز و تفاوتهایی بین این دره و دیگر بخشهای شمالی ایجاد شد و این تمایزطلبی نخبگان سیاسی پنجشیر اختلافات و نارضایتیهایی را در دیگر ساحات این حوزه دامن زد و پس از اینکه در سال 1383 از بدنهی ولایت پروان جدا شده بهعنوان یک ولایت مستقل عرضاندام کرد، در ادبیات سیاسی افغانستان، پنجشیر نقش برجستهتری یافت.
در حالیکه رویهمرفته حوزهی شمالی از زمان جهاد و مقاومت تا زمان ترور احمدشاه مسعود ساحهی نفوذ و اقتدار جمعیت اسلامی و شورای نظار پنداشته میشد، در دورهی پس از طالبان نه جمعیت اسلامی و نه هم چهرههای برتر حوزهی مقاومت نتوانستند انسجام سازمانی و کارکردی خود را حفظ کنند، در حالیکه تکنوکراتان برگشته از غرب و جامعهی بینالمللی آنها را به نامهای ائتلاف شمال میشناختند و زیر عناوین مختلفی مانند جنگسالار و تفنگسالار و ناقض حقوق بشر در اذهان کوبیده میشدند، اما به موازات دستیابی اعضای این ائتلاف در سطوح مختلف به منابع ثروت و مناسبات قدرت، اختلافات درونی و برتریطلبیهای منطقهیی آنان نیز به مرور زمان برجستهتر شد.
در یکونیم دههی گذشته در حالیکه بیشتر سیاسیون تکنوکرات اکثرأ پشتون برگشته از غرب از آغاز روند جدید، بیشتر از ورای مناسبات قومی به تقویت جایگاه خود در سیاست افغانستان میپرداختند، نخبگان سیاسی حوزهی مقاومت ضدطالبانی -اکثرأ تاجیک- بیشتر در چارچوب ایدیولوژی اخوانی و روابط و مناسبات دوران جهاد به تقویت و تثبیت جایگاه خود در ساختار قدرت و در مواجهه با طیف تکنوکرات پرداختند.
انتخابات 2014 و وقایع بعد از آن، بهویژه ایجاد جنبش ضدتقلب در کنار اینکه به تقویت جایگاه مجاهدین در ساختار قدرت به محوریت داکتر عبدالله انجامید، از حضور و تاثیرگذاری نسل نو در حوزهی نفوذ و بستر رای داکتر عبدالله از شمالی تا کرانههای آمو و هرات و بادغیس نیز خبر داد.
نسلی که التزام چندانی به ادبیات و مناسبات جهادی و ایدیولوژیک نداشته و بیشتر با داعیههای هویتی و عدالتخواهانه به جادهها برآمدند، خیمههای اعتراضی برپا کردند، اگرچه تاکنون به انسجام تشکیلاتی و هدفمندی استراتژیک نرسیدهاند، اما در مقاطع مختلف توانایی و ظرفیت اعتراض و برانگیزندگی افکار عمومی را از خود تبارز دادهاند.
ایدهی «شورای شمالی بزرگ» هم همزمان با انتقال پیکر حبیبالله کلکانی در میان همین طیفهای جوانان و بیشتر به هدف انسجام نسل نو و از بین بردن فاصلههای موجود میان جوانان پنجشیر و ساحهی دشت شمالی مطرح شد، زیرا آنطرفتر نسل نو ملیت هزاره با ایجاد جنبش روشنایی سیاستمداران سنتی و تیکهداران قومی خویش را به چالش فرا خوانده بودند.
این در حالی است نه حضور منفعلانهی داکتر عبدالله در ساختار نامتجانس حکومت وحدت ملی و نه شگردهای سنتی و عوامگرایانهی شبکهیی از ثروتمندان با نفوذ جهادی از خیرخانه تا کرانههای آمودریا پاسخگوی نیازها و مطالبات روبه افزایش نسل نو تاجیک، نبود.
«بزرگان» شمالی با درک تجربی از وضعیت و در نتیجهی فشار افکار عمومی مجبور به حمایت تصنعی و شکلی از داعیهی هویتی نسل نو شدند، در اوایل تابستان امسال که از یکسو اختلافات بین استاد عطا و داکتر عبدالله در حال افزایش بود و از جانب دیگر جنبش رستاخیر تغییر به محوریت جوانان علمبردار دادخواهی برای قربانیان حملات تروریستی بود، گرد هم آمده، از ایجاد «شورای شمالی بزرگ» خبر دادند که برعکس منطق وجودی آن از نظر نسل نو، کسی از چهرههای سیاسی با نفوذ پنجشیر در این شورا به چشم نمیخورد.
