سرور دانش و ابطال فرضیه‌ی سقراط!

میثم

بعد از نه سال حضور تمام‌وقت در کابینه‌ی رییس جمهور کرزی، تنها در سال 1389 بود که نامش فقط برای یک روز در صدر خبرهای مهم رسانه‌ها قرار گرفت و روزنامه‌ها‌ عکس او را با این عنوان نشر کردند که سرور دانش، نامزدوزیر وزارت تحصیلات عالی با در‌یافت 147 رای مخالف ناکام ماند. به عبارتی، مجلس نمایندگان با اکثریت آرا به ناکامی سرور دانش مُهر تأیید زد و این سرتاج فقه و فلسفه‌ی کابینه‌ی کرزی از دنج گم‌نامی بیرون به ناکامی و بدنامی آوازه انداخت و حضور کم‌رنگ او از کابینه‌ی کرزی محو شد و این خبر مهم به حدس و گمان‌هایی مبنی بر بی‌کفایتی سرور دانش، قطعیت بخشید.

اینک اما سرور دانش بعد از گم‌نامی سه‌ساله و غیبت از کابینه، بار دیگر نامش وارد بازار رسانه‌ها شده و سر زبان‌ها افتاده است. گفته می‌شود محمد کریم خلیلی سعی می‌کند با تلاش‌های شبانه‌روزی، سرور دانش را به عنوان معاون دوم یکی از نامزدهای ریاست جمهوری سال 1393 معرفی کند. کریم خلیلی که دو دوره، معاونیت دوم رییس جمهور کرزی را به عهده داشت، اینک قدم به پاییز سرد سیاست‌ورزی خویش نهاده است‌ و خلیلی، این «مردی برای تمام فصول» و یکی از اعضای «کاروان پیروز»، ناگزیر است پا از رکاب اسپ چموش سیاست افغانستان به زمین بگذارد و یک عمر نوستالوژی صندلی صدارت را در حاشیه بخورد. عمر سیاست‌ورزی خلیلی بنا به سرشت متزلزل قدرت به پایان رسیده است و او ناگزیر است از کابینه و معاونیت دوم وداع کند و اکنون خلیلی بیش از هر‌زمان دیگری ‌در‌ک می‌کند که انسان حتا در اوج و شکوه‌ قدرت و جمال ثروت فرو می‌ریزد و استاد خلیلی حالا باور کرده است که انسان فانی است، نه موجودی برای همه‌ی فصل‌ها.

بر‌این اساس، کریم خلیلی اکنون وصیت‌نامه‌ی سیاسی‌اش را می‌نویسد و نگاه تنگ او، کسی بهتر از سرور دانش را نمی‌یابد که وارث تاج و تخت او باشد.

یک هفته بیش‌تر از پایان ثبت نام نامزدهای ریاست جمهوری باقی نمانده است، اما چهره‌ها و نامزدهای اصلی ریاست جمهوری پشت پرده‌های معاملات گم‌اند و آن‌چه واضح است، بازار گرم شایعه است و به نظر می‌آید که سیاست در این موقع حساس، بیش از هروقت دیگر‌ اسرارآمیز شده است. در واقع، کسی هنوز نمی‌داند این طلسم به دست چه کسی شکسته خواهد شد.

از میان مدعیان مطرح نامزدهای احتمالی ریاست جمهوری، می‌توان از زلمی رسول، عبدالله عبدالله، اشرف غنی احمدزی و قیوم کرزی نام برد. اما نام‌هایی که برای معاونت دوم گرفته می‌شوند، فراوانند. در این وسط مبارزه‌ی اصلی و مذاکرات بی‌پایان جریان‌های سیاسی، روی معاون اول است. احزاب و گروه‌های سیاسی هزاره‌ها برای معرفی معاون دوم، دروازه‌ی بسته‌ی گروه‌های دیگر را می‌زنند. احتمالاً محمد محقق با قبول معاونیت دوم د‌کتر عبدالله عبدالله تکلیفش را روشن‌تر کرده است. این در حالی است که از داکتر صادق مدبر، داوود علی نجفی و سرور دانش نیز به عنوان معاونان دوم کاندیدهای ریاست جمهوری یاد می‌شود. به غیر از محمد محقق، صادق مدبر، سرورش دانش و نجفی تمایل به تیم حاکم دارند و مبارزه‌ی اصلی میان این سه نفر به خاطر ایستادن در کنار دست چپِ یکی از کاندیدهای محوری تیم ارگ است.

پرسش برانگیزتر از همه سرور دانش است. به راستی چه چیزی در وجود خاموش و کم‌تحرک سرور دانش نهفته است که کریم خلیلی برای معرفی او، عزمش را جزم کرده است؟ تجربه نشان داده است که از میان وزیران هزاره‌ها، کم‌کارترین، بی‌توقع‌ترین و ناکام‌ترین‌شان سرور دانش است. من از حامد کرزی فقط یک حرف درست و صادق شنیده‌ام که گفته بود سرور دانش «دانش‌مند» است. کرزی این حرف را زمانی گفته بود که آقای دانش از طرف نماینده‌های پارلمان رای اعتماد نیاورد. سرور دانش، این فرد دانش‌مند کابینه‌ی دولت کرزی اما، فرضیه‌ی سقراط را باطل کرد! سقراط گفته بود فیلسوفان باید حاکمان جامعه باشند؛ اما ما شاهد فقدان مدیریت آقای دانش در وزارت عدلیه و تحصیلات عالی بودیم و به مسئولیت او، بی‌عدالتی‌های فراوانی در اداره‌ی تحت مدیریت او صورت گرفتند. ما مدیریت ناکارآمد آقای دانش را طی این مدت تجربه کردیم و اکنون با معرفی سرور دانش به عنوان معاون دوم، آقای خلیلی می‌خواهد چه را اثبات کند؟

سرور دانش اولین والی ولایت دایکندی بود و حاصل این مقام، محرومیت مردم این منطقه است و او در این ولایت جز فقر چیز‌ دیگری از خود به یادگار نگذاشته است و ضعف مدیریت او را می‌توان از این ولایت ردیابی کرد، سپس به وزارت علیه آمد و پس از آن، اوج بی‌خاصیتی او را در تحصیلات عالی تماشا کردیم.

سرور دانش فقه و فلسفه خوانده است. او یک حقوق‌دان واقعی است و در این زمینه کسی در افغانستان نمی‌تواند از او جلو بزند. آقای دانش ژورنالیزم نیز خوانده است. او از خود آثاری دارد و چندین کتاب‌، شاید صدها مقاله و هزاران صفحه نوشته است و بهترین مجله‌های فکری و فرهنگی را تأسیس و پیش برده است. مبالغه نخواهد بود، اگر بگویم قانون اساسی فعلی افغانستان به دست سرور دانش نوشته شده است. با این همه، الزاماً کسی که فقه و فلسفه می‌داند و ذهن پرسش‌گر دارد، به این معنا نیست که او یک مدیر خوب و کارآگاه است. آقای دانش یک اکادمیسن خوب است و جای او دانشگاه است، نه رهبری و مدیریت کشور.

ازاین رو، انتظار می‌رود خلیلی خردورزی پیشه کند و به سلوک سیاسی که بارها از آن دم زده است (خردورزی)، وفادار بماند. این وفاداری تضمین نمی‌شود مگر این که خلیلی از سرشت کچه و کهنه‌ی وفادارای‌های حزبی بیرون آید. مسئله‌ی ما هزاره‌ها، مسئله‌ی حزبی نیست. منافع ما ایجاب می‌کند که مصلحت‌های حزبی را کنار بگذاریم. گذشتن ازاین تنگنای تاریک و عبور از این رسم کچه، نه آسیبی به خلیلی می‌رساند و نه از محترم بودن سرور دانش به عنوان یک چهره‌ی دانش‌مند ویک اکادمیسن می‌کاهد. پس چرا نباید به این فکر کرد که غیر از سرور دانش گزینه‌های شایسته‌تری نیز وجود دارند؟ چرا باید مدام به این اندیشید و برای این تلاش کرد که فرد اول هزاره‌ها بایستی با استادان ما رابطه‌ی حزبی داشته باشد؟

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *