داوود ناجی
به روزنامه، اخبار میگفتند، حتا درس خواندهها و تحصیلکردهها در همین کابل پایتخت در همین ده دوازده سال پیش. هرچند من آنچه را عدهای انقلاب رسانهای در افغانستان در یکونیم دهه اخیر میخوانند، قبول ندارم. چون شمار قابل ملاحظهای آنچه در این یکونیم دهه سر برآوردند، بیش از آنکه رسانه باشند، تریبون بودند و هستند. ولی هیچکسی نمیتواند منکر این مسئله شود که رسانه و اطلاعرسانی آزاد، در همین یکونیم دهه پس از سقوط طالبان پا گرفت، رشد کرد و تاثیر قابل ملاحظهای بر روند شکلدهی افکار عمومی گذاشت.
در نخستین روزهای پس از سقوط طالبان، وقتی به پایتخت آمدم در کنار روزنامههای دولتی، انیس و هیواد که من هنوز آنها را در دستهبندی تریبون دولتی قرار میدهم، یکی دو روزنامهی تازه غیردولتی سربرآورده بود، از جمله آرمان ملی در چهار صفحه سیاه و سفید. یادم میآید که آنرا با شوق و نشاط همه مطالبش را خواندم و در اتاق مسافری با عبدالله وطندار و الهام غرجی ساعتها در مورد روزنامه و آرزوی اینکه بخیر از این پس شاهد ایجاد و رشد روزنامههای معیاری خواهیم بود و صفحه جدیدی در این زمینه بازخواهد شد، حرف زدیم.
یک بخشی از این آرزو بهزودی برآورده شد، روزنامهها و هفته نامههایی که اکثراً پسوند «نو» با خود داشتند، پا به عرصه وجود گذاشتند. راه نو، امید نو وووو. اما تقریباً میشود گفت اکثر اینها جوانمرگ شدند و ادامه نیافتند و به سختی میتوان به یاد آورد که شماری از آنها به شماره صد رسیده باشند. اما از پس از گذشت مدتی، از میان سنگلاخهای دشوارگذاری که کار فرهنگی و رسانه و بهخصوص رسانههای چاپی در فضای فرهنگی این کشور دارد، یک دو سه روزنامه سر برآوردند، ادامه دادند و ایستاد شدند. از این میان یکی اطلاعات روز است.
اطلاعات روز، در فضای رسانهای افغانستان، رسانهای است که به جد میتوان اسم رسانه مستقل را بر آن گذاشت. طرحی که به گفته ذکی دریابی صاحب امتیاز این روزنامه وزین، در اتاق مسافری میان چند تن از جوانان تازه فارغ شده از دانشگاه جرقه زد، پیگیری شد و قدرتمند و محکم آمد، آمد و آمد و هنوز هم مدیران و دستاندرکاران آن عزم راسخی برای ادامه راه دارند.
کسانیکه به صورت مستقیم با روزنامه و روزنامهنگاری بهخصوص و کار رسانهای در کل درگیرند، بهخوبی میدانند که کشیدن بار مسؤلیت یک رسانهای مستقل در فضای پرآشوب، پرتنش، پرهیاهو و پر وسوسه افغانستان چه امرِ دشواری است.
به عنوان یک خواننده که به صورت مداوم، این روزنامه را دنبال کردهام، آنرا دارای امضای خاص، دید ثابت و مشخص و سیاست روشن و مستقل یافتهام. سند من بایگانی غنی این روزنامه است. از استقلال این روزنامه به عنوان مهمترین مشخصه آن که بگذریم، تنوع مطالب و بازتاب دیدگاههای مختلف در این روزنامه از دیگر مشخصات متمایز آن است. از مشخصات دیگر اطلاعات روز، ترجمههای رسا، روان و به موقع مقالات مهم روزنامههای غربی و مطالب مرتبط با افغانستان در این رسانه است.
این ترجمهها از یک طرف به طیف وسیعی از مخاطبانی که انگلیسی نمیدانند، کمک میکند و از سوی دیگر به صورت مستمر نشان میدهد که نگاه و دیدگاه در میان نخبگان جامعه بینالمللی در مورد افغانستان چهگونه است. بازتاب این دیدگاهها به صورت پیوسته و مستمر این حسن را دارد که بخش قابل ملاحظهای از نخبگان جامعه ما و نیز آنهایی که چنین مسایلی را به صورت هدفمند و دقیقاش دنبال میکنند، فهم دقیقتر و عینیتری از طرف دیگر ماجرای افغانستان که جامعه بینالمللی است داشته باشند و بدانند که این شرکای مهم و متنوع از چه زاویهای و با چه عینکی به افغانستان نگاه میکنند.
رویکرد اطلاعات روز هم در قبال دولت آقای کرزی و هم در قبال حکومت وحدت ملی، یک رویکرد انتقادی بوده است. اما این انتقاد از هیچ آبشخور یک گروه و یا سیاستمداری که درگیر بازیهای مقطعی است آب نمیخورده، بلکه آبشخور این انتقاد، یک چیز اساسی و اصولی یعنی رسالت روزنامهنگاری وروزنامهنگاران حرفهای بوده است. در این میان جدا از چاپ مقالات و تحلیلهای انتقادی، اطلاعات روز زبان طنز قدرتمند و محکمی را نیز وارد فضای رسانهای افغانستان کرد. این روزنامه با ایجاد ستون «ابن خندون» به دبیری سخیدادهاتف که بعداً به «ستون چهل» تکه تغییر نام داد، طنز سیاسی اجتماعی جدی پیگیر و منظم را رایج کرد.
به عنوان یک مخاطب و کسیکه از یک طرف فضای رسانهای و مشکلات کار در این عرصه به خصوص رسانههای چاپی را تا حدی میشناسم و از سوی دیگر اهمیت و تاثیر رسانههای چاپی را بر شکلدهی افکار عمومی میدانم، باید اعتراف کنم که دست و پنجه نرم کردن با مشکلات این وادی، کاری واقعاً دشوار است و با چنین رویکردی است که نمیتوان خوشحالی خود را از چاپ هزار و یکمین شماره این روزنامه معتبر پنهان کرد.
روزنامه آفتاب، که متاسفانه خیلی زود متوقف شد، هشت صبح، جامعه باز، ماندگار و دیگر رسانههای چاپی که توانستهاند دوام بیاورند و زیربار فشارهای خرد کننده و وسوسههای فریبنده که با آن مواجه بودهاند نروند، بدون شک از دستآوردهای جامعه فرهنگی افغانستان در یکونیم دهه گذشته است.
این روزنامهها در این سالها با کار پیگیر خود، رنگ را در روزنامهنگاری معنا کردند، تیتر را هویت دادند، زبان را پالش دادند، منتقدان حاکمیت را فرصت حرف زدن دادند، کژیها را نشانی کردند، پنهانکاریها را افشا کردند. بی آنکه بخشی اعظمی از مخاطبانش بدانند، فشارهای جدی و گاه خرد کنندهای را متحمل شدند. تا ما خبر بخوانیم، تحلیل بنویسیم، ترجمه و طنز بخوانیم، تأمل کنیم، به اسناد و مدارک مهم دست پیدا کنیم، و راه مان را در این فضای غبارآلود بیابیم و در عمل اهمیت رسانه و روزنامه را درک کنیم و حداقل تفاوت «اخبار» و «روزنامه» را یاد بگیریم و دیگر به روزنامههایمان «اخبار» نگوییم.
به عنوان یک روزنامهنگار دست ذکی دریابی و تمام دستاندرکاران روزنامهی اطلاعات روز و مدیران و دستاندرکاران دیگر روزنامههای وزین و معیاری این کشور را میفشارم و مینویسم، مدیون و ممنون تان هستیم.