افغانستان؛ گروگان جنگ منطقه‌یی هند و پاکستان

هافینگتن پست/ عبدالله شریف ترجمه: قدرت احمدی

افغانستان که همچنان در چند قرن پیش به‌عنوان چهارراه تمدن شناخته می‌شد، در چند دهه‌ی اخیر در چهارراهی‌های متفاوتی قرار گرفته است. این دوران اما برای افغانستان و ساکنان آن بسیار مخرب و مرگبار بوده است. موقعیت جغرافیایی افغانستان به‌عنوان یک کشور محاط به خشکه در جنوب و مرکز آسیا دلیل بخشی از مشکلات آن می‌باشد. این کشور را می‌توان به‌عنوان کریدوری در نظر گرفت که جنوب آسیا را به مرکز و شرق آسیا را به غرب آن وصل می‌کند.
حضور چین در شرق و ظهور هند در جنوب به‌مثابه‌ی قدرت‌های جهانی و رقابت آنان بر سر منابع، کل منطقه را متاثر می‌سازد. منابع غنی و بکر در افغانستان، این کشور را برای هر دو کشور هند و چین جذاب ساخته است. هر دو کشور برای تداوم رشد اقتصادی و سلطه‌ی خود بر منطقه به منابع خام فراوان ضرورت دارد.
پاکستان اتمی که با هندی با اقتصاد و ارتش قدرت‌مندتر در حال جنگ قرار دارد، منافع خود را به‌دلیل نفوذ رو به رشد هند در افغانستان در خطر می‌بیند. بنابراین، پاکستان به حمایت از طالبان و ایجاد لانه‌های امن برای آنان ادامه می‌دهد. هدف آن‌ها این است که افغانستان را بی‌ثبات نگهدارند و همین‌طور نفوذ هند را در آن محدود کنند. پاکستان همچنان می‌خواهد آینده‌ی افغانستان را با ایجاد یک حکومت همسو با خود کنترل کند و از این طریق با نفوذ هند نیز مبارزه کند.
دشمنی میان هند و پاکستان یک فضای کاملاً بی‌اعتمادی را خلق کرده که به ‌ونه‌ی منفی بر افغانستان نیز اثر می‌گذارد. هر حرکتی از جانب یکی از این کشورها، توسط دیگری مشکوک فرض می‌شود و ایجاب می‌کند که برای مقابله با آن اقدام کند. به نظر می‌رسد این سیاست به‌شکلی گسترده از کنترل خارج می‌شود و امیدی برای پایان آن در آینده‌ی نزدیک متصور نیست.
تا سال 1970م افغانستان با اتخاذ سیاست خارجی بی‌طرفانه، خود را از منازعات منطقه‌یی تا حدودی حفظ کرد. در آن زمان افغانستان یک کشور باثبات بود و می‌توانست ازخودش دفاع کند، پاکستان نیز قادر نبود تا افغانستان را به‌شکل غیرمستقیم و یا مستقیم توسط عناصر دست‌نشانده‌ی خود بی‌ثبات کند. اما تهاجم شوروی و نتیجه‌ی آن جنگ داخلی، مشروعیت حکومت در افغانستان را از بین برد. به‌علاوه تمامی بنیادهایی که حکومت بر آن بنا شده بود از بین رفت و زمینه برای هرج‌ومرج فراهم شد. پاکستان از این وضع بیشترین نفع را برد و طالبان را در دهه‌ی 1990 بر سرکار آورد تا از طریق آن افغانستان را کنترل کند.
سیاست داخلی افغانستان هم یک فاکتور بسیار پیچیده است. حکومتی ضعیف و غیرکارآمد و تسلط جنگ‌سالاران که از سال 2002 به این‌سو توسط ایالات متحده‌ی امریکا حمایت می‌شود، باعث بی‌میلی برخی افغان‌ها شده و طالبان و پاکستان از آن بهره‌برداری می‌کنند. هم حکومت کرزی و هم حکومت وحدت ملی توسط جنگ‌سالاران کنترل می شود. این جنگ‌سالاران مسئول جنگ داخلی افغانستان در دهه‌ی 1990، پس از خروج شوروی از افغانستان می‌باشند.
حکومت وحدت ملی به رهبری رییس‌جمهور غنی؛ کسی که مجبور به پذیرش توافق‌نامه‌ی تقسیم قدرت با عبدالله عبدالله به‌عنوان رییس اجرایی شد، در سپتامبر 2014 تشکیل شد. اعتبار این توافق‌نامه نزدیک به پایان است و آینده هم نامعلوم. غنی وعبدالله عبدالله چشم‌به‌چشم همدیگر را کمتر می‌بینند. رابطه میان این دو مرد بسیار تیره شده است و عبدالله اخیراً غنی را برای ریاست‌جمهوری نامناسب دانسته بود. جای تعجب نیست با توجه به این‌که چگونه حکومت وحدت ملی از دل یک وضعیت بی‌ثبات به‌وجود آمد.
غنی به‌لحاظ اتنیکی پشتون است؛ بزرگترین گروه قومی در افغانستان. او مجبور بود با عبدالرشید [دوستم]، جهادی بدنام ازبیک در شمال متحد شود تا کمبود رأی پشتون‌ها را جبران کند. اگر افغانستان در امتداد نادرست قوم و قبیله تقسیم شده است و اگر پشتون‌ها بزرگترین گروه قومی در افغانستان می‌باشند، چرا اشرف غنی حمایت دوستم را لازم داشت؟ دلیل اش این است که بسیاری از پشتون‌ها عقیده داشتند که آن‌ها به حاشیه رفته‌اند و مداخله‌ی جامعه‌ی بین‌المللی در افغانستان هم‌سو با اتحاد شمال علیه آن‌ها شده است. طالبان هم اکثراً پشتون‌اند. اتحاد شمال اکثراً تاجیک است و در برخی مواقع ائتلاف شکننده‌یی با ازبیک‌ها و هزاره‌ها نیز داشته است. در نتیجه شمار قابل توجهی از پشتون‌ها در روندهای انتخاباتی که به‌شدت مخدوش‌اند، شرکت نمی‌کنند. انتخابات سال 2014 به اتهام فساد به منجلاب فرو رفت و غنی و عبدالله انگشت اتهام را به سوی یکدیگر نشانه گرفته بودند. برای جلوگیری از وضعیت جدی بالقوه، جان کری وزیر امور خارجه‌ی امریکا مکرراً مداخله کرد تا گروه‌های متخاصم را یکجا کند. نتیجه شکل‌گیری به‌اصطلاح حکومت وحدت ملی بود که غنی را به‌عنوان رییس‌جمهور به رسمیت رساند و عبدالله را به ریاست اجرائیه منصوب کرد؛ مقامی که در قانون اساسی افغانستان وجود ندارد.
حکومت وحدت ملی تعهد جلوگیری از فساد، پایان دادن به فرهنگ معافیت، بهبود امنیت و غیره را به مردم داده بود، اما نتیجه تاکنون در بهترین حالت ملال‌انگیز است. شکست حکومت وحدت ملی با مجموعه‌یی از اختلافات سیاسی چالش اصلی حکومت‌داری می‌باشد. در رقابت هند- پاکستان، برخلاف سال‌های 1930-1970 که افغانستان یک دولت باثبات محسوب می‌شد، حکومت فعلی افغانستان قادر نیست تا کشور را به مسیر درست هدایت کند. این کشور همانند یک کشتی بی‌سکان‌دار در دریای متلاطم و توفانی رقابت‌های منطقه‌یی از جهت‌های مختلف تحت فشار خواهد بود.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *