نیویارک تایمز و به تبع آن رسانههای محلی گزارش دادهاند که نیلوفر رحمانی، خلبان زن، پس از پایان آموزشهایش درخواست پناهندگی داده و حاضر نشده است که به افغانستان برگردد. این خبر با واکنشهای متفاوتی مواجه شده است. برخی این تصمیم خانم رحمانی را حق شخصیاش دانسته و گفتهاند که او آزاد است تا در مورد ماندن یا بازگشتش از امریکا تصمیم بگیرد. البته کسانی نیز این خلبان زن را با توجه به فساد حاکم و فضای زنستیز موجود برحق دانسته و از تصمیمش به دفاع برخواستهاند. اما در این میان اکثریت قابل توجهی نیز هستند که او را ترسو، خایین و فریبکار توصیف کردهاند و با اشاره به مواردی مشابه پیش از این، استنباط کردهاند که دلایل ماندن نیلوفر رحمانی در امریکا، بیشتر ساختگی است.
افغانستان در کنار سوریه و عراق، در زمرهی کشورهایی است که بیشترین مهاجر را به کشورهای اروپایی، ایالات متحدهی امریکا، استرالیا و کانادا صادر کرده است. افزایش پیوستن مهاجران افغان به صف پناهجویانی که به غرب هجوم بردهاند، در یک سال اخیر رشد نگرانکنندهیی داشته است. به این دلیل که بسیاری از مهاجران از اندونیزیا گرفته تا کمپهای آلمان پراکندهاند و بسیاری دیگر هنوز هویتشان را به ثبت نرساندهاند، دشوار است که رقم دقیقی از شمار مهاجران در یک سال اخیر به دست بیاید، اما مشخص است که تنها در اروپا صدهاهزار پناهجوی افغان وجود دارند. از آن جمله، 180هزار پناهجو بر اساس توافقنامهیی که میان دولت و کشورهای اروپایی به امضا رسیده، دوباره بازگردانده خواهند شد.
انگیزههای زیادی است که افغانها را وادار به مهاجرت میکند. در دو سال گذشته، فرار سرمایه سیر صعودی داشته است و گراف ناامنی به طرز چشمگیری بالا رفته است. تا آنجا که در چند سال گذشته سابقه نداشته است که یک ولایت به تصرف طالبان درآید. هماکنون مبتنی بر آمار رسمی بین 27 تا 30 درصد کل کشور تحت کنترل طالبان است. تنشهای بیپایان سیاسی و ضعف حکومتداری نیز بر مشکلات مردم افزوده و نتیجه این شده است که فقر رشد سرسامآوری داشته باشد، بیکاری زیاد شود و خطر مرگ، بهصورت روزمره حتا شهروندان پایتخت را تهدید کند. به این ترتیب، برای کسانی که پای رفتن دارند و ثبات اقتصادی و امنیتی ندارند، دلیلی برای ماندن وجود ندارد. این را میتوان در چهرهی هزاران جوان درسخوانده و پناهجویی دید که ماههاست در خیابانها و کمپهای اروپا به دنبال اخذ پناهندگی هستند.
فرار دیپلماتها و کارمندان دولتی
برای شهروندان عادی، دلایل زیادی وجود دارد که رفتنشان را توجیه کند. اما مسأله این است که صف پناهجویان صرفاً از شهروندان عادی تشکیل نشده است. هر سال صدها دیپلمات، دانشجو و کارمندان دولتی پس از آن که زمان بازگشتشان به افغانستان میرسد، بلافاصله اقدام به درخواست پناهندگی میکنند و از رفتن ابا میورزند. بر اساس گزارشهایی که اخیراً به نشر رسیده، تنها در آلمان و در 15 سال گذشته، 70 دیپلمات تقاضای پناهندگی کردهاند. میتوان در تعداد ارقام دستکاری کرد، اما نمیشود انکار کرد که چنین درخواستی در کشورهای دیگر صورت نگرفته است.
برخی از کارمندان دولتی که بورسیهی تحصیلی در خارج از کشور و عمدتاً یکی از کشورهای اروپایی یا امریکا و استرالیا میگیرند، پس از پایان تحصیل علاقهی چندانی به بازگشت ندارند. دلیل این کار روشن است: بازار کار در افغانستان اندک و در نتیجه رقابت شدید است. به همین میزان، فساد نیز بهصورت وحشتناکی گسترش یافته و کسانی که علاقهمند به یافتن کار بهتراند، با دیوار بلند فساد و بیتوجهی روبهرو میشوند. وقتی بستهای معلمی که بین 7 تا 20هزار افغانی در ماه است، فروخته شود، بدیهی است که شغلهای پردرآمدتر به مراتب گرانتر و دستنیافتنیتر است. فساد صرفاً در خرید و فروش کار منحصر نیست، روابط قومی، شبکهیی و سیاسی نیز در این میان به همان اندازه در یافتن شغل اثرگذار است. کسی که تهدیدی برای گرسنهماندن در کشور دوم ندارد، طبیعی است که از بازگشت به کشور اولش که خدمات اجتماعی وجود ندارد و گرسنگی و فقر بیداد میکند، بپرهیزد.
دانشجویان بخشهای نظامی نیز از این قاعده مستثنا نیستند. موارد بسیاری از عدم بازگشت دانشجویان بخشهای نظامی اتفاق افتاده و حتا در یک مورد یکی از استادان اکادمی ملی نظامی به من گفت که گرفتن بورسیهی خارجی برای دانشجویان به یکی از طرق رفتن از کشور بدل شده است. گرچه وزارت دفاع و اکادمی ملی نظامی بهصورت رسمی در این زمینه اظهار نظری نکرده و بعید است که آمار دقیق آن را منتشر کند. چه اینکه این فرصت بیشتر به فرزندان افسران ارشد بخشهای نظامی میسر میشود.
البته پرهیز از بازگشت صرفاً به بیکاری و فقر و فساد مفرط یا ناامنی مرتبط نیست. برخی از واکنشها در میان کاربران شبکههای اجتماعی در مورد درخواست پناهندگی نیلوفر رحمانی نشان میدهد که دلایل دیگری نیز در پشت این «نیامدن»ها وجود دارد. یکی از کاربران در دفاع مستقلانهیی نوشته که میدان در دست منافقان و سیاستپیشگان دروغگو است، رذالت و پستی بیداد میکند و این انگیزهیی برای ماندن یا بازگشتن باقی نمیگذارد. یکی از دیپلماتهای جوان که از تحصیل دورهی ماستریاش بازگشته بود، میگفت که وقتی حتا جایی برای پنجدقیقه پیادهروی آنهم در پایتخت نداشته باشی، واقعاً نمیتوانی ماندنت را توجیه کنی. خرابی زیرساختها، نبود اماکن تفریحی، فقدان فرصتی برای فراغت، نبود خانه و مکانی مناسب برای زندگی، چیزهایی است که تقریباً هر شهروند نسبتاً متوسطی را از ماندن در این کشور دلگیر میکند. افغانستان بهلحاظ امکانات شهری و رفاهی با جهانی که در آن برخی جوانان تحصیل میکنند، فاصلهی کلانی دارد، فاصلهی ناامیدکننده و ملالآور.
سوءاستفاده از فرصتها
برای بسیاری از کسانی که برای تحصیل یا آموزش مقطعی و یا هم نشستهای کوتاهمدت به کشورهای دیگر فرستاده میشوند، هزینهی کلانی اختصاص داده میشود. بهصورت میانگین، هزینهی تحصیل هر نفر بین 40هزار یا 150هزار دالر امریکایی است. البته در مواردی نیز این رقم به مراتب چشمگیرتر است. مثلاً آنگونه که یکی از خلبانهای نظامی (رحمان رحمانی) در فیسبوکش نوشته، برای دو دوره آموزش نیلوفر رحمانی تقریباً بیش از 3.6میلیون دالر مصرف شده است.
امرالله صالح، رییس پیشین امنیت ملی در یادداشتی نوشته است که «دیپلماتها و نظامیانی که به خاک خویش بر نمیگردند، خایین به خاکاند و بر حلف خویش پا میگذارند.» او از حکومت خواسته که با دولتهای دیگر در این مورد معاهدهی استرداد دیپلماتها و نظامیان را امضا کند. کسانی که در اکادمیهای نظامی آموزش میبینند یا مشمول اردوی ملی هستند، حلف وفاداری (سوگند) یاد میکنند که تحت هر شرایطی در خدمت نظام باشند و از کشورشان دفاع کنند. در بسیاری از کشورهای دیگر نیز عدم بازگشت سربازان یا افسران پس از ختم دورهی آموزشی، پیامدهای جدی و تنبیهات روشنی دارد. وزارت دفاع ملی نیز در اعلامیهاش تلویحاً اشاره کرده است که یک سرباز شجاع نباید بترسد. خانم رحمانی پارسال مدال زن شجاع را از دست میشل اوباما گرفته بود.
تعلیق در هوا
بحث ماندن و بازگشتن نیلوفر رحمانی ابعاد فراوانی یافته است. نیلوفر رحمانی که از 18 سالگی در قوای هوایی ثبت نام کرده بود، دو دوره و در بخش نظامی و هدایت هواپیمای مسافربری آموزش دیده است. حضور یک زن با لباس نظامی و عینک آفتابی، چهرهی دیگری از افغانستان را بازتاب میداد. بهخصوص در جامعهی زنستیز افغانی، حضور زنان در قوای هوایی و هدایت بالگردها و هواپیماها، پیامهای پیرامونی فراوانی داشت. از جمله، نشان اینکه در دولت فرصتهای مساوییی برای زنان و مردان وجود دارد و زنان در عرصههای نظامی امکانات بهتری برای رشد و کار دارند. او به نمادی از شجاعت و سنتشکنی زنان افغانستان بدل شده بود.
چند ماه پیش و در آستانهی اتمام دور دوم آموزشاش که خلبانی هواپیمای (c-130) بود، او در مصاحبههایی با نیویارک تایمز و والاستریت ژورنال گفت که شهرتش، تهدیدهای زیادی برای او فراهم آورده است. از شبکهی حقانی گرفته تا تهدید دوستان نزدیک خانوادگیاش. البته که هنوز دیدن یک دختر در کنار یکبالگرد نظامی با پوشش نامتعارف، برای بسیاریها کار تازهیی است. در همان زمان، وزارت دفاع کشور درخواست بازگرداندن نیلوفر رحمانی را داده بود و درخواست تعلیق روند آموزشاش را کرده بود.
نیلوفر رحمانی گفته است که بهدلیل تهدیدهای بالقوهی امنیتی و تعصب و رفتار توهینآمیز همکارانش (مردها) حاضر نیست «زیر پرچم افغانستان خدمت کند». البته او قبلاً نیز به این موارد اشاره کرده بود. ارزیابیهای نهادهایی مانند یوناما (دفتر سازمان ملل در افغانستان) و برخی نهادهای تحقیقی دیگر نیز نشان میدهد که با زنان در صفوف پولیس و اردوی ملی بدرفتاری میشود. زنان چنانکه در جامعه در معرض آسیب، اتهام و دستاندازی هستند، در نهادهای امنیتی نیز به همان سرنوشت روبهرویند. این مسأله حتا به پارلمان و حکومت هم راهیافته و قولهایی برای پیگیریاش داده شده است. با این حال، در جایی که فرماندهان عملاً در فساد دخیلاند و حتا در مناطقی مانند ارزگان یا هلمند «بچه بیریش» نگه میدارند، بعید است که زنستیزی و آزار و اذیت زنان در این نهادها یکشبه حل شود. هماکنون در واکنشها به خبری که در مورد درخواست پناهندگی نیلوفر رحمانی در رسانهها آمده است میتوانیم میزان خشونت علیه زنان (در اینجا نیلوفر رحمانی) را ببینیم. بسیاری از کاربران او را به غربگرایی، خودفروختگی و اسیر فرهنگ غرب شدن متهم کرده و به همین دلیل دشنام دادهاند. باید در نظر داشت که کلیشهی «اسیر فرهنگ غرب» شدن، برای زنان افغان پیامدهای سنگینی دارد، چنانچه در این جامعه حضور داشته باشند.
نیلوفر رحمانی اصرار بر ماندن دارد و ظاهراً آنگونه که تا حال شاهدش بودهایم، راهی برای بازگشتش نیز نیست. او از یکسو با بهتان و اتهام و خشم روبهرو است و از سوی دیگر با خطر از دست دادن وظیفهاش در قوای هوایی. از جهتی نیز بخش از دلایلش برای ماندن موجه است و از این نظر که پول دولت را تقریباً هدر داده است، بخشی از تقصیر را ناگزیرانه باید بر دوش گیرد.
چند روز پیش، یکی از کاربران فیسبوک در واکنش به کشتهشدن یکی از دوستانش، خطاب به قاتل، او را «نامرد و زنصفت» توصیف کرده بود. این عبارت رایج در افغانستان نشان میدهد که اغلب بزدلی افراد با زنصفتی تعبیر میشود. اعلامیهی وزارت دفاع نیز کنایهیی به نیلوفر در مورد ترسو بودنش دارد، کسی که یکسال پیش «زن شجاع افغان» بود و باعث افتخار خیلیها.