پس از حملهی مرگبار انتحاری هفتهی گذشته بر مزار صوفیان در ایالت سند پاکستان، رابطهی اسلامآباد- کابل بار دیگر متشنج گردیده است. این حمله که منجر به کشته شدن بیش از هفتاد تن گردید، خشم مقامهای پاکستانی را برانگیخته و فرصتی را فراهم آورد تا آن کشور پاسخ انتقاداتی را که طی سال جاری علیه آن از سوی دولت افغانستان وارد شده بود پاسخ گوید.
دولت افغانستان پس از ناکامی نشستهای چهارجانبه میان افغانستان، پاکستان، امریکا و چین، انتقادات گستردهیی را علیه پاکستان مطرح کرد و بارها در مجامع بینالمللی و محافل سیاسی از دست داشتن پاکستان در ناامنیهای افغانستان یادآوری کرد. حکومت وحدت ملی برخی تلاشهای دیپلماتیک را نیز به راه انداخت تا فشارهای بینالمللی بیشتری را بر پاکستان وارد کند و در این زمینه تا حدودی هم موفق گردید.
پاکستان در طول یک سال گذشته، در مجامع بینالمللی با اتهام حمایت از تروریزم مواجه بود. این اتهامات بیش از هر جای دیگر در میان سیاستمداران امریکایی بیشتر بود. کمیتهی روابط خارجی کنگرهی امریکا در ماه سرطان سال روان، جلسهی ویژهیی را برای بررسی سیاستهای این کشور در پاکستان برگزار کرد. در این نشست سخنان تندی علیه پاکستان مطرح شد و زلمی خلیلزاد سفیر پیشین امریکا در کابل پیشنهاد کرد که نام دولت پاکستان در فهرست سیاه کشورهای حامی تروریزم درج شود. در ماه میزان نیز دو عضو کنگرهی امریکا، خواهان آن شدند تا پاکستان در فهرست سیاه کشورهای حامی تروریزم قرار داده شود. تدپو نمایندهی تگزاس و دانا رهربکر نمایندهی کالیفورنیا در کنگرهی امریکا طرحی را تدوین کردند تا براساس آن پاکستان را در فهرست کشورهای حامی تروریزم قرار دهند.
وقوع این حملهی مرگبار در پاکستان، بهانهیی را به دست مقامهای پاکستانی داد تا با انتقاد مشابه از دولت افغانستان بپردازند. این حمله در آستانهی برگزاری کنفرانس امنیتی مونیخ صورت گرفت و برای پاکستانیها بهترین فرصت بود تا با طرح ادعاها و اتهاماتی علیه دولت افغانستان، فشارهایی را که از سوی جامعهی بینالمللی علیه پاکستان وجود دارد اندکی کاهش دهد. مقامهای پاکستان عامدانه این حمله را بزرگنمایی کردند و با اقدامات غیرمتعارف و حملات لفظی تندوتیز علیه دولت افغانستان، خواست افکار عمومی جهان را نسبت به خود تا حدودی تغییر دهد. نزدیکی این رویداد از لحاظ زمانی با مهمترین نشست بینالمللی در مورد امنیت جهان از یکسو و در شرایطی که اتهام حمایت از تروریزم توسط دولت پاکستان در افکار عمومی جهان تقویت میشود، از سوی دیگر، پاکستانیها را متقاعد کرد تا یکبار دیگر دولت افغانستان را هدف انتقادات گستردهیی خود قرار بدهد.
وقوع این رویداد نیروهای امنیتی پاکستان بهخصوص ارتش و سازمان استخبارات آن کشور را بهشکل بیپیشینهیی در مظان داوری افکار عمومی قرار داد. ضعف نیروهای امنیتی پاکستان در جلوگیری از این رویدادها کاملاً آشکار است و این نهتنها عملکرد کنونی آنان را مورد پرسش قرار میدهد، بلکه اقدامات گذشتهی آنان را با پرسشهای جدی مواجه میسازد. ارتش پاکستان بارها عملیاتهای گستردهیی را علیه شورشیان و گروههای تروریستی در خاک خود بهراه انداخته و گفتهاند که تا نابودی کامل آنان دست از کار برنخواهند داشت. نخستین حملهی گستردهی ارتش پاکستان در سال 2009 علیه طالبان پاکستانی بهراه انداخته شد. این عملیات که به «راه نجات» مسما بود، با شکست مواجه شد و ارتش آن کشور با دادن تلفات زیاد نتوانست به موفقیت دست یابد. عملیات مهم دیگر ارتش پاکستان تحت عنوان «ضرب عزب» در سال 2014 راهاندازی شد و با وجودیکه برای مدت زیادی دوام یافت، اما نهتنها موج ناامنی و خشونت را در پاکستان کاهش نداد، بلکه حملات تروریستی در آن کشور نیز افزایش پیدا کرد. عملیات خرد و کوچک دیگر نیز بارها در بخشهای مختلف پاکستان از سوی ارتش آن کشور راهاندازی شدهاند که دستکم تاکنون نتیجهی ملموسی را در پی نداشته است. عدم دستیابی به نتیجهی مطلوب در این حملات، ارتش قدرتمند پاکستان را در معرض داوری افکار عمومی قرار داده است. این شکستها و ناکامیهای پیاپی برای ارتش قدرتمند پاکستان و سازمان استخبارات آن، مایهی خفت زیادی است. این ناکامیها نهتنها وجههی ارتش و نیروهای امنیتی آن را خدشهدار میسازد، بلکه باعث میشود استفادهی نامحدود آنها از امکانات و منابع مالی پاکستان نیز با پرسشهای جدی مواجه شود. بنابراین برای پاکستان بهخصوص نظامیان آن کشور آسانترین راه این است تا مشکلات موجود را به بیرون ارجاع داده و افکار عمومی را متوجه مسائل فرعی و حاشیهای دیگر سازند. برای همین، پاکستان بهدنبال این رویداد در گام نخست تلاش کرد انگشت انتقاد را به سوی دولت افغانستان بلند کند و بهدنبال آن با اقدامات نمایشی دیگر از جمله رفتارهای غیرمتعارف دیپلماتیک، بستن مرزها، حملات راکتی و تحویل فهرست تروریستان به دولت افغانستان خود را از مواجهه با فشار افکار عمومی در داخل نجات دهد.
یکی از دلایلی که باعث ناکامی نیروهای امنیتی پاکستان در مواجهه با تروریزم گردیده است، استانداردهای دوگانهی آن کشور با مسالهی تروریزم و رفتار غیر روشن آن با گروههای مختلف فعال در منطقه میباشد. ارتش پاکستان اگر از یکطرف علیه برخی از گروههای تروریستی در داخل آن کشور وارد جنگ میشود، از طرف دیگر برخی گروههای دیگر را بهشکل روشن مورد حمایت خود قرار میدهد و از آن بهمثابهی ابزار استراتژیک در معادلات منطقهیی بهره میگیرد. پاکستان تروریزم را برحسب نسبت خود با آن، به «خوب و بد» تقسیم میکند و هیچگاهی نگرش روشن و مشخصی در قبال همهی گروههای تروریستی نداشته است. بنابراین، در برخورد با تروریزم حتا در داخل پاکستان دچار خطاهای استراتژیک شده و طعم تلخ آن را نیز بارها چشیده است. اکثر گروههایی که در منطقه درگیر فعالیتهای تروریستیاند، بهنحوی در رویدادهای تروریستی در پاکستان و افغانستان دست دارند، در حالیکه پاکستان بهخصوص دستگاههای امنیتی و استخباراتی آن با بازی پیچیده با ابزار تروریزم سعی در خوب و بد کردن آنان دارد.
بدیهی است که چنین رویکردی نسبت به تروریزم هیچگاهی به نتیجه نخواهد رسید. برخورد گزینشی با تروریزم، تبادل فهرست گروههای تروریستی و درخواست برخورد با افراد و حلقات مشخص نمیتواند مسالهی تروریزم را حلوفصل کند. هردو کشور در حال حاضر قربانی فعالیتهای تروریستی گروههای مختلفاند و برای نجات از این وضع باید اقدامات وسیعی را برای از بین بردن ریشههای تروریزم فارغ از وابستگیهای سیاسی و هویتی آنان، انجام دهند. در صورتیکه این اقدام صورت نگیرد و رویکردهای گزینشی در برخورد با تروریزم وجود داشته باشد، شمار قربانیان تروریزم روبهرشد در منطقه افزایش خواهد یافت.