پس از ایجاد این شورا بود که حاجی الماس زاهد بهعنوان مشاور ارشد رییسجمهور در امور انسجام ملی در جایگاه منزلتی احمدضیا مسعود در کمپ انتخاباتی تحول و تداوم تکیه زد و سپس داکتر یاسین ضیا به معاونیت اتمر در دفتر شورای امنیت ملی رسید و در تازهترین مورد هم گفته میشود که آقایان فضلالدین عیار و بصیر سالنگی والیان پروان و فراه نیز از سهم داکتر عبدالله و در اثر لابی و تلاشهای این شورا (در راس حاجی الماس) به این سمتها گماشته شدهاند.
اشرافیت جهادی
در سالهای پسین رقابت قدرت و نمایش اشرافیت ناشی از ثروتهای بادآورده میان فرماندهان و چهرههای شاخص جهادی بهویژه در حوزهی شمالی تا بلخ به یک فرهنگ مبدل شده است. در شمالی بزرگ از خیرخانه تا خاواک در یکونیم دههی گذشته، باغهای بزرگ با تزیینات پرهزینه و عجیبوغریب و ویلاها و کاخهایی بنا شده است که بیشتر آنها متعلق به فرماندهان جهادی و وابستگان آنان میباشد و بهتبع آن اخلاقیات و فرهنگی رایج شده است که شاید بهترین عنوانی که بتوان به آن نهاد، «اشرافیت جهادی» است.
تجملگرایی بیرویه و استفاده از امکانات سرسامآور رفاهی و مصارف گزاف در چارچوب اخلاقیات جهادی و مناسبات سنتی و تفکرات بسته در نبود آزادیهای فردی و اجتماعی که بهطرز آشکاری تناقضآمیز است، تحولات اجتماعی و فرهنگی معطوف به مطالبات نسل نو را به طرز نگرانکنندهیی مسخ کرده است.
در مراسم معرفی والی جدید پروان، نمادها و نشانههای بارزی از اشرافیت میانتهی جهادی قابل مشاهده بود. سخنرانیها بیشتر در چارچوب ادبیات دوران جهاد ایراد شد، کارکرد شگردهای عوامفریبانهی مذهبی و ژستهای مذهبی -ایدیولوژیک در انگیزش ذهنیت مخاطبان آشکار بود. مثلاً هنگامیکه حاجی الماس با صدایی از حد لازم بلند سخنرانی میکرد، دو جوان از میان حاضرین شعرهایی را در مدح جناب ایشان قرائت کردند که حتا قزل ارسلان رومی از شنیدن آن به وجد میآمد.
هیچ زنی در میان سخنرانان نبود و جوانترین فردی که در این جمع با رعایت چارچوبههای اشرافیت جهادی سخنرانی کرد، بهأالدین جیلانی رییس شورای ولایتی پروان بود که آنهم فرزند یکی از فرماندهان جهادی ثروتمند پروان است و محتوای صحبت ایشان نیز به سخنرانیهای آتشین عبدالله عزام در سالهای نخست جهاد مشابهت به هم میرساند.
در صفهای نخست و جایگاههای ویژه بیشتر خود بزرگان و بزرگزادگان شمالی بزرگ تکیه زده بودند و برای بسیاری افراد و چهرههایی که از بیرون پروان در این مراسم اشتراک کرده بودند، جای مناسبی در نظر گرفته نشده بود در نتیجهی ازدحام و بینظمی، جادهی کابل – شمال برای چند ساعت بهروی ترافیک بسته بود. اگرچه مصارف گزافی صورت گرفته بود، محفل از نظم و انضباط چندانی برخوردار نبود و ذهنیت ضدطالبانی مردم مانع بروز وقایع امنیتی شده بود.
با اینحال، آنچه از فحوای سخنرانیهای بزرگان شورای شمالی بزرگ در این مراسم میشد استنباط کرد این بود که این شورا بهمنظور تضمین منافع «بزرگان و فرماندهان جهادی شمالی» ایجاد شده، در حالیکه همین اکنون از استخدام ملازمان مکاتب در دوردستترین نقاط پروان، باجگیری از پروژههای توسعهیی گرفته تا میزبانی از دستههای تبلیغی و پیشمرگههای طالبان و تفکر طالبانی و همسویی با برنامههای حلقات قدرت و مافیای اقتصادی رد پای این بزرگان را بهسادگی میتوان یافت، اما مادامی که منافع شبکهیی آنان دچار مخاطره شود، هزاران تن از مردم نادار و ناآگاه و بهدور از اندکترین تامینات و خدمات اجتماعی از راه میرسند تا اللهاکبرگویان از برنامههای خیرخواهانه و اهداف بلند آنان حمایت و پشتیبانی کنند و به اینصورت حرکتهای مدنی و دادخواهانهی نسل نو و دگراندیشان با استفاده از نامها و ادبیاتی که خودشان میآفرینند، در نطفه مسخ شود یا در خدمت اشرافیت جهادی قرار بگیرد.